پست های مشابه

chamran_kids

💡 توقع مان که از کودک بالا می رود، دیگر فرقی نمی کند فرزندمان یک ساله است یا ده ساله. از کودک یک ساله توقع استقلال داریم و از کودک هفت ساله توقع کامل خوب خواندن و خوب نوشتن...گاهی یادمان می رود که با این توقع ها چه بر سر کودکانمان می آوریم. همه چیز، به جایش و در سن خودش، خوب است. ‌ مدتی است که پروژه‌ی نویسندگی را آغاز کرده‌ایم. تفاوت پروژه‌ی نویسندگی کلاس چهارم با پروژه‌ی نویسندگی سال‌های قبل چیست؟ کلاس اول که بودیم نمی‌توانستیم بنویسیم. با راه‌نمایی‌های بسیار زیاد مربی و به‌کمک تصاویر، کلمات را به هم وصل می‌کردیم و جمله می‌نوشتیم‌. کلاس دوم، از روی کتاب‌ها رونویسی می‌کردیم و خودمان داستانی نمی‌نوشتیم‌. کلاس سوم، باید داستانی را که مربی ساخته‌بود، می‌نوشتیم. فرقش با کلاس دوم این بود، که می‌توانستیم جاهایی از داستان را با خلاقیت خودمان تغییر دهیم‌. اما امسال می‌خواهیم طرح داستان خودمان را بریزیم؛ یعنی خودمان داستانی را طراحی کنیم و به‌وجود آوریم‌‌. براساس آن‌چه از کتاب خودت داستان بنویس خوانده‌بودیم، شروع کردیم به طراحی داستان. ‌ مربی: علی حاجی اکبری ‌ #کلاس_چهارم #کودک #توقع #آموزش #فارسی #نویسندگی #چمرانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

06 آذر 1398 16:13:53

0 بازدید

chamran_kids

من معلم نیستم ولی این سال‌ها این نعمت به من داده شد که کنار بچه‌ها و معلم‌ها باشم و ارتباط‌شان را ببینم. معلم‌هایی که غذای بچه‌های ۴و۵ ساله را با مهربانی برایشان جمع‌وجور می‌کردند. معلم‌هایی که بدون هیچ ابراز ناراحتی، لباس‌های بچه‌های کوچک و بزرگ را عوض کرده و در شخصی‌ترین کارهایشان به آن‌ها کمک می‌کردند. معلم‌هایی را دیدم که با تب و مریضی شدید به مدرسه آمدند. معلم‌هایی که نوبت گذاشتند برای سفر اربعین و از علاقه بسیار باارزش‌شان گذشتند. معلم‌هایی را دیدم که پابه‌پای بچه‌ها می‌دوند، از بلندی‌ها بالا می‌روند و بچگی می‌کنند تا بچه‌ها نشاط پیدا کنند. معلم‌هایی را دیدم که به عیادت بچه‌ها می‌روند، پابه‌پای مشکلات خانوادگی بچه‌ها اشک می‌ریزند، از هزینه خودشان برای بچه‌ها هدیه می‌خرند و با ذوق تمام کادوهایشان را تقدیم بچه‌ها می‌کنند. معلم‌هایی را دیدم که از راه‌های دور و نزدیک، بچه به بغل، با سختی و با نیت‌های خوب و پاک به مدرسه آمدند و هروقت لازم شد اضافه‌تر ماندند تا کار بچه‌ها زمین نماند. معلم‌هایی که به مدرسه کمک کردند، کلاس آنلاین برگزار کردند، تمام کارهایی را که سخت‌شان بود و بلد نبودند یاد گرفتند تا ذره‌ای در رشد بچه‌ها وقفه نیفتد. من این فرصت را داشتم کسانی را در این سال‌ها ببینم که از خودشان گذشتند تا بچه‌ها بهتر بزرگ شوند. کسانی که از وابسته بودن بچه‌ها به خودشان ناراحت نبودند و سعی کردند کمک کنند بچه‌ها با کمال آرامش ذره ذره قد بکشند. خدارا شکر می‌کنم که در این مدت معلم‌های زیادی دیدم و معلم‌های زیادتری داشتم! معلم‌های چمران، دختران و پسران شهید چمران، خواهران و برادران من، با هیچ واژه‌ای و با هیچ هدیه‌ای هیچ‌وقت نخواهم توانست ذره‌ای از چیزهایی که به من یاد دادید را جبران کنم چه برسد به عمر و جوانی که پای بزرگ‌شدن تک تک بچه‌ها گذاشتید دعا می‌کنم عمرتان پربرکت باشد و این نعمت تا مادامی که هستید بر سرتان مثل باران بهاری تند و باحرارت ببارد.

12 اردیبهشت 1399 17:59:12

0 بازدید

chamran_kids

ماجرای "خرمای خنده رو" رو بشنوید 🔊😇 . تو این داستان به مهربونی و بخشندگی امام علی (ع) میپردازیم...🖤🌹 اما اینبار از نگاه یه خرما کوچولو و دوستاش که به بچه های یتیم، فقیر و آدم های گرسنه ی شهر بخشیده میشن....👆🏻🙃 . ⭕این پست رو سیو کنید که یادتون باشه با بچه ها گوش بدید و برای دوستان بچه دارتون بفرستید🤗 . #امام_بخشنده #امام_علی_علیه_السلام #شهادت_امام_علی#ماه_بندگی #ماه_رمضان #قصه_مذهبی_کودکانه #قصه_کودکانه

14 اردیبهشت 1400 17:10:12

18 بازدید

chamran_kids

🍀 همیشه روز اول مهر، شیرینی خاص خودش رو داره و برای بچه ها جذابه. اما همه چی که تو روز اول خلاصه نمیشه. مدرسه باید جوری باشه که بچه ها برای رفتن به مدرسه لحظه شماری کنند. نه فقط روز اول مهر، بلکه برای همه ی روزها. ما تو ادبستان، سعی کردیم با طراحی پروژه های مختلف، و ترکیب بازی و درس، مدرسه رو برای بچه ها جذاب کنیم. مدرسه ای که بچه ها خودشون بیان نه با زور و اجبار پدر و مادرها. ‌ پروژه ی اولین روز دخترهای کلاس سومی، پروژه هنر بود. با دخترها تصمیم گرفتیم با وسایل بازیافتی، لوازمی که برای مدرسه نیاز داریم رو بسازیم. بیشتر دختر ها بطری هایشان را به قلک تبدیل کردند. ‌ شما چی؟ دوست داشتین برین مدرسه یا از مدرسه رفتن خوشتون نمیومد؟ ‌ #کلاس_سومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #پروژه #مدرسه #آموزش #حمزه_دوران #چمرانی_ها

01 مهر 1398 16:18:06

0 بازدید

chamran_kids

💡 #یک_معلم_چمرانی برای راهپیمایی روز قدس، یک تابلو آماده کردم. تعداد زیادی تابلوی خام هم آماده کرده‌ام، تا با کمک بچه ها تکمیلشان کنم. شعار راه‌پیمایی نحو القدس است. ❓ می‌دانید معنیِ نحو القدس چیست؟ ‌ در کنار یک سازه‌ی قشنگ نشستم و شروع کردم به کشیدن نقّاشی مسجد قبّه‌ الصّخره و نوشتنِ شعارِ " نحو القدس ". مسجد قبّه الصّخره نمادی از قدس شریف است. این مسجد مقدّس برای مسلمانان بسیار مهم است. ‌ وقتی بچّه‌ها دیدند دارم چه‌کار می‌کنم، دورم جمع شدند. پرسیدم می‌خواهید شما هم نقّاشی بکشید؟ تحریکشان کردم، که دست‌به‌کار شوند.اوّل بچّه‌ها درخواست کردند، نقّاشی‌هایی را که خودم کشیده‌بودم، به آن‌ها بدهم؛ ولی شعار ادبستانیِ ما این است: ما برای کسی نقّاشی نمی‌کشیم؛ یادش می‌دهیم، که خودش بکشد. ‌ اگر بخواهیم پشتِ اسراییل را به‌خاک بمالیم، نباید از کسی بخواهیم برایمان نقّاشی بکشد؛ بلکه باید خودمان بکشیم. سعی کردم به بچّه‌ها انگیزه بدهم، خودشان بکشند. هرچه را که می‌کشیدند، تشویق می‌کردم. چرا؟ چون اوّل راه بودند و می‌ترسیدند. نگران بودند، که نقّاشی‌شان قشنگ نباشد. من هم هرچه می‌کشیدند، می‌گفتم: آفرین؛ قشنگ کشیدی!بعد از کامل‌شدن نقّاشی شعارمان را نشانشان می‌دادم و می‌گفتم: می‌توانید شعارمان را هم پایینش بنویسید: #نحو_القدس ‌ #روز_قدس #راه_پیمایی #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

11 خرداد 1398 05:36:53

0 بازدید

chamran_kids

📣 💡تو این روزها، هم می تونیم به فکر رشد خودمون باشیم و هم ایده بازی و فعالیت پیدا کنیم برای بچه ها... ‌ با کارگاه های تربیتی و ای بوک ها چمرانی ‌ #خبر_خوب اینکه: 🛒 تخفیف های ویژه ای هم داریم در 👇🏻 ‌ chamraniha.com/shop ‌ #چمرانی_ها #کارگاه_های_چمرانی #کارگاه_های_آموزشی #کارگاه_تربیت_جنسی #کارگاه_تربیت_دینی #بازی_هیجانی #بازی_فارسی #آزادی_کودک #استقلال_کودک #رسانه_و_کودک #آب_بازی_در_خانه #کاردستی_خلاقانه #نقاشی_برای_کودکان

16 اسفند 1398 18:25:44

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

🏴 ✍🏼 شنیدید که خیلی از روضه‌خون‌ها و مداح‌ها میگن که مادرمون ما رو با اشک روضه شیر داده و ما با صدای گریه‌های مادرمون در روضه رشد کردیم و از این‌جور شعرها؟ راستش منم همیشه تصورم از وجه مذهبی و آرمانی مادرانگی‌کردن‌هام این بود که با چنین شرایطی بچه‌هام بزرگ میشن و یه‌جورهایی برام خوشایند بود. پسرم شش ماهه بود و روضه‌ علی‌اصغر گوش می‌کردم. خب طبیعتا گریه امانم نمیداد و پسرم هم کنارم بود. یک لحظه ترس و وحشت رو از چشم‌هاش گرفتم. پسرک من با اون روحیه حساس و لطیفش هنوز هم که هنوزه طاقت گریه‌ منو نداره و از هرچی که بخواد منو ناراحت کنه، یه نفرتی در دلش پیدا می‌کنه. از همون موقع بود که شروع کردم به تغییر آرمان‌هام. از سال بعد، مربی یکی از مهدکودک‌های هیات شدم و تمام دهه محرم را می‌دویدیم و شعر می‌خوندیم و نقاشی می‌کردیم. نه بچه‌ها تو فضای تاریک هیات و وسط روضه‌های قتلگاهی بودند و نه ترس و ناراحتی از محرم و امام حسین تو دلشون اومد. ما شرایط هیات رفتن و روضه‌خوانی‌هامونو براساس معیارها و الگوهای تربیتی خونه‌مون تنظیم کردیم و حالا خیلی راضی‌تریم. و مهم‌تر از ما، رضایت بچه‌هاست که دیشب وقتی لباس‌های مشکی‌شونو دیدند برقی به چشماشون اومد که آخ‌جون بازم هیات! ‌ @hzeinabb شما هم از این خاطرات ناب حسینی دارید؟ #دلنوشته_مادرانه #سرباز_حسینم #محرم #کودک #هیئت

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

🏴 ✍🏼 شنیدید که خیلی از روضه‌خون‌ها و مداح‌ها میگن که مادرمون ما رو با اشک روضه شیر داده و ما با صدای گریه‌های مادرمون در روضه رشد کردیم و از این‌جور شعرها؟ راستش منم همیشه تصورم از وجه مذهبی و آرمانی مادرانگی‌کردن‌هام این بود که با چنین شرایطی بچه‌هام بزرگ میشن و یه‌جورهایی برام خوشایند بود. پسرم شش ماهه بود و روضه‌ علی‌اصغر گوش می‌کردم. خب طبیعتا گریه امانم نمیداد و پسرم هم کنارم بود. یک لحظه ترس و وحشت رو از چشم‌هاش گرفتم. پسرک من با اون روحیه حساس و لطیفش هنوز هم که هنوزه طاقت گریه‌ منو نداره و از هرچی که بخواد منو ناراحت کنه، یه نفرتی در دلش پیدا می‌کنه. از همون موقع بود که شروع کردم به تغییر آرمان‌هام. از سال بعد، مربی یکی از مهدکودک‌های هیات شدم و تمام دهه محرم را می‌دویدیم و شعر می‌خوندیم و نقاشی می‌کردیم. نه بچه‌ها تو فضای تاریک هیات و وسط روضه‌های قتلگاهی بودند و نه ترس و ناراحتی از محرم و امام حسین تو دلشون اومد. ما شرایط هیات رفتن و روضه‌خوانی‌هامونو براساس معیارها و الگوهای تربیتی خونه‌مون تنظیم کردیم و حالا خیلی راضی‌تریم. و مهم‌تر از ما، رضایت بچه‌هاست که دیشب وقتی لباس‌های مشکی‌شونو دیدند برقی به چشماشون اومد که آخ‌جون بازم هیات! ‌ @hzeinabb شما هم از این خاطرات ناب حسینی دارید؟ #دلنوشته_مادرانه #سرباز_حسینم #محرم #کودک #هیئت

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن