پست های مشابه
مجموعه مادرانه حنان
هوالحی یادتونه قرار بود یه لیست اهداف داشته باشیم و یه لیست کارای عقب افتاده تا هر روز چندتاشونو بذاریم تو لیست روزانه و انجامشون بدیم؟ قرار بود لیست اهدافمونو تو این دسته ها بذاریم: مالی و اقتصادی- بندگی- مادری- همسری- شخصی- ظاهری- هنری- علمی(تحصیلی)- ورزشی_ اجتماعی- شغلی-تفریحی و محیطی. و کارایی که مدت هاست پشت گوش میندازیم رو تو لیست کارهای عقب افتاده، مثلا لباسهایی که نیاز به دوختن دکمه یا درز شکافته شده دارن.دندون پزشکی. تموم کردم پروسه گرفتن گواهینامه. برگرداندن کتابی که چند سال از خوندنش گذشته اما به کتابخانه یا صاحبش پس ندادیمش.انجام روتین های پوستی که هی عقب میندازیم.... یه چیزی بگم، من دفعه اولی که لیست نوشتم بعضی موارد رو نمیتونستم تفکیک کنم که این هدفه یا کار عقب افتاده. پس شمام نگران نباشید و خودتونو اذیت نکنید لیستتون را بنویسید و انجامشون بدین به مرور متوجه میشین که چه موردی جاش تو کدوم لیسته. اما مطلب اصلی امروز: میخوام یه راه میانبر بهتون نشون بدم برای شما مامانِ عزیزی که تو اهدافت نوشتی: -همیشه خنده رو باشم -غر نزنم مخصوصا به همسرم -صبور باشم مخصوصا جلوی شیطنت بچه ها این چیزا تا درونی نشه بر چهره و ظاهر نمایان نمیشه اما حضرت علی(ع) یه راه میانبر دارن برامون: *اگر صبور نیستی؛ خود را به بردباری بزن زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه قومی سازد و از آنها به حساب نیاید * حکمت ۲۰۷ نهج البلاغه. امسال که بواسطه شرایط، بیشتر تو خونه ایم و فرصت خوبی داریم که رو خودمون بیشتر تمرکز کنیم، میتونید چله بگیرید. چهل روز تمرین کنیم و با این روش به یکی از اهداف اخلاقی و بندگی مون برسیم. #نظم_مادرانه #مجموعه_مادرانه_حنّان #لیست_اهداف_وعقب_افتادها #جدول_زمانبندی#دفتر_روزانه #نظم_شخصی#دفتر_برنامه_ریزی
04 مهر 1400 12:53:59
45 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
یاحیّ ایام، ایام حج است و در این روزهای کرونایی که هی دارد کش می آید و قرار نیست حالاحالاها دست از سر ما بردارد، ما مادرها را خانه نشین کرده و فرصت تفریح و سفر را از ما و دلبندانمان گرفته است، مکه و بیت الله الحرام و عرفات و منا و ... هم که هرسال مملو از جمعیت بود حالا، امسال حسابی سوت و کور شده. انگار امسال دل ما هم بیشتر هوای استشمام عطر صحن مسجد نبوی، زیار ائمه بقیع از پشت نرده ها (برای ما که اجازه ورود به بقیع نداریم) و طواف هفت گانه دور خانه خدا دارد. گرچه دوریم و حسرت به دل، ولی کتاب، آن هم از نوع سفرنامه، آن هم با قلم بسیار دل نشین آقای حامد عسکری می تواند حال دلمان را حسابی خوب کند. «خال سیاه عربی» یک سفرنامه حج است، روایت سفر سال گذشته ی نویسنده، که با توصیفات زیبا و طنز لطیفش، حال آدم جا می آید و با روضه های گاه و بی گاهش، بغض و اشک امانمان نمی دهد. حالا که صحبت از بغض شد بگذارید این کتاب تازه از تنور در آمده را نیز معرفی کنیم. کتاب «خیابان ۲۰۴» روایت فاجعه منا است از زبان ۲۲ نفر، فاجعه ای که منجر به شهادت حدود ۷۰۰۰ تن از حجاج شد. گرچه برای ما مادرها که قلبمان شکننده تر شده، خواندنش سخت باشد، ولی سند خوبی است برای مظلومیت شهدای فاجعه منا که چه زود به دست فراموشی سپرده شدند. #خال_سیاه_عربی #خیابان_۲۰۴ #فاجعه_منا #حج #کتاب_خوب #حامد_عسکری #زهرا_کاردانی #انتشارات_امیر_کبیر #سوره_مهر #کتاب_مادرانه #کتابخوار #شهید_آقایی_پور #شهید_رکن_آبادی #مجموعه_مادرانه_حنّان
04 مهر 1400 12:53:58
29 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
حالا بعد از چند ماه که لای هیچ کتابی را باز نکرده بودم، کم کم کتاب دوباره راهش را در زندگیام باز کرد. از فیدبیو شروع شد. هنوز نمی توانستم کتاب کاغذی دست بگیرم. رساله ارشدم مانده بود و هربار که دخترم خوابیده بود تا می خواستم کتاب دست بگیرم عذاب وجدان می گرفتم که پس رساله را چه کنم؟ پس کتاب را کنار می گذاشتم و به جای کار روی رساله می گرفتم می خوابیدم!! همین قدر دغدغه مند!! بماند که بعدها به لطف خدا رساله ارشدم هم به سرانجام رسید... . در عوض به ذهنم رسید وقت های گوشی دست گرفتنم را تبدیل به ساعاتی مفید کنم. از تلگرام و پرسه زنی در سایت ها کم کردم و فیدیبو گردی را جایگزینش کردم. آن وقت ها مثل الان هرکتابی الکترونیکی اش گیر نمی آمد. می گشتم تا اسم نویسنده و ناشری آشنا بیابم. هنوز برایم جا نیفتاده بود برای کتاب الکترونیک پول بدهم. به کتاب های پی دی اف رایگان عادت داشتم. . یک چندتایی کتاب آشنا ولی خیلی ارزان خریدم و مشغول شدم. یادم می آید یکی از نشرهای خوبی که از همان اوایل با فیدیبو قرارداد بسته بود نشر کتاب نیستان بود. یکی دوتا کتاب از سیدعلی شجاعی خواندم. چندتایی هم داستان کوتاه از هاروک چندتایی هم داستان کوتاه از هاروکی موراکامی خواندم که کلا باعث شد عطایش را به لقایش ببخشم و دیگر سراغش نروم... . کم کم فیدیبو شد یکی از اپلیکیشن های مورد علاقه ام. با تبلیغاتی که می کرد و تخفیفاتی که می گذاشت هم حسابی مرا جذب کرده بود و به لطفش من دوباره شده بودم یک مادر شاداب و کتابخوان! ادامه دارد... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_چهارم #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان
04 مهر 1400 12:54:02
31 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
. #کتاب_مادرانه برای ما مادرها همیشه لذت بخش است که بنشینیم پای صحبت مادرهای دیگر. از اینکه از حس زیبای مادری و عشق به فرزند و فراز و نشیب های دوران بارداری گرفته تا زایمان و بچه داری بشنویم سرشار از عشق می شویم. چون این جنس روایت را می فهمیم و با تمام وجود آن را لمس می کنیم. . حالا در نظر بگیرید که این مادران، از شمار برترین زنانی باشند که خالق یکتا بر روی زمین آفریده باشد. آن قدر عزیز باشند که خدا خود در کتابش نیز از آنها به نیکی یاد کرده باشد. از این دل نشین تر هم مگر می شود؟ . خانم سلیمانی در کتاب «طلوع روز چهارم» همین کار را می کند. ما را با فاطمه بنت اسد، مادر شیر خدا همراه می کند و می برد درون کعبه و می نشاند پای صحبت چهار تن از برترین زنان عالم که داستان مادری خود را روایت می کنند. . حضرت هاجر(س) حضرت مریم(س)، حضرت آسیه(س) و یوکابد (مادر حضرت موسی(ع)) چهار بانوی بزرگواری هستند که در کعبه و هنگام به دنیا آمدن امیرالمؤمنین(ع) به استقبال مادرش می آیند و سه روز همراه او در کعبه می مانند تا زمانی که فاطمه بنت اسد همراه با فرزند بزرگوارشان، از کعبه خارج می شوند. در خلال این داستان، هر یک از این چهار بانو بخش هایی از زندگی خود را روایت می کنند که به صورت رفت و برگشت هایی به گذشته ایشان در کتاب آمده است. . کتاب بسیار زیبا روایت شده است و سرشار است از طعم شیرین مادری و از جنس نور که واقعا خواندنش لذت و حظ معنوی را عاید انسان می کند. #طلوع_روز_چهارم #فاطمه_سلیمانی_ازندریانی #انتشارات_نیستان #معرفی_کتاب #کتاب_مادرانه #مجموعه_مادرانه_حنّان
04 مهر 1400 12:54:00
30 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
"هوالحی" #نظم_مادرانه_۸ هر چه بالا و پایین میکردم ازین واکنش های غیرارادی و بهم ریختن های مدام خلقی در طول روز،آرامش در خانه مان و امنیت خاطری که همیشه در ذهنم بود در کودکانم ایجاد نمیشد.باید راه حلی بود تا آبی بشود بر این آتش خشمی که هر از چند گاهی از درونم زبانه میکشید. . البته که راه حل ها به تناسب علت بسیار متفاوت بود اما آنچه فارغ از تمام علل بسیار کاربردی و کمک کننده بود *باز نویسی و باز بینی روزانه* چالشهایم بود.هر شب قلم و کاغذ به دست وقایع تلخ روز را باز نویسی میکردم. به حالت توصیفی و به دور از قضاوت های همیشگی ذهنم(این بچه میخواد حرص منو دراره_ایشون همیشه لجبازه_عین باباشه😉)و بعد با خودم مرور میکردم که اگر دوباره در همان موقعیت قرار بگیرم چه خواهم کرد؟[بچه ها کل خانه را بهم ریخته بودن،هر چی گفتم گوش نکردن،داد زدمو و گریه کردنو....اینبار با شعر "بدو بدو حالا یالا بدو حالا"تشویقشون میکنم خودمم همراهیشون میکنم] همین بازنویسی و باز بینی به مرور "حضور در لحظه"و "دوری از واکنش های غیر ارادی" را تقویت میکرد و مرا به ثبات در رفتار نزدیک تر. این یعنی همان مشارطه-مراقبه و محاسبه ی دائم.محاسبه ای که امام رضا(ع)فرمودند سود آدمی در آن است؛ یاور موثری برای حضور در لحظه و تسلط بر واکنش هایم شد. زمان برد و طاقت فرسا بود اما به قول حاج شیخ علی آقای صفایی صبوری به اندازه ی عشق است،آدمی به اندازه ای که چیزی را میخواهد برآن پایدار میماند ودر راه آن سختی ها را تحمل میکند و برآن مقدمه میسازد و زمینه را فراهم میکند. و میدانم که تربیت یک شبه ممکن نیست و نفس من راه بلندی در پیش دارد برای تادیب خویش. #نظم_مادرانه #مجموعه_مادرانه_حنّان #نظم_خلق_و_خو #نظم_درکلام #ثبات_در_رفتار
04 مهر 1400 12:54:00
47 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
"هوالحی" ماههای اول بعد از تولد پسرک دوم تمام روز درگیر بچه ها بودم وهیچ وقت جداگانه ای برای خودم نداشتم.به فکر کتابهایی افتادم که با دقت و تحقیق خریده بودمشان. تصمیم گرفتم با وجود بچه ها و کار خانه و درس؛ مطالعه کتابهای موردعلاقه ام راشروع کنم.با وجود اینکه شب ها بعد از خواباندن بچه ها خستگی فراوان اجازه تمرکز نمیداد اما یا علی ع گفتم و شروع کردم. کتابهای داستانی روان و آسان خوان را انتخاب کردم.کتابهایی که برایم جذاب بودند.شبی پنج صفحه بیشتر نمیتوانستم بخوانم بلافاصله از فرط خستگی خوابم میبرد.گاهی حتی یک یا دو صفحه.اما سر ماه کتاب اول تمام شده بود. بعد از چند ماه و خواندن سه کتاب روان کتاب بعدی را کمی سنگین تر انتخاب کردم و یک کتاب تربیتی که روایت داستانی داشت برداشتم.این بار چون متن کتاب تامل میطلبید گاها تنبلی میکردم و شبها بی مطالعه میخوابیدم. راه حل اجل گذاری بود.تعدادی صفحه را برای حداقل مطالعه در هر شب تعیین کردم و با توجه به تعداد صفحات کتابم باید تا دو هفته آینده تمام میشد.جدولی تهیه کردم و هر صبح مطالعه دیشب را تیک میزدم.این بار خوب پیش رفت و کتاب تمام شد.سر سال لیست کتابهای خوانده شده ام باعث تعجبم شد.۱۵ کتاب داستان، تربیتی و رمان را خوانده بودم و این برای من با دو بچه کوچک و این حجم از مشغله مثل معجزه میماند. گاهی که همت نمیکنیم و برای انجام یک کار دائما *ازفردا ازفردا* میکنیم چاره کوچک کردن هدف به اهداف کوچک ترو اجل گذاری ست.مثلا برای نظم کمد ها و کشوهای داخل منزل اینکه بخواهم یک دفعه داخل همه ی کمد ها و کابینت ها را بریزم و جمع کنم؛حتی تصورش هم آزار دهنده بود. پس همه کابینت ها و کشو ها و کمد های خانه را در ایام هفته تقسیم کردم. روزی یک یا دو طبقه از فلان کمد یا روزی یک کابینت یا یک کشو از آشپزخانه را تعیین می کردم و طی دو تا سه هفته کل خانه تمام میشد.راه حل دومی که در مورد نظم وسایل در منزل کمکم کرد، به تعویق نینداختن کارها و *بعدا بعدا* نگفتن بود.اگر لیوانی در سینک بود همان موقع باید شسته میشد.اگر یکی از روسری ها روی مبل بود و از کنارش رد میشدم همان موقع باید تکلیفش معلوم میشد،لباسشویی یا داخل کمد.اگر بچه ها حمام را خیس و بهم ریخته میکردند همان موقع بعد از اتمام بازی باید مرتب میشد. این در حالی بود که قبل ازین دائم میگفتم "حالا یکم بگذره بعدا". وحالا با جان و دل لمس کرده بودم که این سخن علی ع در حکمت ۲۰ نهج البلاغه که الفُرصَه تَمُّرمَرَّالسَّحاب(فرصت ها مانند ابر درگذرند) به چه معنی است... #نظم_مادرانه #مجموعه_مادرانه_حنّان #نظم_وسایل_منزل
04 مهر 1400 12:53:59
45 بازدید
مجموعه مادرانه حنان
8
26
قسمت سوم قبلا با کتاب غریبه نبودم. از کودکی پدرم، برایمان اشتراک کانون پرورشی گرفته بود و کتاب کودک کم نداشتیم. در نوجوانی هم خیلی خوره کتاب نبودم ولی هرازگاهی کتاب می خواندم. عاشق هری پاتر بودم. کم کم وارد دنیای کتابهای بزرگسال شدم. با چند رمان عاشقانه که همه آن زمانها می خواندند شروع شد و بعد با آثار سید مهدی شجاعی آشنا شدم و فهمیدم داستان مذهبی هم داریم. یکی از بزرگترین آرزوهایم شرکت هر ساله در نمایشگاه کتاب بود که با ورود به دانشگاه و سفر به تهران، به حقیقت پیوست. در سالهای قبل از بچه داری هم کتاب می خریدم و می خواندم. ولی داستان کتابخواری من حدودا چند ماه بعد از به دنیا آمدن دخترم شروع شد؛ آن زمانی که از همه جا بریده بودم و تنها وظیفه ام نگهداری از موجود ظریف و کوچکی بود که به شدت به من وابسته بود. از خانواده دور بودم (مثل همین حالا) و به غیر از رفت و آمد با چند دوست که در وضعیتی مشابه من بودند، برنامه جدی دیگری نداشتم. منی که همیشه از بیرون رفتن فراری بودم و خانه را به هرجای دنیا ترجیح می دادم، از خانه نشینی خسته شده بودم و دیگر داشتم به مرز جنون می رسیدم. خانه ام افتضاح بود و حوصله تمیزکاری نداشتم. برای اولین بار در عمرم در یک گروه و کلاس مجازی (آن زمان ها تلگرام فیلتر نشده بود) شرکت کردم. کتاب «دگرگونی زندگی با جادوی نظم» را معرفی کردند و من گشتم تا بخوانمش. مدتها بود کتاب دست نگرفته بودم. برای نی نی کتاب زیاد می خواندم ولی برای خودم نه! گشتم و گشتم تا اپلیکیشنی پیدا کردم به اسم «فیدیبو»!! یافتن فیدیبو همان و شیدا شدن من همان... ادامه دارد... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_سوم #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان
شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید
برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید
19 خرداد 1401 01:10:24
ریحانه حسنی
-0 پاسخ