پست های مشابه

مجموعه مادرانه حنان

#نظم_مادرانه_قسمت_دوم باید میفهمیدم مشکل برنامه ریزی من کجاست؟چه اتفاقی در طول روز مانع رسیدن من به کارهای شخصی ام میشود؟ به توصیه استادم کاغذو قلم برداشتم تاریز کارهای روزانه ام را به مدت چهار روز بنویسم. از پایان روز اول ایراد را پیدا کرده بودم...تقریبا هر روز همین گونه میگذشت: رسیدگی به فرزندم چک کردن گوشی کار خانه چک کردن گوشی بازی با فرزندم چک کردن گوشی خواباندن فرزندم و همزمان چک کردن گوشی و.... آنچه زمان مرا مثل خوره میخورد و همه ی زمان طلایی ام را از من میگرفت گوشی من بود... تصمیم قاطع گرفتم ؛از فردا فقط سی دقیقه صبح و به همین میزان آخر شبها وقتم راخرجش میکنم. اما بعد از یک هفته متوجه شدم من نتوانسته ام کنترلش کنم. چشم و گوش من به حجم بالایی از جلوه های سمعی و بصری معتاد شده بود و ذهنم دائمادنبالش میگشت. حذف دفعی در مورد این عادت مخرب من مناسب نبود پس به سمت حذف تدریجی و جایگزین کردن رفتم: اولین مرحله، حذف تمام گروه ها و پیج هایی بود که نفعی برایم نداشتند و در مرحله بعد کتاب های صوتی وصوت ها و سی دی هایی که مدت ها بود میخواستم گوش بدهم؛ به کمکم آمدند. و به مرور توانستم گوشی را مدیریت شده استفاده کنم و اجازه ندهم او مرا مدیریت کند.یاد گرفتم اولین مرحله این است که باگ برنامه ریزی خود را بیابم و بسته به احوالات شخصی و شرایط زندگی ام دفعتا یا تدریجا حذفش کنم.باید صبور باشم و خودم را برای آزمون و خطاهای فراوان آماده کنم.هیچ تغییری راحت نیست.مخصوصا این کار که به معنای اصلاح سبک تفکر و زندگی من است.باید یاد بگیرم زندگی ام را بدون عادات مخرب پیش ببرم. #نظم_مادرانه_قسمت_دوم #نظم_مادرانه_۲ #نظم_مادرانه #هدف #اولویت_بندی #تهیه_لیست_اهداف #مجموعه_مادرانه_حنان

04 مهر 1400 12:53:57

50 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

هوالحی یادتونه قرار بود یه لیست اهداف داشته باشیم و یه لیست کارای عقب افتاده تا هر روز چندتاشونو بذاریم تو لیست روزانه و انجامشون بدیم؟ قرار بود لیست اهدافمونو تو این دسته ها بذاریم: مالی و اقتصادی- بندگی- مادری- همسری- شخصی- ظاهری- هنری- علمی(تحصیلی)- ورزشی_ اجتماعی- شغلی-تفریحی و محیطی. و کارایی که مدت هاست پشت گوش میندازیم رو تو لیست کارهای عقب افتاده، مثلا لباسهایی که نیاز به دوختن دکمه یا درز شکافته شده دارن.دندون پزشکی. تموم کردم پروسه گرفتن گواهینامه. برگرداندن کتابی که چند سال از خوندنش گذشته اما به کتابخانه یا صاحبش پس ندادیمش.انجام روتین های پوستی که هی عقب میندازیم.... یه چیزی بگم، من دفعه اولی که لیست نوشتم بعضی موارد رو نمیتونستم تفکیک کنم که این هدفه یا کار عقب افتاده. پس شمام نگران نباشید و خودتونو اذیت نکنید لیستتون را بنویسید و انجامشون بدین به مرور متوجه میشین که چه موردی جاش تو کدوم لیسته. اما مطلب اصلی امروز: میخوام یه راه میانبر بهتون نشون بدم برای شما مامانِ عزیزی که تو اهدافت نوشتی: -همیشه خنده رو باشم -غر نزنم مخصوصا به همسرم -صبور باشم مخصوصا جلوی شیطنت بچه ها این چیزا تا درونی نشه بر چهره و ظاهر نمایان نمیشه اما حضرت علی(ع) یه راه میانبر دارن برامون: *اگر صبور نیستی؛ خود را به بردباری بزن زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه قومی سازد و از آنها به حساب نیاید * حکمت ۲۰۷ نهج البلاغه. امسال که بواسطه شرایط، بیشتر تو خونه ایم و فرصت خوبی داریم که رو خودمون بیشتر تمرکز کنیم، میتونید چله بگیرید. چهل روز تمرین کنیم و با این روش به یکی از اهداف اخلاقی و بندگی مون برسیم. #نظم_مادرانه #مجموعه_مادرانه_حنّان #لیست_اهداف_وعقب_افتادها #جدول_زمانبندی#دفتر_روزانه #نظم_شخصی#دفتر_برنامه_ریزی

04 مهر 1400 12:53:59

39 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

‌ ما مادرها گاهی هم به استراحت نیاز داریم. دوست داریم گاهی، فقط گاهی، از دنیای مادرانه مان (با تمام عشقی که به آن داریم) فاصله بگیریم و گوشه ای دنج برای خود پیدا کنیم و کمی نفس بکشیم. دوست داریم فقط گاهی اگر بیرون می رویم و گشتی می زنیم، این کار را بدون یک ساک دستی بزرگ پر ازآب و خوردنی و لباس اضافه و پوشک و دستمال و ... انجام دهیم. دوست داریم اگر سفر می رویم همه اش نگران گم شدن این بچه و زمین خوردن آن بچه نباشیم. دوست داریم در سفرهای توری، بدون هیچ پس زمینه ای از صدای «مامان مامان» کودک دلبندمان، به صحبت های مسئول گردشگری گوش دهیم و چیزی جدید یاد بگیریم. دوست داریم بدون دغدغه در کلاس های تدبر قرآن و تاریخ و روان شناسی و تربیتی و ... شرکت کنیم. مگر نه اینکه پیامبر مهربانمان فرمودند: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»؟ اصلا گاهی دلمان زنگ تفریح می خواهد؛ از نوع هیجانی اش یا ازنوع آرام و آرامش بخشش. ما مادرها می دانیم که اینها همه اش رؤیاست. ولی من دست از رسیدن به رؤیاهایم برنداشتم. من یک پاسخ برای تمام این نیازهایم یافته ام. من کتاب را پیدا کرده ام. ادامه دارد... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_اول #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان

04 مهر 1400 12:54:01

33 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

هوالحی #نظم_مادرانه_۵ روزهای سختی که با حذف عادات بد دست و پنجه نرم میکردم؛یادگیری مهارتی، روزی ام شد که سرعت مرا صد چندان کرد.روزهای کشمش دائمی بین عادت های همیشگی ام و انجام کارهای لیست اهداف یا کارهای عقب مانده. *تکنیک پومودورو* این تکنیک میگه اگر سختته روی یه مسئله تمرکز کنی،اگر نمیتونی بشینی سر یه پروژه و دائم ذهنت کشیده میشه سمت چیزای مزاحم؛فقط بیست و پنج دقیقه بشین و روی اون مسئله تمرکز و بعد پنج دقیقه کامل استراحت داری و حتی به پروژه ت نباید فکر کنی.بعد از چهار تا بیست و پنج دقیقه میتونی بیست دقیقه استراحت کنی. اگر اوایلش '۲۵ براتون سخته از '۱۵ شروع کنید. برای یه مادر مدت طولانی در این حالت بودن محاله این تکنیک برای اوقاتی خوبه که خلوت دارین مثلا صبح ها قبل از بیدار شدن بچه ها سحر ها بعد نماز صبح(همون بین الطلوعین طلایی خودمون) موقع خواب بعد از ظهربچه ها یا زمان هایی که کاملا بازی هیجانی باهاشون انجام دادید و الان میدونید یه یک ساعتی با شما کار ندارن(که خیلی پیش نمیاد😅) یانهایتا شب ها بعد از خواب بچه ها قبل از شروع حتما همه مزاحم ها رو از اطرافتون جمع کنید؛ همه آنچه وسوسه کننده ست براتون( و میدونید بشینید پاش کل وقتتونو گرفته) اگر فکر میکنید کسب این مهارت به کارتون میاد حتما برای بیشتر و بهتر دونستنش سرچ کنید و بیشتر در موردش مطالعه کنید. پ.ن: محرم نزدیکه. امسال نعمت حضور در هیئات از من و افرادی شبیه من گرفته شده. برای ما بچه دارا هیئت رفتن یه معنی دیگه داشته و داره. این روزا دائم دارم فکر میکنم آنچه ازحضور در هیئت هابه کودکم میرسید رو چطور در خانه بهش بدم.زدن سیاهی و یه زیارت عاشورای چهارنفره و آخرش چای روضه و باید بازی های خوب و خوراکی های خوشمزه و کلی کاردستی ترتیب بدم برای زمان زیارتخوانی پدر تا دلچسب بشه براشون تا انقدر ازون لحظات لذت ببرن که بره تو عمق قلبشون تا وقتی بزرگ شدن؛ هر وقت اسم زیارت عاشورا و امام حسین(ع) اومد دلشون پر بکشه به روضه های چهارنفره خونگیمون تا غرق لذت بشن و شیرینی چای روضه بیاد زیر زبونشون ان شاءالله.. #التماس_دعا #نظم_مادرانه #محرم_در_راه_است #فرصتها_درگذرند #مجموعه_مادرانه_حنّان

04 مهر 1400 12:53:58

33 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

#نظم_مادرانه_قسمت_اول هوالحی پسرک تازه به دنیا آمده بود و مراقبت بیست و چهار ساعته لازم داشت همزمان مهمان های رنگارنگ، وقت و بی وقت، به بهانه دیدن او زنگ خانه را میزدند. امتحان های ترم یک ارشد شروع شده بود و سخت ترین کار دنیا برایم انجام کارهای خانه بود. صبح ها لیست روزانه مینوشتم اما آخر شب با اینکه حال پسرک وحتی حال خانه خوب بود اما چیزی درون من سر جایش نبود..زمان گذشت تا روزی که ازتهوع موقع بیداری فهمیدم پسرک دوم دارد قدم رنجه میکند.ولی تلنگر بزرگ آن بود که من باید با وجود بارداری و حضور پسرک پایان نامه مینوشتم و قبل از تولد عضو چهارم جلسه دفاع را برقرار میکردم. پس وقت آن رسیده بود که سر و سامانی به اوضاع بدهم. دست به کار شدم:کتاب های مختلفی در خصوص برنامه ریزی، چندین دوره صوت و کارگاه و اطلاعاتی که جسته و گریخته از فضای مجازی دریافت کردم. و حالا اینجا هستم تا تجربه ی زیسته خودم و مسیری که به نظم و نشاط در زندگی ام رسیده را بازگو کنم. و امیدوارم مفید فایده باشد برای مادرهایی مثل خودم. #نظم_مادرانه #حذف_عادات_مخرب #ایرادات_برنامه_ریزی #نشاط_را_برگردانیم #آهسته_و_پیوسته #مجموعه_مادرانه_حنّان

04 مهر 1400 12:53:56

35 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

‌ قسمت دوم من برای تمام کمبودهایم کتاب را یافتم. من وقتی دلم گشت و گذار در شهر و نگاه کردن به خیابان ها و مغازه ها می خواهد، کتاب می خوانم. من وقتی دلم سفر می خواهد کتاب می خوانم. من وقتی دلم کلاس مشاوره و تربیتی می خواهد کتاب می خوانم. من وقتی دلم کتاب معرفتی و قرآنی می خواهد کتاب می خوانم. من حتی وقتی دلم تفریح می خواهد کتاب می خوانم. زندگی من چند سالی است بدجور به کتاب گره خورده است. دقیقا از زمانی که دخترم شیرخواره بود و من تمام معادلات زندگی ام به هم خورده بود. از همان زمان من معتاد شدم. معتاد خواندن. تازه وقتی دخترم می خوابید کوله بارم را برمی داشتم و راه می افتادم. کلاس نظم و مشاوره و تدبر و ... شرکت می کردم. به سفر می رفتم. در خیابان های شهر می گشتم و با آدم ها حرف می زدم. مهمانی می رفتم و دوست پیدا می کردم. همه این کارها را من در دنج کوچک خود انجام می دادم، خوابیده روی تخت و یا لم داده روی مبل راحتی غرق می شدم در دنیای کتاب ها. من دیگر کمبودی نداشتم. تمام رؤیاهایم به حقیقت پیوسته بود. حالا می خواهم از خاطرات کتاب خوانی هایم برایتان بگویم. شاید شما هم مثل من باشید و مرا درک کنید. ولی شاید هم برایتان عجیب باشد. به هرحال اگر دوست دارید با من همراه شوید تا بگویم در این سالها چه طور با کتابها زندگی کرده ام... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_دوم #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان

04 مهر 1400 12:54:02

31 بازدید

مجموعه مادرانه حنان

10

40

‌ چند ماهی گذشت و من همچنان مشغول فیدیبوخوانی بودم و کتاب چاپی دست نمی گرفتم. تا اینکه یک روز که به شیراز رفته بودم (منزل پدری)، و دخترم (که حالا یک سال و خرده ای شده بود و می توانست تا حدی گلیم خودش را از آب بکشد و راه برود و خودش را به خواسته اش برساند و نیازی نبود جیغ بزند و دو دستش را بلند کند به سمتم تا بغلش کنم و او را به مقصد مورد نظر برسانم) مشغول به هم ریختن گوشه ای از خانه بود و حسابی سرگرم شده بود. . رفتم سراغ کتابخانه‌ی اتاق پدرم (یک کتابخانه‌ی خیلی جذاب و وسوسه برانگیز که هربار می روم آنجا هر از چند ساعت یک بار می روم از آن بازدید می کنم و زل می زنم به قفسه ها تا ببینم چه کتابی می توانم شکار کنم و کمی سرِ برداشتنِ کتاب و پس ندادن و صاحب شدنش سر به سرِ پدر بگذارم و باهم کل کل پدردختری کنیم!). . نمی دانم ایام محرم بود یا نه. ولی کتاب «فردا مسافرم» مریم راهی را برداشتم تا تورقی کنم (کتابی داستانی درباره سفر کاروان اسرای کربلا تا شام و مدینه). گفتم این بار به جای تورق از اول شروع کنم به خواندن. ببینم می توانم بخوانم یا نه. ببینم دخترک می گذارد کتاب کاغذی در دستم سالم بماند یا نه. مخصوصا اینکه امانت بود و پدرم هم به شدت به تمیز و نو ماندن کتابهایش حساس است!! دیدم شد. و چه قدر چسبید آن اولین کتابِ چاپیِ بعد از حدود یک سال و نیم کتاب چاپی نخواندن! . و این هم شد بخشی از تلاش روزانه‌ی من. درحالیکه کنار دخترم نشسته بودم و او با اسباب بازی هایش مشغول می شد آن وسط مسط ها، چند صفحه ای هم کتاب می خواندم... خوبی اش این بود که دیگر دخترم دایم دستم گوشی نمی دید. حالا هم خودم اوقاتم کمی مفیدتر می گذشت هم الگوی خوبی بودم برای یک دختر یک سال و نیمه! در نگاهش مادری فرهیخته‌طور به نظر می رسیدم که در طول روز، کتاب به دست، در خانه به این طرف و آن طرف می رود... ادامه دارد... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_پنجم #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان

19 خرداد 1401 01:17:26

تشکر فراوان

مائده سبزواری

-0 پاسخ

19 خرداد 1401 01:16:24

عالی عالی 😉

آریانا تقی زاده

-0 پاسخ

19 خرداد 1401 01:13:22

مفید و آموزنده

فرزانه زهیری

-0 پاسخ

19 خرداد 1401 01:12:27

سلام ممنون از شما

آریانا تقی زاده

-0 پاسخ

19 خرداد 1401 01:11:23

خیلی توضیحات کم بود

فاطمه خزایی

-0 پاسخ

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

19 خرداد 1401 01:10:22

الهه محمدی

-0 پاسخ

مجموعه مادرانه حنان

مجموعه مادرانه حنان

10

40

‌ چند ماهی گذشت و من همچنان مشغول فیدیبوخوانی بودم و کتاب چاپی دست نمی گرفتم. تا اینکه یک روز که به شیراز رفته بودم (منزل پدری)، و دخترم (که حالا یک سال و خرده ای شده بود و می توانست تا حدی گلیم خودش را از آب بکشد و راه برود و خودش را به خواسته اش برساند و نیازی نبود جیغ بزند و دو دستش را بلند کند به سمتم تا بغلش کنم و او را به مقصد مورد نظر برسانم) مشغول به هم ریختن گوشه ای از خانه بود و حسابی سرگرم شده بود. . رفتم سراغ کتابخانه‌ی اتاق پدرم (یک کتابخانه‌ی خیلی جذاب و وسوسه برانگیز که هربار می روم آنجا هر از چند ساعت یک بار می روم از آن بازدید می کنم و زل می زنم به قفسه ها تا ببینم چه کتابی می توانم شکار کنم و کمی سرِ برداشتنِ کتاب و پس ندادن و صاحب شدنش سر به سرِ پدر بگذارم و باهم کل کل پدردختری کنیم!). . نمی دانم ایام محرم بود یا نه. ولی کتاب «فردا مسافرم» مریم راهی را برداشتم تا تورقی کنم (کتابی داستانی درباره سفر کاروان اسرای کربلا تا شام و مدینه). گفتم این بار به جای تورق از اول شروع کنم به خواندن. ببینم می توانم بخوانم یا نه. ببینم دخترک می گذارد کتاب کاغذی در دستم سالم بماند یا نه. مخصوصا اینکه امانت بود و پدرم هم به شدت به تمیز و نو ماندن کتابهایش حساس است!! دیدم شد. و چه قدر چسبید آن اولین کتابِ چاپیِ بعد از حدود یک سال و نیم کتاب چاپی نخواندن! . و این هم شد بخشی از تلاش روزانه‌ی من. درحالیکه کنار دخترم نشسته بودم و او با اسباب بازی هایش مشغول می شد آن وسط مسط ها، چند صفحه ای هم کتاب می خواندم... خوبی اش این بود که دیگر دخترم دایم دستم گوشی نمی دید. حالا هم خودم اوقاتم کمی مفیدتر می گذشت هم الگوی خوبی بودم برای یک دختر یک سال و نیمه! در نگاهش مادری فرهیخته‌طور به نظر می رسیدم که در طول روز، کتاب به دست، در خانه به این طرف و آن طرف می رود... ادامه دارد... به قلم خانم #مرضیه_حق_خواه #من_مادری_کتاب #قسمت_پنجم #نظم_کتابخوانی_یک_مامان #مادر_کتابخوان #نظم_با_طعم_مادری #مجموعه_مادرانه_حنّان

تشکر فراوان مائده سبزواری

19 خرداد 1401 01:17:26

-0 پاسخ

عالی عالی 😉 آریانا تقی زاده

19 خرداد 1401 01:16:24

-0 پاسخ

مفید و آموزنده فرزانه زهیری

19 خرداد 1401 01:13:22

-0 پاسخ

سلام ممنون از شما آریانا تقی زاده

19 خرداد 1401 01:12:27

-0 پاسخ

خیلی توضیحات کم بود فاطمه خزایی

19 خرداد 1401 01:11:23

-0 پاسخ

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن