پست های مشابه
madaran_sharif
. چشامو باز کردم، تو سرم یه دنیا فکر و خیاله🤯 انگار تمام شب رو داشتم فکر میکردم و نخوابیدم😞 . . کارامو شروع میکنم و باز افکارم رو مرور میکنم: 💭رضا مدتیه بهم وابسته شده باید بررسی کنم این روزا چه اتفاقات جدیدی افتاده🤔 . یه جستجو در کتابام📚 گشتی در #مادران_شریف... محمدم👶🏻 رو میخوام از شیر بگیرم چه کنم دچار #اضطراب_جدایی نشه؟ طاها جدیدا موقع دعوا #کتک کاری میکنه🚫 شاید توجهم بهش کم شده👩👦💗 باید بررسی کنم چه کردم و چه نکردم...🤔 تحقیق در مورد محل زندگی آیندهمون، #مدرسه رضای #کلاس_اولی، تنظیم ارتباطات خانوادگی و... . برای رسیدگی به موقع، در #دفتر_برنامهم ردیفشون میکنم📝 اوووه زیادن🤕 نگاهم میافته به وقت دکتر امروز،🕒 باید تنظیم کنم کارامو دیر نشه!⏰ نگاهی به ساعت میکنم، #وقت_بیداری بچههاست، سبزی رو از فریزر میذارم تو یخچال برای ظهر یخش بازشه...❄️ کاش سبزی تازه داشتم🌿 آخه این خاصیت داره؟!😔 . . صبحانه رو آماده میکنم...🍳🍞☕️ قبل بیداری بچهها، کتابامو میذارم کمد📚 با بسته شدن درب کمد، آینه روی درب به حرف میاوفته!😲 "الان این اخم واسه چیه؟!🤨 ناراحتی؟! نگرانی؟! ناراضی؟! نکنه فکر کردی #همه_کاره ای؟😏 البته هیچ کاره هم نیستی!😉 همیشه که سبزیهات یخزده نبوده! به مشکلاتت و راه حلها فکر کن، #تحقیق کن، 🔎 براشون وقت بذار، ⏳ این راه نشد یه راه دیگه، یکی دیگه، #مقاوم باش💪🏻 اگه نشد دوباره تلاش کن! ولی چرا با ناراحتی؟!🤔 نتیجه که دست تو نیست، هست؟ 👈🏻مگه خدا نگفته: "و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه"👉🏻 . ااااا مگه ذکر بعد نمازت نیست این آیه؟؟ امان از غفلت😓 حواست هست پشتت گرمه؟ محکمه! امنه! پس لبخند بزن👌🏻😊 . میگن زن مثل قنده☺️ همیشه شیرینه! پس شیرین باش💖 شاد باش و شادی بخش😍 تلاشتو همراه کن با لبخند رضایت از پیچیدگی زندگی... و بندگی! خیلی قشنگه اگه دقت کنی☺️ . . اخمهام رو باز میکنم و لبخند میزنم... آینه درست میگفت🤗 چه نعمتیه این آینه!😃 . نازگلا! مهربونا! دردونه ها!👶🏻🧒🏻👦🏻 بیدار شید سلام کنید به خورشید🌞😍 صبر کن ببینم نکنه این رفتارهای بچهها هم بازتاب استرس این روزهای منه؟!🤔🧐 . . #ط_اکبری #روزنوشت_های_مادری #توکل #مادران_شریف_ایران_زمین
11 خرداد 1399 17:29:27
0 بازدید
madaran_sharif
قسمت دوم؛ . هر روز که به عدد سن و سالم اضافه میشد، سوالاتم پررنگتر میشد و تغییرات درونی و بیرونیم بیشتر و انگیزهم برای رسیدن به جواب سوالام چندین برابر و خدا نشونههای بیشتری رو سر راهم میذاشت. . خلاصه زندگی با سرعت عجیبی جریان داشت که رسیدم به ترم چهار دانشجویی... 🧕🏻📕📒 . یک سالی بود که درگیر خواستگاری بودم تا بالاخره از طریق یکی از دوستام فرد مورد نظر پیدا شد و یک ماه بعد #عقد کردیم! صفر تا صد آشنایی تا عقدمون هم #سنتی بود 💕🧕🧔🏻💍 . همسرم فارغالتحصیل مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت بودن و طلبه دروس حوزوی👨🏻🎓🎓📿 . من همچنان #درگیر_در_ذهن و #مشغول_در_دل برای رسیدن به جواب سوالام بودم و هر روز و هر لحظه فکر بود و مشورت و صحبت با خودم و بقیه💭🧠👥🗣 . اما در عین حال، مخصوصا بعد از ازدواج، با قدرت و انگیزه بیشتر فیزیک رو میخوندم، در حدی که جشن ازدواجمون یه روز یکشنبهای اوایل ترم ۶ بود، روز شنبهش کلاسهام رو کامل رفتم، روز یکشنبه غایب بودم و روز دوشنبه دوباره سر کلاسها حاضر شدم!🎂🎈🎉📈📝📒 . بعد از ازدواج، با همون دوستم که معرف ازدواجمون بود و خودشم متاهل بود و بقیه دوستا به صورت مرتب #قرار_درس_خوندن داشتیم که کارای درسی رو تا جایی که میشه توی دانشگاه، به کمک هم انجام بدیم که وقتی میریم خونه وقت و فکرمون درگیر چیزی به جز همسر نشه⏰📖⏰💑 . آخه زن و شوهر وقتی پاشونو میذارن تو خونه باید همه کاراشونو بذارن پشت در بعد بیان تو😎😅 . مرور درسها، حل تمرینها، خوندن برای امتحانها و گزارش آزمایشگاه و... . روزای خوبی بود که تا ابد یادش به خیر و #الحمدلله . فاصله بین کلاسها که کاری نداشتیم میرفتیم مسجد دانشگاه، پاتوق گروهی درس خوندنمون بود، یا اگه آخرین کلاسمون زود تموم میشد تا غروب میموندیم و بعد میرفتیم خونه. . همزمان با درس و خانهداری توی تشکلهای دانشگاه و انواع و اقسام گروهها هم فعال بودم و همین فعالیتها من رو تو موقعیتهای نابی برای #خودشناسی و #بازیابی_هویتم قرار داد... ♻️ . کم کم نقشه ناواضحی که از #دنیا و #هدفش داشتم با درک بیشتری که از #روحیات، #استعداد، #وضعیت_ایران، #نیاز های_ایران، #شرایط_خانوادگی و خیلی چیزای دیگه پیدا کردم برام واضح و واضحتر میشد و من به پایان دوران دانشجویی نزدیکتر و باید خودم رو یه جایی از این نقشه تصور میکردم🤔🙂👩🏫👩🍳👩🔬👸🤱 . . #ف_جباری #فیزیک۹۲ #تجربیات_تخصصی #قسمت_دوم #شروعی_دیگر #دانشگاه_نامه #منِ_این_سال_ها #ازدواج_سنتی #داستان_مادری #مادران_شریف
19 آبان 1398 16:07:48
0 بازدید
madaran_sharif
. #ط_اکبری (مامان #رضا ۶ساله، #طاها ۴/۵ساله، #محمد ۲ساله) . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ . محرم اومد و گوشم هوای روضه کرد، سعی کردم هر روز یک روضه حتی کوتاه با بچهها داشته باشیم... . محرم اومد و چشمم هوای دسته کرد، یه دستهی عزاداری کوچیک هم با گل پسرا راه انداختیم...👶🏻🧒🏻👦🏻 . محرم اومد و کامم هوای نذری کرد، هرروز به نیت امام حسین (ع) و شهدای کربلا برای اهل خانه، غذا و حلوای نذری پختم... . محرم اومد و قلبم هوای امام حسین (ع) کرد، هر لحظه ذکرش بود، سیاهی عزایش بر دیوار خانه... و هر شب با داستانی از عشق پیامبر (ص) به او، بچهها رو خواباندم. . اما نه! انگار «میل» و «هوا» در کار نیست! دلم مثل اسپند رو آتیشه...😔 چرا؟ نمیدونم... شاید از اون مدل آدمهام که موقع درد سنگین و عزای بزرگ، باید دیگران بیان تسکینش بدن، از اون آدم هام که وقتی چند نفر همدرد رو میبینه طاقتش بیشتر میشه. . تازه فهمیدم چه غم بزرگی دارم که قلبم براش خیلی کوچیکه. . کاش میشد داغ دلم رو با صدای بلند فریاد بزنم...بلند گریه کنم...😭 کاش حداقل روز عاشورا بتونم کاری کنم... . . پ.ن: امام باقر (ع): «اگر نمیتوانید عاشورا به کربلا بروید، به صحرا یا پشت بام بروید.» . . #مادرانه_های_محرم #هر_خانه_یک_حسینیه #عزاداری_در_صحرا #مادران_شریف_ایران_زمین
08 شهریور 1399 16:38:40
0 بازدید
madaran_sharif
. . من متولد ۷۳ شهرستان مرندم. دوره دبیرستان رو در مدرسه تیزهوشان درس خوندم و سال ۹۱ کنکور دادم. 📚📖 . به لطف خدا تونستم با رتبه ۱۹۷ کشوری، در رشته مورد علاقم، یعنی #مهندسی_برق #دانشگاه_صنعتی_شریف قبول بشم💪 . این شد آغاز دوران دانشجویی من، با دوستان و اتفاقات جدید.😊 . . ۴ ترم رو پشت سر گذاشتم. هنوز ترم ۵ شروع نشده بود که من و همسرم توسط یه زوج از دوستامون به هم معرفی شدیم.😌🌹 ایشون هم ورودی ۸۸ همین رشته و دانشگاه بودن. . کمتر از یک ماه بعد، هم عقد کردیم و به طور رسمی دوران جدید همسریمون رو آغاز کردیم. 😍😍 . ترم ۵م تازه شروع شده بود. این ترم باید انتخاب گرایش میکردم. خیلی دوست داشتم دیجیتال قبول بشم. گرایشی بود که با تفاوت زیاد از بقیه گرایش ها بیشتر دوستش داشتم. . بالاخره نتایج انتخاب گرایشامون اومد. همسرم زودتر از خودم دیده بود و خبر قبولی مو بهم داد. خداروشکر دیجیتال قبول شده بودم. 😄 . . ۶ ماه بعد از عقدمون، عروسی کردیم. 💖💝 عروسیمونو طوری برگزار کردیم که همسرم هنوزم مثالشو برا دوستاش میزنه.😏 دوستایی که خرج بالای ازدواج رو بهونه میکنن و به فکر زن گرفتن نیستن.😑 یعنی حسابی دست همسرم پره تو بحثا.😆 البته از نظر خودم همچینم ساده نبودا.😉 . مثلا به نظر من وقتی میشه تو خونه پدری که بزرگه، ولیمه داد، چه نیازی به تالار! ولی برا بعضیا جالبه که ما تالار نگرفتیم.😁 . یا مثلا تو جهازم، ما مبل و تخت و بوفه و میز وصندلی اینا نخریدیم. حتی تلویزیون هم.📺 به نظرم ضرورتی نداشت.😎 . . خونه هم یه خونه ۵۰ متری اجاره کردیم و عشقمونو با وسایل زندگیمون توش چیدیم😍😍 به این ترتیب بخش جدیدی از زندگی من آغاز شد. . بعد عروسی درسم و نمراتم بهتر از زمان مجردی شد.😅 . همسرم هم، که مثل من گرایش دیجیتال بود، خیلی کمکم کرد.👨💻 . کارآموزی و پروژه کارشناسیم رو هم تو شرکتی که همسرم کار میکرد، به خوبی انجام دادم.😃 . و بالاخره با لطف خدا، تیر ۹۶، با معدل بالای ۱۷ فارغ التحصیل شدم👨🎓 . و اسفند همون سال، گل پسرمون 🌼محمد به دنیا اومد.👶 . . ادامه در پست های بعدی😉😉 . . #ه_محمدی #برق91 #داستان_مادری #تجربه_کار_با_بچه #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف
21 مهر 1398 17:48:57
0 بازدید
madaran_sharif
. #ز_م (مامان #علی آقا ۲سال و۱۰ ماهه و #فاطمه خانم ۱ سال و ۸ ماهه) . من یه مشکل بزرگ دارم... بلد نیستم با پسری بازی کنم🙄 تو بازی به تفاهم نمیرسیم😒 بازیهایی که علی آقا دوست داره برای من خیلی بیمزه است. هر کاری میکنم نمیتونم با شوق و ذوق باهاش بازی کنم. بازیهایی هم که من دوست دارم گل پسر موافقت نمیکنه…🤦🏻♀️ . من دوست دارم باهاش قایم موشک بازی کنم، بدوبدو کنیم🏃🏻♀️ بپربپر کنیم، ولی آقا بیشتر وقتا میخواد بشینه ماشین بازی و حیوون بازی کنه. منم بعد دو تا هل دادن به ماشین و چهار تا تکون دادن حیوون خوابم میگیره و چرت میزنم.😴 . حالا اگه باباش باشه صدای قهقهه و جیغ و دادشون هوا میره...🧐 از اون طرف گاهی پیج مادرای موفقی رو میبینیم که در اوج شادی و خلاقیت، مشغول بازی کردن با بچههاشونن… بیشتر اون بازیها رو هم امتحان کردم و پسری ۵ دقیقه هم مشغول نشده... کمکم داشتم وارد فاز (من مادر بدی ام) میشدم، که یادم اومد از جایی شنیده بودم: مدل هر بچهای فرق داره و بگردین مدل بچتونو پیدا کنید🤔 . خلاصه که رفتم دنبال مدلی که بهتر بتونیم باهم ارتباط بگیریم. پس از اندکی تفکر🧐 به ذهنم رسید که پسر من عاشق حرف زدن و داستان شنیدنه… از این راه وارد شدم، داستان بازی😎 گاهی یه کلمه من میگم و اون براش داستان میسازه و بالعکس، گاهی هم از روی دفتر برچسبش، عکس انتخاب میکنیم و درموردش داستان میگیم. فعلا که تو این بازی به تفاهم رسیدیم...😄 باید برم رو مدل پسری بیشتر کار کنم بلکه بازیهای دیگهای اختراع بشه🤪 تا بازی یابیهایی دیگر خدانگهدار✋🏻 . . پ.ن: دفتر برچسب چیست؟ دفتر برچسب دفتریست که کودکان برچسبهای خود را در آن میچسبانند تا درو دیوار اندکی در امان بماند🙄 . . #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین
19 شهریور 1399 15:47:20
0 بازدید
madaran_sharif
. #م_روح_نواز (مامان #محمدحسن ۱۰ ساله، #محمدعلی ۷ ساله، #محمدحسین ۵ ساله، #محمدرضا ۳ ساله) #قسمت_پایانی همسر من ابتدا اصلأ موافق تعداد زیاد بچه نبودن. یه بار وقتی فقط یه بچه داشتیم یه هئیتی رفتیم که سخنران داشتن درمورد امام زمان (عج) و یاری ایشون صحبت میکردن. حرفاشون خیلی ذهنم رو درگیر کرد. وقتی اومدیم خونه به همسرم گفتم به نظرتون اگه من به عنوان مادر و زن وظیفهام این باشه که چند تا فرزند بیارم تا یار امام زمان (عج) باشن عاقلانه است؟ و تو جواب با استقبال شگفتانگیزی روبهرو شدم که اصلا فکرشو نمیکردم. و عنایت امام حسین (علیهالسلام) رو دیدم.💛 واقعا راضی شدن همسرم کار خدا بود. چون خیلی مسئولیتپذیرن و به جزئیات زیاد فکر میکنن، مسئولیت خانوادهی چندفرزندی براشون سختتره. الحمدلله اصول تربیتی من و همسرم هم یکیه. گاهی اختلاف نظرهایی پیش میاد که با گفتوگو حلش میکنیم.👌🏻 در طول این سالها خانواده برام اولویت بوده و هیچ وقت نخواستم درسخوندن آسیبی به خانوادهم بزنه. شاید به نظر بیاد اگه بچهها نبودن، من بیشتر به درسهام میرسیدم. خودمم شده که اینطور فکر کنم. ولی واقعاً وقتی عمیق نگاه میکنم میبینم که اگه بچه نداشتم، هیچ وقت به این پیشرفتها نمیرسیدم. به هر حال تجربهی شخصی من این بوده.😊 مادری خیلی سختی داره، شب بیداری داره... دلت پر میزنه یه روز با همسرت بیرون بری... همهی اینها رو داره ولی وقتی به عمقش نگاه میکنی میبینی به خاطر بچهداری بهترین زمانبندی ممکن برای رسیدن به اهدافت ایجاد شده. و از همین حداقل فرصتها حداکثر استفاده رو بردی.👌🏻 یه وقتی آقای قرائتی میگفتن مادرهایی که بچهدار میشن، میتونن درس مدیریت بدن. الان میبینم راست میگفتن. یه مادر روزانه مدیریت همزمان چندین برنامه رو تجربه میکنه. دوست دارم به لطف خدا بعد اتمام تحصیلاتم، به کار پژوهشی مشغول بشم. کار پژوهشی تو ذهن من خیلی ارزشمنده. همینطور علاقه دارم کنار کار پژوهشی هیئت علمی یه دانشگاهی هم بشم. کار آموزشی به خاطر تاثیری که میشه روی دانشجوها گذاشت و همینطور انتقال تجربیات و دانستهها خیلی خوبه. انشاالله که بتونم با توکل به خدا در کنار داشتن خانوادهی سالم و موفق به این اهداف هم برسم.🤲🏻🌷 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین
16 مهر 1400 15:34:39
2 بازدید
مادران شريف
0
0
. سلام به همهی همراهان عزیز ❤️ حالتون خوبه؟ از وقتی که مادران شریف رو راه انداختیم و در کنار هم یک خانواده شدیم، همیشه تعدادی از عزیزان بهمون پیام میدادن که به مخاطبهاتون بگید برای حل مشکل یا بیماری یا گرفتاری که برامون پیش اومده، دعا کنن... 🌷 تصمیم گرفتیم یه بستری فراهم کنیم برای همین کار🌹 یه روز در ماه همه با هم برای حوائج همدیگه دعا کنیم. چون وقتی دعاهامون دستهجمعی بشه، به اجابت خیلی نزدیکتر میشه و خیرات و برکاتش به تکتکمون میرسه.😊 امروز برای همهی برادران و خواهرانمون در همهجای جهان دعا میکنیم، مخصوصاً اعضای خوب خانوادهی مادران شریف🌹 برای ازدواج جوانهامون 👩❤️👨 برای شفای بیمارانمون 🤒 برای حل گرفتاریها و غم و غصههامون😥 برای بچهدار شدن بیبچههامون👶 برای رفع مشکلات اقتصادی خانوادههامون🌟 برای عاقبت بخیر شدن فرزندانمون😍 و از همه مهمتر برای فرج و ظهور اماممون و اینکه همه بتونیم از یاوران ایشون باشیم❤️ امشب یا فردا قصد داریم همه با هم دعای توسل رو بخونیم و بعدش دعا کنیم برای همهی حاجات همهی عزیزان 🌷 هرکس هم هر تعدادی میتونه صلوات بفرسته برای استجابت دعاها. پ.ن ۱: قدیما توی دانشگاه شریف یه رسم خوبی بود، بچهها دوشنبهها رو روزه میگرفتن و قبل اذان مغرب توی مسجد دانشگاه جمع میشدن و دعا میخوندن و باهم افطار میکردن.😍 حالا به یاد اون رسم قشنگ، میخوایم ماهم اگر برامون مقدور بود یه روز در این هفته رو روزه بگیریم و دم افطار برای همه دعا کنیم.🌷 پ.ن ۲: این دوتا حدیث خیلی قشنگ از امام كاظم (علیهالسلام) هدیه به همه عزیزانی که توی این کار مشارکت میکنن🌷 🔶 إنّ مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیبِ نُودِی مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِأَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ! هر کس برادر دینی خود را غیاباً دعا کند از عرش به او ندا میرسد: صد هزار برابر (آنچه برای برادر خود خواستی) به تو عطا گردید! 🔶 مَن دعاِ لإخوانِه مِنَ المُؤمنین وَ المؤمناتِ و المُسلمین والمُسلماتِ وَكَّلَ اللهُ بِهِ عَن كُلِّ مؤمنٍ مَلَكاً یدعولَه. کسی که برای برادران و خواهران مؤمن و مسلمان خود دعا کند خداوند از طرف هر یک از آنان مَلَکی میگمارد که همواره برایش دعا نمایند. (وسائلالشیعه، ج ٤، ص ۱۱۴۸ و ١١٥٢) #دوشنبه_های_همدلی #مادران_شریف_ایران_زمین