پست های مشابه

madaran_sharif

. #پ_وصالی #قسمت_اول . من ۲۴ سالمه، دختری بودم پر هیجان، که حال و هوای شعر و شاعری در سر داشت.😁 شعر تنها قسمت لاینفک زندگی من بود، البته حافظ قرآن هم بودم؛ ولی جز سال کنکور، هیچ وقت درس برام اولویت نداشت.😂 . یادش بخیر! لای کتاب جغرافیا، کتاب لیلی و مجنون رو قایم می‌کردم، تا شب امتحان، درس مانع شعر خوندنم نشه!!😅😆 . سال ۹۳ وارد #دانشگاه امام صادق شدم، پر از شور و شوق و پر سروصدا!!😁 با اون همه خنده و جواب‌های از سر شوخی که تو مصاحبه می‌دادم، قبولی امام صادق مثل معجزه بود.😆 و حتی رضایت پدرم برای اینکه برم تهران.😅 . به خاطر شیطنت‌هام، تموم بچه‌های خوابگاه و دانشگاه منو می‌شناختن.😄 . طی فرآیندهای پیچیده، قدرت خدا و جست‌وجوهای متوالی در جهت پیدا کردن #بچه‌های_شر_و_شلوغ_خوابگاه، پنج تا دوست شیطون‌تر از خودم پیدا کردم. . پیدا کردن بچه‌های شیطون، بین بچه‌های عاقل و آروم امام صادق، مثل شکستن شاخ غول بود.😆 ولی بالاخره #اکیپ مورد علاقه‌ام جور شد😁😄⁦💪🏻⁩ . یادمه ماه رمضونا، تا سحر بیدار می‌موندیم و با اکیپ دوستام، که معروف بودیم به #اخراجی‌ها😂، سربه‌سر سرپرست خوابگاه می‌ذاشتیم.🙈 یا زبون روزه، دم افطار تو حیاط با کلی جیغ و داد😁، وسطی بازی می‌کردیم.😃 . برا بچه‌ها فال آب (یه فال من‌درآوردی😆) می‌گرفتم. یه بار اسممو توی گوشی دوست صمیمیم، همراه اول سیو کردم و بهش پیام دادم صد گیگ اینترنت برنده شدی😂 ، مشخصات بده. و حدود یه هفته سرکارش گذاشتم.😂 . آخ که چه روزایی داشتیم... یه خلاقیت جالب هم داشتیم، که با اکیپ اخراجی‌ها، #نقاشی می‌کشیدیم و به بچه‌ها و استادای دانشگاه می‌فروختیم😊 #بازاریابش هم خودم بودم.😉 با پول #فروش نقاشی‌ها🏞، که اون موقع حدود سه میلیون شد، کلی #شیر_خشک و #پوشک و #شیشه‌شیر🍼 و #پستونک، برای بچه‌های نیازمند خریدیم.😇 . اسم گروهمون شد art for life، که کلی توی دانشگاه مطرح شد؛ از بس که نقاشی‌ها، از دعای نی‌نی‌ها👶🏻، بین بچه‌ها و اساتید محبوب بود.😄 . حتی بعضی اساتید برای نوه‌هاشون، نقاشی درخواستی سفارش می‌دادن😁 و به بقیه همکاراشون، ما رو معرفی می‌کردن.😄 . یه بار یکی از استادام، نقاشی خرید و بعدش یه مقدار برگه و کلاسور، برای کمک بهمون داد.😍 و در گوشم گفت: «من می‌خوام برای گروهتون بستنی بخرم که خستگی از تنتون دربیاد😍» . هنوز که هنوزه مزه‌ی اون #بستنی‌ زیر زبون منه.😍😋🍦 . ترم دوم بودم که #ازدواج کردم.😊 هیچ‌کس باورش نمی‌شد که دختری به اون شیطنت، بتونه نقش همسری رو ایفا کنه😅 . #علوم_تربیتی۹۳_امام_صادق #تجربه_شما #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف

19 بهمن 1398 16:15:34

5 بازدید

madaran_sharif

. #ز_زینی‌وند (مامان #معصومه ۴.۵ ساله) . خدا راه‌های نزدیک شدن به خودش رو یکی‌یکی بهم نشون می‌داد… خوندن سیره‌ی شهدا، نگاهم رو به دنیا و آخرت عمیق‌تر کرد… . برای ارشد هم چون استعداد درخشان بودم، بدون کنکور در دانشگاه رازی کرمانشاه درسمو ادامه دادم.😉 . آخرای ارشد بودم که که توسط یک روحانی که در شیراز فعال فرهنگی بودند و یک‌بار توی دانشگاه ما سخنرانی داشتند به همسرم که ساکن شیراز بودند، معرفی شدم. . اردیبهشت ۹۳ عقد کردیم👰🏻🤵🏻 قرار شد به خاطر نزدیکی بیشتر با خانواده‌ی من قم زندگی کنیم🤗 یک ماه بعد، با یه عروسی ساده، بدون آتلیه و ارکستر و... راهی خونه‌ی بخت شدیم.  . غافل از اینکه مرحله‌ی بعد، امتحانش سخت‌تره🤯 . بعد از سال‌ها جنگیدن به خاطر عقایدم، دلم آرامش می‌خواست. تصورم از زندگی مشترک خیلی رویایی بود😃 زن و شوهر عاشقی که تو کارای خونه به هم کمک می‌کنن، مدام هیات و حرم می‌رن، همه‌ش حرفای عاشقانه می‌زنن😍 اما همیشه همه چیز اون‌جوری که ما می‌خوایم نمی‌شه😁 . من و همسرم به اندازه‌ی اشتراکات‌مون تفاوت داشتیم🤷🏻‍♀️⁩ خانواده‌ی همسرم مذهبی‌تر از خانواده‌ی ما بودن و راهی که من تازه شروع کرده بودم اون سال‌ها قبل رفته بود. روحیه‌ی کمال گرایی داشتم هیچی راضیم نمی‌کرد! . با خوندن مطالب وبلاگ‌های عاشقانه-مذهبی که مدام از کادوها، کمک‌ها و عشقولانه‌هاشون⁦❤️⁩ می‌نوشتن، زندگی‌مو با اونا مقایسه می‌کردم. چیزی درمورد اقتدار مرد تو خونه نمی‌دونستم.  آشپزی🍳 و کارای خونه رو هم بلد نبودم🤭 هنوز از مرد جماعت دل خوشی نداشتم و فکر می‌کردم باید حقم رو بگیرم🤔 . اما همسرم آدم راضی و قانعی بودن، از هر چیزی می‌تونستن برای خوشبختیمون دلیل بیارن🤪 و به شدت معتقد به اقتدار مرد در خانواده بودن🧐 همه‌ی اینها و خیلی چیزا باعث می‌شد گاهی دچار اختلاف بشیم. و هر دومون هم لجبازی می‌کردیم🙈 من حتی درست حرف زدن و دلبری کردن رو هم بلد نبودم⁦🤦🏻 . یادمه یه بار همسرم بشقاب‌ها رو از سفره جمع کرد اما خود سفره رو یادش رفت، گفتم: خوب جونت در می‌اومد سفره رو هم جمع می‌کردی🙄⁦⁦⁦⁦🤦🏻 . و حیف نمی‌دونستم با لج‌بازی‌هام چطور دارم روزهای خوشمونو خراب می‌کنم. . . خیلی از مشکلات من به این خاطر بود که از نقش و هویت خودم به عنوان یک زن آگاه و راضی نبودم. برای همین خیلی از اصول اولیه زندگی مشترک رو بلد نبودم😕 شروع کردم به گوش دادن سخنرانی‌های حاج آقا پناهیان تو خونه⁦👌🏻⁩ بیشتر از همه #نقش_پنهان_زن و #حسادت_پنهان و #تنها_مسیر، زندگی و نگاهم رو تغییر داد. . . #قسمت_دوم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

08 مرداد 1399 16:45:56

0 بازدید

madaran_sharif

. #قسمت_دهم (پایانی) . #ش_رهبر (مامان سه پسر ۹ و ۶ و ۳ ساله) . توی این سال‌ها خداروشکر هیچ‌وقت از نظر اقتصادی و مالی به مشکل نخوردیم و لنگ نموندیم.😊 . تا زمانی که همسرم دانشجو بودن و تا قبل اتمام دکتراشون، کار پاره‌وقت داشتن و به هر حال وقت زیادی باید برای درس می‌ذاشتن و درآمدمون پایین‌تر از بعضي دوستانمون بود. حتی همسرم به خاطر همین که درآمدمون کم بود و مشغول سربازی و تحصیل بودن، اولش با بچه‌ی دوم و سوم زیاد موافق نبودن.😑 . اما من همیشه فکر می‌کردم خداست که روزی بچه‌ها رو می‌رسونه و خودش هم ضمانت کرده. همسرم هم نهایتا با توکل به خدا راضی شدن. . توی این سال‌ها هم دیدیم که خدا هیچ‌وقت نگذاشت لنگ بمونیم. البته فکر می‌کنم به خاطر سطح توقع و روحیات خودمون هم بود. ما توقع زیادی نداشتیم و اهل ول‌خرجی هم نبودیم و‌ از اولش ساده زندگی می‌کردیم. شاید اگر کس دیگه‌ای با توقع بالا، توی همین شرایط ما بود، احساس کمبود و مشکل مالی می‌کرد.🙄 . یه چیز دیگه‌ای که توی این سال‌ها فهمیدم و بهش رسیدم، اینه که من به عنوان یه مادر، باید حواسم به خودم باشه و برای خودم هم وقت بذارم.⁦ نه این‌که بگم صرفا می‌خوام عمرم رو وقف بچه‌هام کنم و خودم رو فراموش کنم. . سعی کردم برنامه‌ریزی کنم و کارهایی که می‌تونم و دوست دارم رو کنار بچه‌ها انجام بدم، تا شادی و نشاط خودم رو حفظ کنم. اگر همین کارها نبود، شاید بعد از چند سال دچار افسردگی می‌شدم. مخصوصا که حرف‌های اطرافیان هم می‌تونست برام خیلی اذیت‌کننده باشه ، که تو رفتی درس خوندی الان چرا هیچ فعالیتی نداری؟⁦👌🏻⁩ . به مرور که بچه‌ها بزرگ‌تر و مستقل‌تر شدن، حس کردم وقت‌های اضافی دارم که اگر ازش بهینه استفاده نکنم، تلف می‌شه و از دستم می‌ره. . فکر می‌کردم اگر فعالیت‌هام رو بعد بچه‌ها کلا تعطیل کنم به امید این‌که در آینده‌ی دور، یه وقتی دوباره شروعش کنم، شاید دیگه خیلی از فضای فعالیت و درس فاصله بگیرم و برگشتن بهش سخت بشه. . برای همین با همه‌ی سختیاش، باتوجه به شرایط و علایقم وارد این مسیر شدم تا بتونم در کنار بچه‌هام رشد کنم. البته همیشه اولویتم بچه‌هام بودن و برنامه‌م رو طوری تنظیم کردم که بتونم مامان خوب و مهربونی براشون باشم.😊 . البته خیلیم مامان عالی و گل‌و بلبلی نیستم و گاهی عصبانی می‌شم و دعواشون می‌کنم که دارم سعی می‌کنم روی خودم کار کنم و بهتر بشم. . واسه آینده هم دوست دارم به امید خدا همین درس و کارم رو پیش ببرم و بتونم کارهای مفیدی انجام بدم. . . #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

30 دی 1399 15:59:22

0 بازدید

madaran_sharif

. #ط_اکبری (مامان #رضا ۶سال و دو ماهه، #طاها ۵ساله، #محمد ۲سال و سه ماهه) . وقتایی میشه که دیگه خیلی تو خونه دلم می‌گیره. حتی حوصله ایده زدن برای از بین بردن این حس خودم و بچه‌ها رو ندارم.😐 تصور میکنم الان تو طبیعتیم، وسط یه دشت بزرگ با کلللی گل و گیاه؛ یا روی کوه، کنار رودخانه، آتیش و سیب‌زمینی کبابی و... یا نه همین #پارک بغل خونه❗️ که تو این سه ماهی که اومدیم اینجا حتی یکبار هم نرفتیم... هعیییییی😞 . البته الحمدلله مریض نداریم، ولی دیدن آمار مبتلاها و درگذشتگان و زحمات کادر درمانی و #رزمایش_همدلی، من رو مدتی از این دل مشغولی‌ها بیرون میاره😥 و به دعا برای شفای مریضا و افزایش توان کادر درمان مشغول میکنه.👌🏻 . اما مدتی پیش همسرم یک حرکتی زد و جوجه مرغی خرید، محض افزایش مسرت بیش از پیش پسرا😁 الان در #پشت_بام آپارتمان، آزادانه می‌چرخه و می‌خوره و موجبات پشت‌بام روی ما رو فراهم میکنه❗️ قبلا پشت بام پر از ضایعات و شیشه‌خرده بود و آقای همسر، مدتی درگیر تمیزکاری و مرتب کردن شد. الان هم غذا دادن به جوجه و پشت‌بام رفتن، شده انگیزه منظم بودن بچه ها، کتک‌کاری نکردن و به موقع تکلیف نوشتن رضا😄 یکی دوبار هم زیر‌انداز پهن کردم و اونجا زیر سقف آسمون نمازم رو خوندم☺️ میشه حتی عصرونه رو ببرم اونجا😍 جدای از سختیای جوجه‌داری و پله بالا رفتن، عجب نعمتیه این پشت‌بام! برای چون مایی که از نعمت #حیاط در این شرایط بیماری محرومیم! . شما هم تاحالا از پشت‌بامتون به مقابله با ویروس کرونا رفتید؟👌🏻😁 . . #به_یاری_خدا_کرونا_را_شکست_می‌دهیم #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

05 آبان 1399 18:03:11

0 بازدید

madaran_sharif

. ممکنه خیلی‌ها، اصلا این حس رو نداشته باشن، ولی بعضیا هم هستن که، اذیتن از اینکه نمی‌تونن ساعاتی رو با خودشون، یا با همسرشون تنها باشن...⁦🤷🏻‍♀️⁩ . اشکالی نداره اگه کسی این احساس رو داره... نباید به خودش برچسب بزنه که من مادر خوبی نیستم😰 بلکه باید فکر کنه، تا راهی برای پاسخ به نیازش پیدا کنه... . مخصوصا اگه کسی می‌خواد چند تا بچه داشته باشه باید حواسش باشه... . خودم این نیاز رو بعد محمدمهدی حس کردم😥 . افراد با هم متفاوتن... من حتی آدمی رو دیدم که به جایی رسید که شش ماه بچه‌ش رو فقط از دور می‌دید😱 بچه‌ش کولیکی بود، و وقتی چهار ماهش شد، دیگه حالش بد شد😵 . اون آدم اگه متوجه می‌شد و روزی یک ساعت از بچه‌ش جدا می‌شد، احتمالا به اینجا نمی‌رسید😓 . . ممکنه بعضیا، شوهرشون⁦🧔🏻⁩ این نیاز رو داشته باشه... نمی‌شه به پدر بی‌توجه بود. . کسیو می‌شناسم از بچه‌ش متنفر بود😣 به خاطر اینکه می‌گفت همسرم دیگه با من نیست... . . من خودم از اوناییم که هیچ فامیلی تو تهران ندارم😓 و شده این شرایط برام خیلی دردناک بشه... باید این مسئله رو بهش فکر کرد. . ⁦👈🏻⁩مثلا تو بعضی کشورها NGO هایی دارن که پیرمرد پیرزن های⁦👵🏻⁩⁦👴🏻⁩ بیکار، بچه‌ها رو یکی دو ساعت رایگان نگه می‌دارن⁦👌🏻⁩ . ⁦👈🏻⁩یا مثلا مهدکودک‌هاشون، یه ساعاتی از ماه رایگانه. . ⁦👈🏻⁩یا پرستارهایی👩🏻‍🦱⁩ هستن که پول می‌گیرن و ساعتی بچه‌ها رو نگه می‌دارن... . یعنی بهش فکر کردن و ما هم باید فکر کنیم🤔 . . مثلا خودم، از وقتایی که می‌ریم شهرستان، برای بیرون رفتن با همسرم، استفاده می‌کنم. . یا اگه فرهنگش جا بیفته، چه اشکالی داره من بچه‌ی⁦👶🏻⁩ یکی از دوستامو نگه دارم، و اون با شوهرش بره بیرون؟😌 متقابلا اون هم یک روزی برای من این کار رو می‌کنه🙂 . الان دوست نزدیک این‌طوری ندارم⁦🤷🏻‍♀️⁩ ولی یه مدتی برای کلاس رفتن، یکی از دوستام این کار رو برای من می‌کرد😍 مهدکودک نداشتم و کلاس خیلی مهمی بود که باید می‌رفتم و استاد گفت با بچه نمی‌تونی بیای😔 و من نرفتم کلاسو😣 دوستم شنید و گفت بچه‌هات رو بیار اینجا...😀 . دوتا بچه رو می‌ذاشتم پیش سه تا بچه‌ی اون و می‌رفتم کلاس. . . مهدکودک رو خیلی دوست ندارم ولی از این نظر که این بازه رو برای مادر فراهم می‌کنه، خوبه🤔 که بتونه کارایی که دوست داره بکنه و برای بخش‌های دیگه‌ی زندگی، انرژی بگیره✨ و بتونه این مسیر رو تداوم بده و مادر پویایی باشه😏 . و حتی بچه‌ها رو بهتر دوست داشته باشه❤ و اونا رو مانعی برای خودش نبینه🌟 . . #پ_ت #قسمت_یازدهم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

01 خرداد 1399 14:36:50

0 بازدید

madaran_sharif

. #ف_جباری (مامان زهرا ۲ سال و ۲ ماهه) . مثل همیشه توی مهمونی کاری با غذا نخوردن زهرا نداشتم. - باید غذای بچه رو با ترفند و بازی بدی. خودش که نمی‌شینه بخوره!😏 - اووه من اصن حوصله این همه تلاشو ندارم.😀 - انقدر سرتو شلوغ کردی که وقت و #حوصله برای بچه‌ت نداری!!😒 . . اون شب باز تو چند صحنه دیگه همه‌ی اعضای خانواده سعی کردن بهم بفهمونن که به نظرشون من به خاطر فعالیت‌های فراتر از مادریم، تبدیل به یک مادر بی‌کفایت شدم و متاسفانه این ماجرا ادامه پیدا کرد.😑 . همین شد سرآغاز چند ساعت گریه و چند روز بی‌حوصلگی و #مشورت و گفت‌و‌گو با همسر و چندین هفته تفکر.🥺😞 حسم این بود که باید قید #خانواده و #حمایت‌هاشونو بزنم و زندگیم رو #تنهایی به دوش بکشم و به انزوای عمیق و طولانی فرو برم...😪 . که خداروشکر همسرم نذاشتن این ماجرا کش پیدا کنه و تنهایی رفتن برای خانواده در باب "برداشت‌های ناصوابشون از زندگی ما" منبری اجرا کردن!😅 . . سعی کردیم نگرانی‌هاشون در مورد خودمون رو درک کنیم و تصمیممون این شد که طوری پیششون رفتار کنیم که تا جای ممکن هیچ فکر منفی‌ای به ذهنشون خطور نکنه! مثلا وقتی پیششونیم گوشی دستم نگیرم! زهرا رو تنها نذارم برم تو اتاق! هیچ گونه خستگی‌ای توی چهره‌م نباشه! و هیچ شکلی از ناملایمت یا بی‌توجهی به زهرا رو جلوشون نداشته باشم و در بشاش‌ترین حالت‌هام باشم! . حالا که از #قضاوت‌ها در امان نیستیم، باید جوری زندگی کنیم که خودمون رو از مورد قضاوت غیرمنصفانه قرار گرفتن در امان نگه داریم.😊 . #اتقوا_من_مواضع_التهم (رسول الله صلی الله علیه) . . پ.ن: حالا بیاین یه کم در مورد این مشکل مامانا صحبت کنیم... ما انگار محکوم به جنگیم 🤺 بعضیامون بجنگیم تا بگیم مادری و خانه‌داری حقیر نیست، بعضیامون هم بجنگیم که نشون بدیم مادری که فعالیت‌های غیر از مادری داره بی‌کفایت نیست...🙄 با دوتا سوال شروع کنیم: . ❓اگه زن فعالیت‌های غیر از مادری رو کنار بذاره، پرانرژی‌تر و صبورتر می‌شه؟ ❓می‌شه تاثیر وضعیت جسمی و کم‌تر خوابیدن رو بر میزان صبر و حوصله‌ی مادر انکار کرد؟ . . #رونوشت_های_مادری #اشتغال_بانوان #مادر_شاغل #خانه_داری #کنشگری #مادران_شریف_ایران_زمین

01 آذر 1399 16:15:06

0 بازدید

مادران شريف

0

0

#م_زادقاسمی (مامان #فاطمه_سادات ۱۷ ساله، #سیده_ساره ۱۲ ساله، #سید_علی ۸ ساله و #سید_مهدی ۵ ساله) #قسمت_یازدهم همسرم از اول شغلشون طوری بود که زیاد سفر بودن، الانم ممکنه غیبت‌هاشون مکرر و طولانی باشه و ماموریت‌هایی داشته باشن که ما نتونیم همراهشون باشیم! با این اوصاف عمده مسئولیت بچه‌ها با منه، مثلا فاطمه سادات به کمک نیاز داره، بچه‌ها مدرسه میرن، مریض می‌شن، تو زمان‌ غیبت همسرم خرید هم با منه! گاهی مهمون داریم و چیزی تو خونه نیست و باید برنامه‌ریزی کنم که هم خرید کنم و هم خونه مرتب باشه هم درس و غذای بچه‌ها رو به راه باشه، هم آماده پذیرایی از مهمون باشم تو زبون ممکنه آسون به نظر بیاد که نمیاد😁 ولی در عمل خیلی سخت و فشرده می‌شه❗️ البته من گلایه ای ندارم.☺️ چون وقتی با قدرشناسی و محبت همسرم مواجه می‌شم خستگی از تنم درمیره، دلگرم می‌شم و انگیزه می‌گیرم. وقتایی که هستن جلوی بچه‌ها صمیمانه از من تشکر می‌کنن. این رفتارشون خیلی مؤثره که تو این مسیر نشکنم و با جریان پرتلاطم این زندگی همراه بشم. در مورد این که من چه کارایی برای بچه‌ها انجام میدم باهاشون حرف می‌زنن، می‌گن جایگاه مادر خیلی مهمه و با این رفتارشون هم درس مهمی به بچه‌ها میدن، هم من رو به لحاظ عاطفی تامین می‌کنن.❤️ با وجود اینکه غیبتشون زیاده اما نقش اصلیشون رو به عنوان تکیه‌گاه، به درستی انجام می‌دن. به نظرم یکی از مهم ترین دستاوردهای خانواده‌مون اینه که همسرم جایگاه امام و رهبر رو توی خانواده دارن و بچه ها ولایت پذیری رو توی خونه تمرین می‌کنن!👌 من و بچه ها خیلی براشون احترام قائلیم. در عین اینکه رابطه‌مون سرشار از محبته.😊 منم به ایشون به خاطر اهداف و آرمان‌هایی که دارن افتخار می‌کنم، و خدا رو شاکرم جایگاه خودشون رو در جبهه حق خوب تشخیص دادن.😊 جدا از رابطه همسری که خیلی صمیمانه هست، به خاطر مسیری که تو زندگی انتخاب کردن، برام مثل استاد هستن و بهشون اعتماد دارم.😇 همیشه نگاه جامع و کاملی به مباحث تربیتی دارن واسه همین همیشه احساس میکنم یه دایرة المعارفی از دانش‌های مختلف در زندگی کنارم هست.😁 بااینکه حضور فیزیکی کمی دارن اما وقتی هستن سعی می‌کنن ارتباطشون با بچه‌ها زیاد باشه. باهم پارک و سفر بریم و بچه‌ها محیط‌های مختلف رو تجربه کنن‌. از رابطه محترمانه پدر و مادرم با هم خیلی الگو گرفتم.👌 یادمه همیشه مسائل رو بین خودشون و یواشکی حل می‌کردن.😉 ما هم اجازه نمی‌دیم اختلافی اگه هست به بچه ها منتقل بشه و الحمدلله بچه‌ها جز رابطه خوب چیزی بینمون ندیدن.🤲🏻 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

#م_زادقاسمی (مامان #فاطمه_سادات ۱۷ ساله، #سیده_ساره ۱۲ ساله، #سید_علی ۸ ساله و #سید_مهدی ۵ ساله) #قسمت_یازدهم همسرم از اول شغلشون طوری بود که زیاد سفر بودن، الانم ممکنه غیبت‌هاشون مکرر و طولانی باشه و ماموریت‌هایی داشته باشن که ما نتونیم همراهشون باشیم! با این اوصاف عمده مسئولیت بچه‌ها با منه، مثلا فاطمه سادات به کمک نیاز داره، بچه‌ها مدرسه میرن، مریض می‌شن، تو زمان‌ غیبت همسرم خرید هم با منه! گاهی مهمون داریم و چیزی تو خونه نیست و باید برنامه‌ریزی کنم که هم خرید کنم و هم خونه مرتب باشه هم درس و غذای بچه‌ها رو به راه باشه، هم آماده پذیرایی از مهمون باشم تو زبون ممکنه آسون به نظر بیاد که نمیاد😁 ولی در عمل خیلی سخت و فشرده می‌شه❗️ البته من گلایه ای ندارم.☺️ چون وقتی با قدرشناسی و محبت همسرم مواجه می‌شم خستگی از تنم درمیره، دلگرم می‌شم و انگیزه می‌گیرم. وقتایی که هستن جلوی بچه‌ها صمیمانه از من تشکر می‌کنن. این رفتارشون خیلی مؤثره که تو این مسیر نشکنم و با جریان پرتلاطم این زندگی همراه بشم. در مورد این که من چه کارایی برای بچه‌ها انجام میدم باهاشون حرف می‌زنن، می‌گن جایگاه مادر خیلی مهمه و با این رفتارشون هم درس مهمی به بچه‌ها میدن، هم من رو به لحاظ عاطفی تامین می‌کنن.❤️ با وجود اینکه غیبتشون زیاده اما نقش اصلیشون رو به عنوان تکیه‌گاه، به درستی انجام می‌دن. به نظرم یکی از مهم ترین دستاوردهای خانواده‌مون اینه که همسرم جایگاه امام و رهبر رو توی خانواده دارن و بچه ها ولایت پذیری رو توی خونه تمرین می‌کنن!👌 من و بچه ها خیلی براشون احترام قائلیم. در عین اینکه رابطه‌مون سرشار از محبته.😊 منم به ایشون به خاطر اهداف و آرمان‌هایی که دارن افتخار می‌کنم، و خدا رو شاکرم جایگاه خودشون رو در جبهه حق خوب تشخیص دادن.😊 جدا از رابطه همسری که خیلی صمیمانه هست، به خاطر مسیری که تو زندگی انتخاب کردن، برام مثل استاد هستن و بهشون اعتماد دارم.😇 همیشه نگاه جامع و کاملی به مباحث تربیتی دارن واسه همین همیشه احساس میکنم یه دایرة المعارفی از دانش‌های مختلف در زندگی کنارم هست.😁 بااینکه حضور فیزیکی کمی دارن اما وقتی هستن سعی می‌کنن ارتباطشون با بچه‌ها زیاد باشه. باهم پارک و سفر بریم و بچه‌ها محیط‌های مختلف رو تجربه کنن‌. از رابطه محترمانه پدر و مادرم با هم خیلی الگو گرفتم.👌 یادمه همیشه مسائل رو بین خودشون و یواشکی حل می‌کردن.😉 ما هم اجازه نمی‌دیم اختلافی اگه هست به بچه ها منتقل بشه و الحمدلله بچه‌ها جز رابطه خوب چیزی بینمون ندیدن.🤲🏻 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن