پست های مشابه

madaran_sharif

. بچه که بودم، ظهرا می‌رفتم سر کوچه، بچه‌هایی رو که از مدرسه می‌اومدن، نگاه کنم. عاشق مدرسه بودم.😃 روز اول مدرسه‌ی خواهرم منم با یه سارافون سرمه‌ای و یه کیف، رفتم مدرسه. اما کوچیک بودم و باید ۳ سال دیگه صبر می‌کردم.🙄 . همیشه این‌قدر ذوق خوندن داشتم که همه‌ی درس‌ها رو قبل معلم، خونده بودم.😄 همه‌شونو دوست داشتم و از همه راحت‌تر ریاضی بود که شب امتحانش چیزی برای خوندن نداشتم.😎 . در دوران دبستان و راهنمایی مسابقات قرآن و نهج‌البلاغه، کتابخوانی، هنرهای دستی، نقاشی و ورزشی هم شرکت می‌کردم. دوست داشتم همیشه وقتم رو با فعالیت مفید پر کنم.😇 . اول دبیرستان وارد مدرسه تیزهوشان فرزانگان شدم. بر خلاف دوران راهنمایی که کلاس‌ها معمولا برام کسل کننده بودن، از درسا راضی بودم.🤩 با اینکه جز تازه واردهای مدرسه بودم اما به لطف نمرات خوب و فعالیت‌های سر کلاس‌، سرشناس بقیه شدم.😁 . از بین کلاس‌های المپیاد مدرسه، تو دو تا موضوعی که بیشتر از همه علاقه داشتم شرکت کردم؛ فیزیک و کامپیوتر بعدش فهمیدم کامپیوتر اونیه که من می‌خوام😍 و این‌طوری رشته دانشگاهیمم انتخاب شد. . کتابخونه مدرسه شده بود پاتوقم،📚 پشت سر هم کتاب‌های ریاضی مرتبط رو امانت می‌گرفتم و می‌خوندم.🤓 با اینکه تو المپیاد، هیچ‌وقت از مرحله‌ی ۱ بالاتر نرفتم؛ ولی مطالعات از روی علاقه‌م، هم برام خاطرات خوبی ساخت و هم در ادامه تحصیلم خیلی کمکم کرد⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦. . پیش دانشگاهی روزانه حدود ۵ ساعت درس می‌خوندم.😃 بعد عید به پیشنهاد مشاورا، ساعات مطالعه‌م رو بیشتر کردم، نتیجه شد رتبه ۴۱۷ منطقه ۱. . با این رتبه می‌تونستم دانشگاه شریف قبول بشم.⁦👍🏻⁩ (مثلا علوم کامپیوتر، ریاضی یا مهندسی های غیر برق و کامپیوتر)؛ اما به خواست پدرم که دوری راه رو در نظر گرفتن، موندم شهر خودمون مشهد.😀 . و به این ترتیب شدم دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد، رشته‌ی مهندسی کامپیوتر😊 . با اینکه دانشگاه فردوسی، دانشگاه معتبری بود؛ اما بازهم جوابگوی اون‌چه من از کلاس‌ها انتظار داشتم نبود.😕 برای همین کنار درسای دانشگاه، مطالعه، برنامه نویسی، کار پژوهشی و دانشجویی و شرکت توی مسابقات هم داشتم.😃 البته باز هم مشابه المپیاد دبیرستان، با اینکه مقام‌هایی کسب کردم اما با پیش بینی خودم فاصله داشت.😅 . ✅ تجربه‌ی من می‌گه معمولا اگر هدفی رو مد نظر دارید باید برای بالاتر از اون تلاش کنید تا به هدف تعیین شده خودتون برسین، چون معمولا عواملی که ما نمی‌شناسیم یا پیش‌بینی نکردیم هم تاثیر گذارن.😌 . #ف_غیور #کامپیوتر۸۴_فردوسی #تجربه_مخاطبین #تجربیات_تخصصی #قسمت_اول #مادران_شریف

03 اسفند 1398 16:21:24

0 بازدید

madaran_sharif

. کلیپ داریم چه کلیپی! اینکه این خانومه چند سالشه که فقط ۲۱ سال تجربه زندگی مشترک داره،😮 و چه‌جوری انقدر خوب مونده با ۱۵ تا بچه رو یه جوری با خودم حل می‌کنم! اصلا شاید ژن خوب که می‌گن همینان😉 و دمشون گرم که ژنشون رو تکثیر کردن در تیراژ بالا.😂 ولی سوالی که دارم اینه که مگه آدم چند بار تو عمرش ماشین ظرفشویی می‌گیره؟!😐 حالا شما مامان‌هایی که دو، سه، چهار تا بچه یا حتی بیشتر دارید بیاید بگید برای مدیریت شرایط مالی چه تکنیک‌هایی دارید؟ شما هم به خرید وسایل دست دوم فکر کردید؟ خودتون شاغلید؟ یا چی؟! لایک کنید و کامنت بذارید. مامان‌هایی که می‌شناسید رو تگ کنید تا بیان راهکاراشونو بگن. #کلیپ #مدیریت_مالی #خانواده_چند_فرزندی #ا_باغانی #پ_عارفی #پ_بهروزی

13 مرداد 1400 14:39:35

0 بازدید

madaran_sharif

. من همه‌ی حالت‌هامو تو یه کاغذ نوشته بودم، لیست دلایلم هم آماده بود!📝 . بعد از اتمام حرف‌هام خانوم مشاور گفتن: آخ آخ!😯 کار، کارِ شیطانه!!👿 این‌ها که می‌گی دلیل نیست! بهانه‌ست!😕 بهانه‌های شیطانی!😧 خانوم مشاور از حمله‌های شیطان 😈 گفتن! از اینکه این ملعون، قسم خورده سر صراط مستقیم آدما بیاد و به هر روشی اون‌ها رو از مسیر منحرف کنه،‌‌ به عقب برگردونه، متوقف کنه، یا حداقل سرعتشون رو کم کنه! . 🔸قَالَ فَبِمَاۤ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَ ٰ⁠طَكَ ٱلۡمُسۡتَقِیم🔸 (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۶) . 🔸ثُمَّ لَـَٔاتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَـٰنِهِمۡ وَعَن شَمَاۤىِٕلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَكۡثَرَهُمۡ شَـٰكِرِینَ🔸 (سوره‌ای اعراف، آیه‌ی ۱۷) . حمله می‌کنه بی مروت!👿👹 از روبرو،👊🏻 با ایجاد ترس و دلهره و ناامیدی نسبت به آینده... از عقب،👊🏻 با یادآوری گذشته، اشتباهات قدیمی خودت، کارهای اطرافیان که آزارت داده قبلا... و البته از راست،👊🏻 با بزرگ کردن کارهای خوبی که کردی، مغرورت می‌کنه و فکر می‌کنی دیگه خیلی خوبی و نیازی به رشد بیشتر نیست! و حتی از سمت چپ!👊🏻 رسماً به گناه دعوتت می‌کنه! . و راه نجات شاکر بودنه😊... دیدن نیمه‌ی پر لیوان!😍 نعمت‌ها رو ببین👀 تا شاکر باشی... تا شیطان نتونه حمله کنه! و البته شیطان هم تمام تلاششو می‌کنه که نقاط ضعف رو بزرگ نشون بده و چشمت رو به خوبی‌ها ببنده!🙈 پس، هر روز آیت‌الکرسی و چهار قل بخون، صدقه بده و اسفند دود کن.👌🏻 . الان هر وقت حالم داره بد می‌شه، حس می‌کنم شیطان حمله کرده،😅 سریع سنگر می‌گیرم💪🏻 و برای ضایع کردن شیطان هم که شده تظاهر می‌کنم که حالم خوبه.😁😅 . . و اما بخش سخت‌افزاری ماجرا😅 که همانا مدیریت و برنامه‌ریزی مادرانه‌ست.😎 . من نسبت به این مسئله مقاومت عجیبی داشتم!😅 هرکس از برنامه‌ریزی می‌گفت گوشه چشمی نازک می‌کردم😏 و می‌گفتم این سوسول بازیا برا خونه‌ی بدون بچه‌ست! مگه بچه صبر می‌کنه که من طبق برنامه‌م پیش برم؟! - وایسا محمد، الان نمی‌تونم بهت غذا بدم، وقت جاروئه!😐😶 - علی برو فعلا نمی‌تونم پوشکتو عوض کنم، نیم ساعت دیگه باید کارتو می‌کردی نه الان!😐😷 یه همچین تصویر کاریکاتوری از برنامه‌ریزی تو ذهنم بود.😅🙈😆 . ادامه دارد... . پ.ن: قول می‌دم فردا شب تموم بشه😅 چند تا نکته کاربردی برا خوب شدن حال خودمون و فرشته هامون و زندگیمون😍 برا کسایی که مثل من درگیر الفبای زندگی هستند هنوز 😅✋ . #پ_بهروزی #ریاضی۹۱ #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف

25 اسفند 1398 16:43:31

0 بازدید

madaran_sharif

#قسمت_چهارم #م_ک (مامان چهار پسر ده ساله، هشت ساله، شش ساله و سه ساله) بعد از زایمان اولم کمردرد شدیدی گرفتم. جوری که تا یک سالگی‌ش دو سه دقیقه‌ بیشتر نمی‌تونستم رو پام بذارمش.🥺 آنقدر دکتر و ارتوپد رفتم و این در و اون در زدم تا کمردردم خوب شد.😊 بعد، دوباره مراجعه کردم متخصص زنان برای چکاپ و دکترم خیلی تشویق می‌کرد که دوباره باردار بشم. میگفت نسل شماها باید زیاد بشه!😬 من تعجب می‌کردم که خب چه عجله‌ایه؟ میاریم حالا! منم سزارینم!⁦🤷🏻‍♀️⁩ ولی می‌گفتن من تا ۶ تا هم برات سزارین می‌کنم! ( اون‌موقع طبیعی بعد سزارین خیلی رایج نبود و دکترا توصیه نمی‌کردن) همسرمم که می‌گفتن بچه شش ماهش می‌شه دیگه بزرگ شده.😂 البته بسیار اهل کمک بودن و هستن... از شب‌بیداری گرفته تا تعویض پوشک⁦👌🏻⁩ خلاصه که پسر اولم ۱۹ ماهش بود دومی رو باردار شدم😃 بارداری دومم خیلی بهتر بود. سر اولی استراحت مطلق بودم، ولی دومی رو خیلی راحت‌تر گذروندم.⁦🙏🏻⁩ خیلیا هستن بارداری و زایمان اولو که تجربه می‌کنن، پشت دستشونو داغ می‌کنن که دیگه باردار نشن!😑 ولی حقیقت اینه که هم بارداری‌ها متفاوته، هم مادر به اون سختی‌ها از نظر روحی و جسمی عادت کرده و روی ریل افتاده، سعه‌ی صدر و حتی توان جسمی بیشتری پیدا کرده. ⁦💪🏻⁩😉 هادی، پسر اولم‌ دو سال و ۵ ماهش بود که حسن آقا به دنیا اومد. رفلاکس و کولیک داشت و به این خاطر خیلی مشغول‌ش بودم😢 یادمه وقتی می‌خواستم نماز بخونم، نوزادمو می‌ذاشتم تو اتاق درو قفل می‌کردم که بزرگتره نره سراغش چون واقعا نمی‌فهمید نباید اذیت کنه🤨 زمان تولد حسن، خونه‌مون جایی بود که از خونه‌ی اقوام و دوستان و مامانم دور بود.😔 حتی خونه‌ی مامان رفتنم هم محدود می‌شد به همون آخرهفته که با همسر می‌رفتم. همسایه‌هامونم هم سن ما نبودن که بتونم باهاشون رفت‌وآمد کنم . اون دوران به نظرم سخت‌ترین دوران زندگی‌م بود. وقتایی هم که همسرم شب دیر می‌اومدن که دیگه هیچی.😩 هرچی حسن بزرگ‌تر می‌شد، روابطشون بهتر می‌شد. دوساله که شد قشنگ هم‌بازی شدن.😊 برای اولی خیلی وقت بازی و آموزش در قالب بازی می‌ذاشتم اگه پیشش نبودم خیلی نمی‌تونست بازی کنه.😶 اما دومی (و همین‌طور بچه‌های بعدی) حتی وقتی می‌نشستم وسط بازیش مثلا چندتا رنگ یادش بدم می‌دیدم خودش بلده! حتی رنگ‌های غیرمعمول رو از داداشش یاد گرفته⁦👌🏻⁩ #مادران_شریف_ایران_زمین #تجربیات_تخصصی

15 تیر 1400 16:41:33

1 بازدید

madaran_sharif

#طهورا (مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ ماهه) . از زمان خواب بچه‌ها خیلی استفاده می‌کنم. خودمم سعی می‌کنم بیشتر از ۷ ساعت در روز نخوابم. برای کار خونه کارگر نمی‌گیرم مگر در مواقع خیلی ضروری. البته به نظم و تمیزی خونه حساس نیستم که بخوام خودم و بچه‌ها رو اذیت کنم.😄 . همیشه کارها رو به قسمت‌های کوچیک تقسیم می‌کنم و تکه‌تکه انجام می‌دم تا روی هم تل‌انبار نشه. سعی می‌کنم زرنگ باشم😉 و از زمان‌هایی که اضافه میارم استفاده کنم برای کارای دیگه. . کارهای بیرون از خونه رو طوری تنظیم می‌کنم که بچه‌ها رو بتونم با خودم ببرم. مثلا دندانپزشکی جایی می‌رفتم که بخش اطفال داشت و می‌تونستم بچه‌ها رو اونجا بذارم با اسباب‌بازی و خوراکی مشغول بشن تا کار دندونم انجام بشه.👌🏻 . . حتما برنامه‌ریزی می‌کنم و لیست کارهامو می‌نویسم. از وقت تلف کردن بیزارم... خصوصا در فضای مجازی! . دوست دارم رفتارم طوری باشه که بچه‌هام هم یاد بگیرن از وقت و استعدادشون، خوب و بهینه استفاده کنن. . یکی دیگه از دغدغه‌هام که براش تلاش می‌کنم، ترویج تفکر کارآفرینیه برای همه بچه‌ها، که وقتی بزرگ شدن همه‌ش منتظر آگهی استخدام و دعوت به همکاری نباشن.😉 . توی حیاط خلوتمون گل و گیاه پرورش می‌دم. وقتی مهمونی می‌ریم هم از گل‌های پرورشی خودم هدیه می‌برم.🌹 . قبل از کرونا بچه‌ها رو  مسجد، هیئت، روضه، جشن و... می‌بردم. دلم می‌خواست بچه‌ها تو این فضا رشد کنن و باهاش مانوس بشن.🧡 . با وجود همه‌ی مشغله‌های همسرم، سعی می‌کردیم حتما در طول سال مسافرت بریم. از وقتی بچه‌ها هم اومدن تعدادش رو کم نکردیم تا اونا هم از گشت و گذار لذت ببرن. ماهی یک‌بار می‌رفتیم قم خونه‌ی مادرشوهرم و علاوه بر اون مسافرتای دیگه. گاهی حتی وقتی که همسرم ماموریت داشتن، ما هم می‌رفتیم باهاشون. توی راه هم فرصت خوبی برای صحبت با همسرم داشتم!😅 برای بچه‌ها هم یک ساک اسباب‌بازی می‌بردیم که هم بهشون حسابی خوش بگذره هم نیازی به بازی با گوشی پیدا نکنن. . الانم با توجه به شرایط کرونا، توی خونه ورزش می‌کنم و می‌خوام به امید خدا یه مدت از نظر جسمی به خودم برسم و ان‌شاءالله منتظر فرشته کوچولوی بعدی باشیم😍 . . #قسمت_آخر #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

28 آبان 1399 16:54:10

0 بازدید

madaran_sharif

#ع_ف (مامان #زهرا 3/5ساله و #احمد 1/5ساله) . از دست زهرا عصبانی بودم.😤 دختر ۳سال و نیمه همه‌ش شیر می‌خورد.😳 شاید بگم روزی بیشتر از ۴ لیوان! به جای صبحانه و ناهار و شام. هی فکر می‌کردم چی بپزم که دوست داشته باشه. بعد از کلی زحمت و لفت و لعاب دادن به غذا، می‌گفت: نمی‌خورم! شیر می‌خوام!🤦🏻‍♀ و اونقدر می‌گفت که کلافه می‌شدم.. . اون‌ روز کلی کار داشتم، داداشش هم مریض بود. بی‌حوصله و خسته بودم.😩 وقتی دید دارم غذا می‌کشم گفت: شیر! شیر می‌خوام! اشتباه کردم و محکم گفتم: نه! گفت: می‌خوام، شییییییییر! شییییییییر!... گفتم هر وقت شامتو خوردی شیر می‌دم. شروع کرد به گریه.😭 . باباشم عصبانی‌تر از من(!) گفت: "خانوم شیرها رو بذار تو کیسه بده طبقه بالا ( مامانم اینا)! ما شیر نمی‌خوایم" همین کارو کردم! . گریه شدیدتر شد. ما هم محلش نمی‌ذاشتیم. هر دومون! انگار صدای گریه‌هاشو نمی‌شنیدیم... . یک لحظه یاد چیزی افتادم که منو هشیار کرد! یاد اینکه من در اوج ناراحتی‌ها و تنهایی‌هام، وقتایی که هیچ کس حتی مادر و همسر و دوستم هم درکم نمی‌کنن، یه خدایی دارم که می‌رم پیشش. سر نماز، یا حتی موقع کارهای خونه باهاش حرف می‌زنم و درددل می‌کنم و ازش کمک می‌خوام. می‌دونم اون صدامو می‌شنوه و براش مهمم. . اما وقتی ما هر دو از دست زهرا عصبانی شدیم، اون دیگه هیچ کس رو نداشت، هیچ پناهی نداشت. و هیچ کسی که واسطه قرارش بده برای عذرخواهی! . حتی نمی‌دونست می‌تونه با خدا حرف بزنه.😞 پدر و مادر یه جورایی حکم خدایی برای بچه‌ها دارن... . رفتم بغلش کردم تا گریه‌ش تموم شد و سعی کردم با صحبت براش توضیح بدم غدا نخوردن باعث ضعیف شدنش می‌شه.(البته فایده نداشت!🙄) . . پ.ن: راه بهتر اینه که همیشه یکی از والدین وساطت بچه رو بکنه. باهاش همدلی کنه وحرفاشو بشنوه. بهش بگه تو فلان کار رو بکن، من مامان و راضی می‌کنم. براش توضیح بده دلیل ناراحت شدن مادرش چی بوده. . . #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

15 دی 1399 17:50:20

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. اصلا مادر باید #دانش_جو باشد! یکی از خاطراتی که از دوران نوجوونی تو مهمونی های زنونه دارم اینه که تقریبا هیچوقت تو بحثا و حرفای جمعی شرکت نمیکردم 😯 . . عمده خانم های اطراف ما بحثاشون این بود که مثلا فلانی جدیدا چی خریده؟چی پوشیده؟ اون سریال چی شد و چی قراره بشه؟ توی فلان مراسم چه لباسی خوبه بپوشیم؟ رابطه عروس اون خانواده با مادرشوهرش چطوره و ... 😰😰 . . همیشه غصه میخوردم و میخورم که چرا باید خانم ها خودشون رو محدود کنن به این جنس فکرها و دغدغه ها؟😦 . . شاید یکی از آسیب های اساسی که خانم های #غیر_دانش_جو (یعنی کسانی که دانش را نمی جویند!) در معرضش هستن، همین باشه: محدود شدن فکر و دغدغه فرد در مسائل سطحی و بی فایده.😶 . . توی جمع های دانشجویی مخصوصا گروه ها و تشکل های دانشجویی(اونقدری که من دیدم) این فضا خیلی کمتره. یعنی افراد بیشتر ذهنشون درگیر علم و تفکر و حل مسئله ست. بیشتر نسبت به مسائل جامعه و کشور دغدغه دارن و دنبال راه حل هستن. . . کاش همه خانم ها #دانش_جو بشن! البته دانش جو به معنی واقعیش. نه لزوما اینکه به هر قیمتی و تو هر رشته ای فرد بخواد درس بخونه . اونم فقط برای مدرکش. مثلا اینکه یک خانم تو خونه کتابهای مفید بخونه ، یا اینکه یک مادر برای یاد گرفتن اصول تربیتی مطالعه کنه یا سخنرانی گوش بده یا دوره های مختلف بره، به نظرم عین #دانش_جو بودنه. . . وقتی سطح فکر و دغدغه ی یک #مادر بالاتر بره، طبیعتا میتونه بهتر بچه هاشو تربیت کنه.👱 . این فرد میتونه با مسائلی که توی مادری باهاش مواجه میشه، برخورد علمی داشته باشه. دنبال راه حل های درست از منابع معتبر دینی بره و جواب سوالهاشو پیدا کنه. و میتونه سوالهای بچه هاش رو هم درست جواب بده و ترغیبشون کنه به کتابخوانی و علم آموزی.📚📚 . . خلاصه اینکه خانم ها دنبال درس و علم باشن خیلی خوبه. حتی اگر نخوان شاغل بشن.🎓 چیزی که شخصا بهش رسیدم تو این دوسال بچه داری، اینه که مادری خودش یه شغله که نیاز به کلی علم و مهارت داره.👩 و متاسفانه نظام آموزشی مون این علوم و مهارت ها رو به ما یاد نداده. هرچند تا حد قابل قبولی، روش #دانش_جو بودن رو ازش یاد گرفتیم😆 . مادر خوب باید خودش #دانش_جو باشه و بره هرچیزی که برای مادری لازم داره رو یاد بگیره.🔍🔍 . . پ.ن : یه جواب مختصر برای دوستانی که میگن اگر میخواستید بشینید خونه و مادری و بچه داری کنید پس چرا رفتید دانشگاه درس خوندید؟!😎👆 . . #پ_شکوری #شیمی91 #سبک_مادری #مادر_دانش_جو #مادران_شریف

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. اصلا مادر باید #دانش_جو باشد! یکی از خاطراتی که از دوران نوجوونی تو مهمونی های زنونه دارم اینه که تقریبا هیچوقت تو بحثا و حرفای جمعی شرکت نمیکردم 😯 . . عمده خانم های اطراف ما بحثاشون این بود که مثلا فلانی جدیدا چی خریده؟چی پوشیده؟ اون سریال چی شد و چی قراره بشه؟ توی فلان مراسم چه لباسی خوبه بپوشیم؟ رابطه عروس اون خانواده با مادرشوهرش چطوره و ... 😰😰 . . همیشه غصه میخوردم و میخورم که چرا باید خانم ها خودشون رو محدود کنن به این جنس فکرها و دغدغه ها؟😦 . . شاید یکی از آسیب های اساسی که خانم های #غیر_دانش_جو (یعنی کسانی که دانش را نمی جویند!) در معرضش هستن، همین باشه: محدود شدن فکر و دغدغه فرد در مسائل سطحی و بی فایده.😶 . . توی جمع های دانشجویی مخصوصا گروه ها و تشکل های دانشجویی(اونقدری که من دیدم) این فضا خیلی کمتره. یعنی افراد بیشتر ذهنشون درگیر علم و تفکر و حل مسئله ست. بیشتر نسبت به مسائل جامعه و کشور دغدغه دارن و دنبال راه حل هستن. . . کاش همه خانم ها #دانش_جو بشن! البته دانش جو به معنی واقعیش. نه لزوما اینکه به هر قیمتی و تو هر رشته ای فرد بخواد درس بخونه . اونم فقط برای مدرکش. مثلا اینکه یک خانم تو خونه کتابهای مفید بخونه ، یا اینکه یک مادر برای یاد گرفتن اصول تربیتی مطالعه کنه یا سخنرانی گوش بده یا دوره های مختلف بره، به نظرم عین #دانش_جو بودنه. . . وقتی سطح فکر و دغدغه ی یک #مادر بالاتر بره، طبیعتا میتونه بهتر بچه هاشو تربیت کنه.👱 . این فرد میتونه با مسائلی که توی مادری باهاش مواجه میشه، برخورد علمی داشته باشه. دنبال راه حل های درست از منابع معتبر دینی بره و جواب سوالهاشو پیدا کنه. و میتونه سوالهای بچه هاش رو هم درست جواب بده و ترغیبشون کنه به کتابخوانی و علم آموزی.📚📚 . . خلاصه اینکه خانم ها دنبال درس و علم باشن خیلی خوبه. حتی اگر نخوان شاغل بشن.🎓 چیزی که شخصا بهش رسیدم تو این دوسال بچه داری، اینه که مادری خودش یه شغله که نیاز به کلی علم و مهارت داره.👩 و متاسفانه نظام آموزشی مون این علوم و مهارت ها رو به ما یاد نداده. هرچند تا حد قابل قبولی، روش #دانش_جو بودن رو ازش یاد گرفتیم😆 . مادر خوب باید خودش #دانش_جو باشه و بره هرچیزی که برای مادری لازم داره رو یاد بگیره.🔍🔍 . . پ.ن : یه جواب مختصر برای دوستانی که میگن اگر میخواستید بشینید خونه و مادری و بچه داری کنید پس چرا رفتید دانشگاه درس خوندید؟!😎👆 . . #پ_شکوری #شیمی91 #سبک_مادری #مادر_دانش_جو #مادران_شریف

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن