پست های مشابه

madaran_sharif

. بعد از به دنیا اومدن روح‌الله، درس‌های مشکاتم سبک‌تر از قبل شد، ولی دو تا کار دیگه رو به صورت جدی‌تر شروع کردم. . ⁦👈🏻⁩ یکیش کار پژوهشی و مطالعاتی تو حوزه دانشجویی شریف بود📕 ⁦👈🏻⁩ یکیم، یه کار مطالعاتی تاریخی با یه استادی، که می‌رفتیم خونه‌شون📚 . این کارم حجم مطالعاتی زیادی داشت. یعنی حدودا هفته‌ای ۱۵ یا ۲٠ ساعت مطالعه داشتیم📚 . مطالعه‌هامونو تو خونه می‌کردیم📖 و هفته‌ای حدودا ۲ ساعت تو خونه‌ی استاد، کار تاریخی ادبیاتی همراهشون انجام می‌دادیم👓 . بچه‌ها رو هم با خودم می‌بردم. اونا بازی می‌کردن⚽🧩 تلویزیون می‌دیدن📺 گاهی دعوا می‌کردن😁 و خوراکی‌هایی که استاد می‌دادن یا خودم می‌بردمو می‌خوردن🍞🍎🍌🥞 و ما توی کلاس شرکت می‌کردیم...⁦👩🏻‍🏫⁩ . این کارمو خداروشکر، تا الان هم ادامه دادم☺️ . . اون موقع یه اتفاق دیگه‌ای هم افتاد که شرایط روحی من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد... . . من توی تهران بودم و داشتم زندگی خودم و خانوادمو جلو می‌بردم، ولی یه نگرانی بزرگ، آرامش رو از من گرفته بود😣😥 مادرم چند سالی بود مریضی سختی داشتن و در بستر بیماری افتاده بودن...😢😢 . من دور از مادرم بودم و اصلا قرار و آرامش نداشتم😥 اما وجود داداش‌ها و خواهر و خاله‌ها و دایی‌هام، که شب و روز پیش مامانم بودن، قدری خیالمو راحت می‌کرد.💖 . با اینکه فکر و ذکرم پیش مادرم بود، ولی می‌دونستم که مادرم تنها نیست...💚 . داداش‌هام، دکترش رو می‌بردن⁦👩🏻‍⚕️⁩ و خواهرم و خاله‌هام، مراقبت‌هاش رو انجام می‌دادن...⁦🧕🏻⁩ . و این قوت قلب من بود...❣️ یکی از دلایلی که من تونستم تو تهران خودم و خانوادم⁦🧔🏻⁩⁦👦🏻⁩⁦👶🏻⁩ رو حفظ کنم، و حتی درسمو ادامه بدم، وجود اون‌ها در تبریز، پیش مامانم بود... . . ولی متاسفانه مادرم، کسی که در کل زندگیم یاور و پشتیبانم بود، در مهر سال ۹۶، داغ فراقشون رو بر دل ما گذاشتن...😭 . . بعد مادرم، وجود خواهرم، مایه تسکین قلبم بود💗 وابستگی عاطفی و روحی بینمون خیلی زیاد شد.💜 سعی کردیم جای مادر رو برای هم پر کنیم.💟 واقعا دلگرمی زندگیم شد. . همیشه بهش می‌گم خدا بیامرزه مادرمون رو، که تو رو برای ما آورد.⁦🤲🏻⁩ . . #پ_ت #قسمت_ششم #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

27 اردیبهشت 1399 16:31:58

0 بازدید

madaran_sharif

. #م_تبیان (مامان #علیرضا ۴/۵ ساله و #محمد_پارسا ۲/۵ ساله ) . - سخت نیست؟؟ این سؤال رایج از یه شاگرد اول دانشگاهه، یا برنده‌ی جایزه بهترین بازیگر، یا... می‌تونه هم سؤال رایج از من باشه!😄 یه مادر با بچه های شیر به شیر⁦👦🏻⁩⁦👶🏻⁩ . 🎥تازه عروس بود که پرسید👰🏻 احتمالا منتظر بود که بگم: "نههههه اصلاااااا... بچه‌ی دوم خودش می‌خوابه، خودش غذا می‌خوره، خودش به حرف می‌افته، کلا خودش برای خودش بزرگ می‌شه!!!" . منِ درونی‌ام با چاشنی عصبانیت⁦🙍🏻‍♀️⁩ گفت: "خب معلومه که سخته، بچه‌داری که پر از سختیه، پس معلومه که دوتا بچه از یکی سخت‌تره! اونم دوتا قد و نیم‌قد، پشت سر هم." . اما منِ بیرونیم خیلی متین و موقر جواب داد: "بله سخته، ولی شیرینه و شیرینیش هم بیشتر از تک‌فرزندیه. و البته به نفع بچه‌هاست که در کنار هم بزرگ بشن.👬 پس اگر برای راحتی خودتون می‌پرسید، می‌گم یه کم فاصله بدین که زیاد خسته نشید، ولی اگر برای فرزندتون بپرسید می‌گم هرچه زودتر به فکر هم‌بازی کودکی و همراه بزرگیش باشید.🤾‍♂️🤸‍♂️ قطعا خدا هم در این مسیر به شما کمک می‌کنه؛ ضمن اینکه در آینده لذت داشتن یک خانواده‌ی گرم و صمیمی همه‌ی خاطره‌های سخت رو از ذهنتون پاک می‌کنه"👨‍👩‍👦‍👦 . 😌 از حرفام لذت برد و حتی تصدیق کرد⁦👌🏻⁩ اما با یادآوری سختی‌های چندفرزندی دوباره منصرف شد!!!⁦🤦🏻‍♀️⁩ . یک مثال ویژه سرآشپز براش زدم: "شما می‌تونید برای ناهارتون تدارک نیمرو🍳 ببینید، یا قرمه سبزی🥘. زحمت این کجا و آن کجا... لذت این کجا و آن کجا!!!😋" و اصلا مگر لذتی در دنیا هست که بدون سختی بدست بیاد؟؟؟🤔 . بعد خیلی سریع فرد را به خدا سپردم، از منبر پایین آمدم و به پسرانم پناه بردم⁦👩‍👦‍👦⁩ . . #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

15 مرداد 1399 15:26:35

0 بازدید

madaran_sharif

. #بریده_کتاب . . #کتاب_تفکر #آیت_الله_حائری_شیرازی صفحه ۸۸ . ‌. من سه یا چهار ساله بودم، می‌خواستم غذا بخورم و بخوابم. پدرم می‌خواست من را مشغول کند تا سفره بیندازند و غذا هم بخورم. چیزی در دستش قایم کرد و بعد گفت: در کدام دستم است؟ همین گل یا پوچ امروزی. . من پدر شدم، خواستم بچه‌ام را مشغول کنم. چیزی در دستم گذاشتم و از او خواستم پاسخ بدهد. گفت: من چیزی را که نمی‌دانم جواب نمی‌دهم. متحول شدم و نگاه کردم و دیدم «قول بدون علم» در اسلام ممنوع است. بر طبق فطرت، چیزی که انسان نمی‌داند نباید جواب بدهد و ما با این بازی‌ها قول به غیر علم را به دیگران تحمیل می‌کنیم. ما باید ابزار شیطان را حتی در بازی‌ها پیدا کنیم. شیطان از همه راه‌ها وارد می‌شود، حتی از راه و روش بازی. . ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ . (ابلیس گفت:) ﺁﺭﻱ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻛﻤﻴﻦ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ، ﺁﻥ‌ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﭙﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺭﻭم. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﻌﻤﺖ‌ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻲ‌ﻳﺎﺑﻲ. . سوره مبارکه اعراف . آیه ۱۷ . . #مادران_شریف_ایران_زمین

03 فروردین 1400 16:53:59

0 بازدید

madaran_sharif

. سلام به همه‌ی اعضای عزیز خانواده‌ی مادران شریف ایران زمین😍 حالتون خوبه؟ . تولد یک‌سالگی‌مون مباااارک😇 و یه تبریک ویژه هم می‌گیم به اونایی که از همون روزای اول (مهر پارسال) کنارمون بودن😁 (کیا بودن؟ دستا بالا) . . به این بهونه می‌خوایم یه خورده بیشتر از خودمون بگیم، بعدش شماهم تو کامنتا از خودتون برامون بگید😇 . ما یه تعداد مامان فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف هستیم.😁 بعد مامان شدن مثل بقیه مامانا یه مدت حالمون خوب نبود از اینکه نمی‌تونیم به کارای مورد علاقه‌مون برسیم و رشد کنیم و فعال باشیم.😞 . توی گروه دوستانه‌ای که داشتیم دنبال این بودیم که چطور می‌شه کنار بچه داری، به کارای دیگه هم برسیم؟ از تجربیات دوستامون و مامان‌های باتجربه استفاده می‌کردیم.👌🏻 دنبال مامانایی بودیم که کنار مادری، فعالیت‌های دیگه‌ای داشتن. فعالیت‌هایی طبق  شرایط، علاقه و نقشی که داشتن. ادامه‌ی تحصیل، مطالعه، فعالیت اجتماعی و فرهنگی، کارهای هنری، اشتغال، کارآفرینی و ... . کم‌کم به نتایج خوبی رسیدیم... دیدیم این آرزو دست یافتنیه😄 چون یه سری مامانا تونستن پس ماهم می‌تونیم. و تونستیم😇 . بعدش تصمیم گرفتیم تجربیات این مامانا رو به بقیه مامانا بگیم. و این حال خوب رو برای همه‌ی مامانا رقم بزنیم😍 . حالا بعد این یه سال ما یه خونواده‌ی حدود 10 هزارتایی هستیم توی پیج و کانال‌هامون (بله و ایتا و سروش) تو این مدت هم خیلی چیزا از شما خونواده‌ی عزیزمون یاد گرفتیم. و خیلی بیشتر از قبل حال خوب و انگیزه داریم به خاطر بودن کنار شما.🌹 . و اما اینکه ما دقیقا کی هستیم و این پیج توسط چه کسانی اداره می‌شه: . اول کار ما یه تیم ۶ نفره بودیم. بعدش کم‌کم دوستای دیگه‌ای پیدا کردیم و خیلیا توی این مسیر بهمون کمک کردن.💚 . الان تیم اصلی‌مون شامل این افراده. 👇 اینجا جا نشد کامل معرفی کنیم. توی بخش نظرات معرفی ها رو بخونید😁😇 . 🔸پروانه شکوری 🔸پگاه بهروزی 🔸طاهره اکبری 🔸فاطمه جباری 🔸هاجر محمدی 🔸پریسا عارفی 🔸الهام باغانی 🔸زهرا منظمی 🔸اسما توانا . و البته با همراهی تعداد زیادی از مامانا که برامون پست می‌نویسن و خیلی عوامل پشت صحنه‌ی دیگه😘 . . پ.ن: دوست داشتیم تولدمون رو دورهم و کنار شما جشن بگیریم. اما امان از کرونا😕 به جاش چند روز پیش یه دورهمی دوستانه داشتیم با رعایت پروتکل‌ها😉 البته جای یکی از مامانا و سه تا پسراش خالی بود. چهار تا از بچه‌ها هم غایب بودن و خونه‌ی مامان بزرگاشون مونده بودن.😅 . ❤️جاتون کنارمون خیلی خالی بود❤️ . . ادامه در بخش نظرات👇👇 . #تولد #یک_سالگی #مادران_شریف_ایران_زمین

19 مهر 1399 18:15:24

0 بازدید

madaran_sharif

سلام خانوما🧕 حال و احوال؟! بی مقدمه برم سر اصل مطلب👌 در جریانید که از یک‌سال پیش یه دوره مطالعاتی مادرانه داشتیم،با حضور افتخاری شما مادران شریف 🤩 خداروشکر هفت جلد اول از مجموعه «منِ دیگرِ ما» رو طی یک‌سال با هم خوندیم. این هفت جلد شامل نکات کلی تربیت فرزند + جزییاتی که بیشتر در هفت سال اول کاربرد داره رو شامل می‌شد. مثل اهمیت گزاره های رفتاری و تصویری، محبت، آزادی، بازی،رسانه، بازی های یارانه ای و... حتما مطلع‌اید که اخیرا تعداد مجلدات این مجموعه به سیزده جلد رسیده. 🎉 خبر خوب اینکه 👇 *برای شروع مطالعه هشتمین جلد ، دوره جدید برگزار کردیم. یعنی همه شما دوباره این فرصت رو دارید که ثبت نام کنید.* این دوره سه تا ویژگی داره که باعث میشه خاص و جذاب باشه🎊: ۱-سرعت مطالعه بسیار پایینه تا همه مادرا با وجود مشغله‌هاشون بتونن همراهی کنند. ۲-کتاب های دوره به اذعان اکثر کسایی که خوندن، بسییییار کاربردیه و خیلی از چالش های مادرفرزندی رو حل می‌کنه. ۳-🤩با همکاری انتشارات خوب آیین فطرت، کتاب های دوره برای اعضا با سی درصد تخفیف ارایه می‌شه.😎👏 ✅نکته مهم هرچند خیلی خوبه که جلد اول تا هفتم رو خونده باشید، ولی بدون مطالعه اونها هم میتونید از جلد هشتم شروع کنید. موضوعات تا حدی مستقل هستند. و اما موضوع مجلدات جدید👇 در جلد هشتم، فواید *تربیت کریمانه* رو می‌خونید. این بحث کرامت در تربیت انقدرررر آثار جذابی داره که قطعا با خوندن هر فصل از این کتاب، عطش شما برای یادگیری اصول تربیت کریمانه بیشتر میشه و با شوق وصف ناپذیری وارد جلد نهم می‌شید. اینجا با اصول و راهکارهای تربیت فرزندِ با کرامت آشنا می‌شید. بحث *استقلال* بچه ها هم موضوع مهمیه که به کرامت گره خورده. جلد دهم به موضوع مهم و پر‌چالش استقلال می‌پردازه. جلد یازدهم هم درباره *کار* هست! اهمیت کار کردن و چگونگی کارسپاری به بچه ها و تاثیرش در استقلال و تربیت کریمانه. 👌 این دو جلد هرچند عمومیه،ولی بیشتر برای مادرهایی که پسر دارن جذاب و کاربردیه. 😉 و اما جلد دوازدهم و سیزدهم که خوندنش بر هر مادری مستحب موکد، و برای مادران دختردار واجب است!😜 با منم بحث نکنید،خودتون بیاید بخونید تا متوجه منظورم بشید. پس تا دیر نشده در این دوره که کاملااااا رایگان برگزار می‌شه ثبت نام کنید.😊 برای ثبت نام هایلایت دوره مطالعاتی رو ببینید.😉 #مادران_شریف_ایران_زمین #دوره_مطالعاتی #من_دیگر_ما

24 تیر 1401 06:13:04

38 بازدید

madaran_sharif

امروز هوا خیلی دوست داشتنی بود؛ اندکی سرد اما تمیز بود و نم بارون حس خوب خاطرات گذشته رو به یادم آورد... 💻📚🛫🚀🛰👨‍👩‍👧‍👧💕 . وقتی با بچه ها از پارک برگشتیم سریع رفتم و #دفتر_خاطراتم رو تورق کردم... رضا گفت: مامان! بازم میخوای #کاردستیمو بچسبونی تو دفتر خاطراتت؟!☺️ گفتم بله عزیزم😍 میخوای قبلیها رو هم باهم ببینیم؟ . جلوتر از همه محمد👶 پرید توی دفتر و همه کاسه کوزه ها رو بهم ریخت😕 قطره ای آب دهان مبارک هم یادگاری گذاشت کنار کاردستی جدید داداشهاش😃 . طاها سریع رفت دستمال بیاره تا خشکش کنم وقتی ناراحتیشو دیدم بهش گفتم: "عزیز دلم این نی نی کوچولو هم دوست داره تو دفتر خاطرات یادگاری بذاره دیگه!😉 " اخمش تبدیل به لبخند ملیحی شد و پرید تو بغلم . خلاصه نشد تو این حال و هوای دل انگیز خاطرات گذشته رو مرور کنم... دفترو بستم و رفتم کتابهاشونو آوردم باهم بخونیم😍 طبق معمول محمدم👶 رفت کتاب لالایی برداشت و شروع کرد باصدای قشنگش لالا لالا لالا گفتن...😚 . الان بچه ها غرق خوابن و دیگه وقتشه برم تو #خاطراتم دور بزنم😄 . 25آذر95... نم نم بارون میومد و من باعجله مسیر مترو تا خونه رو میرفتم و تو راه هرچی برای خونه لازم داشتم🌿🍎🥦🍞🍶 . از چندتا فروشگاه با کمینه قیمت و بیشینه کیفیت⚖ خریده و چون موشی آبکشیده رسیدم خونه! . سریع وسایل رو گذاشتم و خودم رو رسوندم چندتا کوچه بالاتر، خونه مامان گلم! زنگو که زدم طبق معمول وروجکها شروع کردن به تتق تتق کردن تا برسم بهشون😍 دوتا بیسکوییت خوشمزه گرفتم جلوشون پریدن تو بغلم سرو روی خیسمو بیسکوییتی کردن😜 مامانی گلمو بوسیدم و ازش تشکر کردم و سریع بچه ها و ساک وسایلشونو گرفتم رفتیم خونه... بچه ها! امشب بابایی از ماموریت برمیگرده حسابی کار داریم! واسه بابا چی درست کنیم؟؟😋 . خب لامپا رو روشن کنیم هوا گرفته، خونه که نگرفته! خب حالا کی میاد بازی؟ چه بازی؟ طاها کوچولو هنوز به زبون نیومده یکراست رفت سراغ توپها و همه رو ریخت و روشون قل خورد من و رضا هم دنبالش😃 کلی شعر خوندیم و بهمون خوش گذشت😍 . بعدش سریع همه رو جمع کردیم و رفتم تو آشپزخونه #دفتر_برنامه م رو برداشتم #تمرینهامو صبح انجام دادم✅ #کلاسها رو رفتم✅ جزوه جلسات غیبت رو نوشتم✅ سوالامو از استاد پرسیدم✅ خرید✅ بازی✅ کیک▶️ لازانیا▶️ رسیدگی به خود و خانه▶️ خیلی هم خوب وقت دارم☺️ بچه ها میخواید باهم کیک درست کنیم؟؟ بچه ها اومدن رو میز و منم وسایلو آوردم.. تخم مرغها رو رضا بزنه😇 آرد رو طاها الک کنه😁 . ❗ادامه را در اولین نظر بخوانید❗ . #ط_اکبری #هوافضا۹۰ #روزنوشت_های_مادری #مادران_شریف

20 آذر 1398 16:36:38

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. چند وقت پیش که دهه اول محرم بود، یه روز با #خانواده همسرم با یه ماشین دو سه تا هیئت رفتیم . تو فاصله یه هیئت به هیئت بعدی #زهرا_خانوممون حسابی خسته شده بود و خوابش میومد و من هر کاری میتونستم کردم و نخوابید! . خلاصه هم من #درمونده شده بودم از ناتوانی در خوابوندنش و به تبعش بی حوصلگی و نق زدنش و هم ایشون خیلی #درمونده شده بود از عدم توانایی من در خوابوندش و بد خواب شدنش... . پسر ده ساله خواهر شوهرم گفت بدینش من بخوابونمش! . منم با کلی پوزخند 😀 و نیشخند 😌 و تلخند 😏 گفتم باشه بگیر شما بخوابونش! (که یعنی مثلا من که مامانشم بعد از کلی تلاش نتونستم بخوابونمش تو چه جوری میخوای این کارو بکنی) . زهرا رو دادم بغل پسر عمه ش، در عرض چند ثانیه سرش رو گذاشت روی شونه پسر عمه ش و به خوابی عمیق فرو رفت!!!! . من😒 😐 😶 😳 😞 ☹️ . زهرا👼 😁 ☺️ . پسر عمه ش😬 😎 😏 . این عکس رو هم همون موقع ازشون گرفتم. . و برای بار هزارم ذهنم درگیر یه موضوع تکراری شد؛ "چقدر حضور خانواده ها برای یه مادر کمکه!" . همیشه وقتی حجم کارهای روزمره بهم فشار میاره پیش خودم یه حیاط تصور میکنم با کلی اتاق دورش که هر خانواده از فامیل یه اتاق داره و بچه ها صبح که چشماشونو میمالن میرن تو حیاط و تو حوض و باغچه، شب هم خسته و کوفته بیهوش میشن، بچه های کوچیکم هی دست به دست میشن بغل بچه های بزرگتر، خاله و عمه و کلی آدم دیگه و سهم مادر توی این دست به دست شدن ها فقط به اندازه رتق و فتق های ضروری بچه ست... 😍 👨‍👩‍👧‍ . و حسرت میخورم ازینکه الان دیگه اینجور خونه ها و زندگی ها نایاب شده.🚶 🏢 😪 😓 . . پ ن 1: من جامعه شناس نیستم که مشکلات و چالش های اون جور زندگی رو بررسی کنم و مقایسه کنم با زندگی های الان و اینکه چه شد که تغییر کردیم و کلی پارامتر دیگه هم بیاد وسط که آیا اینجور خوب است یا آنجور خوب بود؟ و ... . من یه مادرم با چالش ها و دغدغه های مادرانه و دیدن این واقعیت که بودن افرادی از خانواده برای کمک رسوندن به یه مادر با بچه های کوچیک چقدر زندگی رو شیرین تر میکنه، هم برای اون مادر که بخشی از فشار های روزمره زندگی از دوشش برداشته میشه، هم برای خانواده ها که از وجود نوه، خواهر زاده، برادر زاده و... لذت ببرن و زندگی شون با معنا تر میشه و هم برای بچه که از نعمت هایی مثل مادر بزرگ، پدر بزرگ، عمه و خاله و عمو و دایی و بچه هاشون بهره مند میشه. . 📌📌📌ادامه در کامنت ها 😊 . #ف_جباری #فیزیک92 #خانواده_گسترده #کمک_خانواده #زندگی_سنتی #نوآوری #سبک_زندگی #مادران_شریف

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. چند وقت پیش که دهه اول محرم بود، یه روز با #خانواده همسرم با یه ماشین دو سه تا هیئت رفتیم . تو فاصله یه هیئت به هیئت بعدی #زهرا_خانوممون حسابی خسته شده بود و خوابش میومد و من هر کاری میتونستم کردم و نخوابید! . خلاصه هم من #درمونده شده بودم از ناتوانی در خوابوندنش و به تبعش بی حوصلگی و نق زدنش و هم ایشون خیلی #درمونده شده بود از عدم توانایی من در خوابوندش و بد خواب شدنش... . پسر ده ساله خواهر شوهرم گفت بدینش من بخوابونمش! . منم با کلی پوزخند 😀 و نیشخند 😌 و تلخند 😏 گفتم باشه بگیر شما بخوابونش! (که یعنی مثلا من که مامانشم بعد از کلی تلاش نتونستم بخوابونمش تو چه جوری میخوای این کارو بکنی) . زهرا رو دادم بغل پسر عمه ش، در عرض چند ثانیه سرش رو گذاشت روی شونه پسر عمه ش و به خوابی عمیق فرو رفت!!!! . من😒 😐 😶 😳 😞 ☹️ . زهرا👼 😁 ☺️ . پسر عمه ش😬 😎 😏 . این عکس رو هم همون موقع ازشون گرفتم. . و برای بار هزارم ذهنم درگیر یه موضوع تکراری شد؛ "چقدر حضور خانواده ها برای یه مادر کمکه!" . همیشه وقتی حجم کارهای روزمره بهم فشار میاره پیش خودم یه حیاط تصور میکنم با کلی اتاق دورش که هر خانواده از فامیل یه اتاق داره و بچه ها صبح که چشماشونو میمالن میرن تو حیاط و تو حوض و باغچه، شب هم خسته و کوفته بیهوش میشن، بچه های کوچیکم هی دست به دست میشن بغل بچه های بزرگتر، خاله و عمه و کلی آدم دیگه و سهم مادر توی این دست به دست شدن ها فقط به اندازه رتق و فتق های ضروری بچه ست... 😍 👨‍👩‍👧‍ . و حسرت میخورم ازینکه الان دیگه اینجور خونه ها و زندگی ها نایاب شده.🚶 🏢 😪 😓 . . پ ن 1: من جامعه شناس نیستم که مشکلات و چالش های اون جور زندگی رو بررسی کنم و مقایسه کنم با زندگی های الان و اینکه چه شد که تغییر کردیم و کلی پارامتر دیگه هم بیاد وسط که آیا اینجور خوب است یا آنجور خوب بود؟ و ... . من یه مادرم با چالش ها و دغدغه های مادرانه و دیدن این واقعیت که بودن افرادی از خانواده برای کمک رسوندن به یه مادر با بچه های کوچیک چقدر زندگی رو شیرین تر میکنه، هم برای اون مادر که بخشی از فشار های روزمره زندگی از دوشش برداشته میشه، هم برای خانواده ها که از وجود نوه، خواهر زاده، برادر زاده و... لذت ببرن و زندگی شون با معنا تر میشه و هم برای بچه که از نعمت هایی مثل مادر بزرگ، پدر بزرگ، عمه و خاله و عمو و دایی و بچه هاشون بهره مند میشه. . 📌📌📌ادامه در کامنت ها 😊 . #ف_جباری #فیزیک92 #خانواده_گسترده #کمک_خانواده #زندگی_سنتی #نوآوری #سبک_زندگی #مادران_شریف

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن