پست های مشابه

جعبک

وقتی میگن ماه رمضون یاد چی میفتین ؟ حس الانمون نسبت به خیلی از مناسبت ها و ایام ویژه توی سال ارتباط مستقیمی داره با خاطره هایی که توی سنین پایین پدر و مادرهامون برامون ساختن.... با چندتا راهکار ساده میتونیم کاری کنیم بچه ها تا سال های سال حس و حال متفاوتی نسبت به ماه رمضون داشته باشن... شما کدوم یکی از پیشنهادهایی که دادیم رو انجام میدین ؟ . . #ماه_رمضان #روزه_کله_گنجشکی #سرگرمی_کودک #بازی_با_کوک #فرزندپروری #والدگری #والدین_نمونه #والدین_بخوانند #والدین_آگاه #کودک_شاد #کودک_سالم #تربیت_فرزند #تربیت_کودک #تربیت_دینی #تربیت_دینی_فرزند

30 فروردین 1401 01:54:32

29 بازدید

جعبک

‌ آرام و بی رمق در بستر خوابیده بود و خیره شده بود به فاطمه.‌ فاطمه ٱرام دلش بود. در تمام روزهای دل آشوبهٔ حمل و سرزنش های قریش...‌ صدای فاطمه آب بود روی آتش تنهایی وقتی از بطن او بلند می‌شد که «مامان... غصه نخور... ما خدا را داریم...»‌ فاطمه را نگاه می کرد و اشک از گوشهٔ چشمش سر می‌خورد و بین موهاش قایم می شد... چطور دخترش را بگذارد وسط این شعب و برود؟‌ دلش می‌خواست از جا بلند می شد. دست فاطمه را می گرفت. بین نخل ها می دویدند. صدای خنده فاطمه قوت پاهایش می شد.‌ دلش می خواست با فاطمه گندم آسیاب کنند. با فاطمه شعر بخوانند و دلشان پر از شادی شود. اما توانی نمانده بود. ‌ «محمدم!» رسول خدا خودش را به بالین خدیجه رساند.‌ «جان محمد...»‌ « فاطمه... فاطمه را به تو می سپارم... او به جز تو دیگر کسی را ندارد... زن های قریش زبانشان تیز است. دل دخترم را نبرّند... نگذار آب توی دلش تکان بخورد...» و بغض گلویش را فشار داد... ‌ رسول خدا سرش را پایین انداخت. قد و بالای فاطمه میان اشک های خدیجه می لرزید...‌‌ ‌ ‌ ‌#فاطمه#خدیجه#وفات‌ #جعبک

15 اردیبهشت 1399 14:09:08

1 بازدید

جعبک

‌ ‌💓خدایا ممنونم ازت بابت این همه رنگ قشنگ توی‌ دنیا...بابت سبز، بابت آبی..ممنونم که دنیای ما اینقدر نعمت‌های رنگی رنگی داره و چشمای ما رو هر روز نوازش میده...‌ ‌ ‌ 💭ویژژژژژ... وییییییژ... زردیخی و سبزیخی عاشق اسکیتن! شهر به شهر سر میخورن و.... ویژژژژ... از کاغذستون به جعبه‌آباد... از جعبه آباد به کیسه سرا... اسکیت بازی خیلی می چسبه! تو هم میای بازی؟‌ ‌ 👯چی کار کنم بیشتر خوش بگذره؟ ما توی یخمک های رنگی رنگی مون نخود و لوبیا و پوم پوم و چیز میز قایم کردیم و دخترکوچولو کلی ایده داشت برای اینکه اونا رو از توی یخ نجات بده. رنگ خوراکی ندارید؟ مام نداشتیم 🙈😁 یدونه سبز داشتیم. بقیه شو با زردچوبه و آب لبو و کلم قرمز حل کردیم... شما برای بچه جون بازی بخواه..خدا رنگ خوراکی شم می فرسته...‌ ‌ 👼برای چند ساله‌ها؟ از هر وقت نی نی بتونه بشینه تااااا خانوم های سی ساله...:)) یخمکا رو بریزید وسط و نقاشی کنید...‌ ‌ لطفا عکس و فیلم بازی تونو برامون بفرستید. ‌ ‌#نوروز_جعبک #جعبک_جان‌ #بچه_های_جعبکی

04 فروردین 1399 10:39:45

90 بازدید

جعبک

🎈. امشب شب یلداست. . 🍉🍉🍉🍉 همه ی خانواده دورهم جمع می شن تا یک دقیقه بیشتر با هم بودن رو جشن بگیرن... امشب چی‌ کار می تونید بکنید که بچه‌ها هم از اون لذت ببرند؟ اون‌ها رو چطور درگیر آماده کردن خوراکی های خوشمزه‌ی یلدا می کنید؟ بازی خاصی تو ذهنتون هست که امشب خانوادگی با هم انجامش بدین...؟ کافیه فقط به این فکر کنید:🤔. چطوری این شب رو تو ذهنش ماندگار کنم؟ چی کار کنم اون هم به اندازه ی بزرگ تر‌ها لذت ببره؟ پیشنهاد ما درگیر کردن اون توی آماده سازی این دورهمی خانوادگیه. آماده کردن خوراکی‌های خوشمزه، میز مهمان یا حتی تزیین خونه برای شب یلدا.. . 🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉🍉 اگر هیچ کدوم این ها هم نشد، توی دورهمی بزرگ‌ترها به حضور اون‌ها هم توجه کنید. گفتن یه خاطره از بچگی‌های خودتون و یا تعریف یک قصه‌ی کوتاه می‌تونه کمترین کاری باشه که اون‌ها رو هم خوشحال کنه... یلدا مبارک...قدر یک دقیقه حضور بیشتر اون‌ها رو توی زندگیمون بدونیم.... . . 🍭 🍬🍭🍬🍭🍬 #جعبک#جعبک_برای_کودک#جعبک_بازی #کودک #نگاه#دریچه_نگاه #کودکی #خلاقیت #بازی #بازی_با_کودک #جعبک_ من #دنیای_کودکی #سرگرمی  #اسباب_بازی #کودک_خلاق #هم_بازی #دست_ورزی #خلاقیت #تخیل #مهربانی #بازی_با_کودکت#یلدا#یلدا_با_کودک

30 آذر 1398 15:09:58

2 بازدید

جعبک

🪅🎈🪆 قاعده " هرچی بیشتر، بهتر..." خیلی جاها کار میکنه اما درمورد اسباب بازی ها نه ! ما مادرپدرا از اونجایی که دلمون میخواد بچه هامون هیچ حسرتی تو دنیا نداشته باشن و هیچ چیز کم نداشته باشند یه وقتا تو گرفتن اسباب بازی برای بچه ها زیاده روی میکنیم بعد میبینیم یه عالمه اسباب بازی رو دستمون مونده که بچه ها رو سرگرم هم نمیکنه. تجربه شو داشتین ؟ #اسباب_بازی #بازی_کودک #خلاقیت_کودک #رشدکودک #تمرکز_کودک #جعبک

25 مرداد 1400 07:41:19

28 بازدید

جعبک

این شما و این آنباکسینک کارابزارک مون اگر دوست دارید بدونید تو این بسته دقیقا چی هست این ویدیو رو کامل ببینید کارابزارک یه بسته کاردستی اقتصادیه که هم کاربرگ ها و ایده های کاردستی رو داره هم ابزار برای درست کردنش قیمت این بسته ۱۰۸ هزارتومان #کاردستی #کاردستی_کودک #کاردستی_ساده #کادستی_خلاقانه #اسباب_بازی_کودک #اسباب_بازی #ابزار_کاردستی #پوم_پوم #پوم_پوم_رنگی #پیپ_پاک_کن

04 خرداد 1401 06:55:23

56 بازدید

ادمین جعبک

0

2

❌کپشن را بخوانید❌ روایت دوم: اولین کارگاه جعبک خانه‌ی من بود. قسمت هال و پذیرایی خانه را دو قسمت کردیم. برای کارگاه سنگر درست کردیم که کودک هشت‌ماهه‌ی خانه واردش نشود‌. صبح در خانه‌ی ما جمع می‌شدیم برای کارها. برای بچه‌ها هم برنامه می‌ریختیم که سرگرم شوند؛ گرچه کار همیشه آن طور که پیش‌بینی میکردیم هم پیش نمی‌رفت؛ چون بچه‌ها اساسا غیرقابل پیش بینی هستند و ما این را در کارمان پذیرفته بودیم. همه‌ی کارها توی پذیرایی و آشپزخانه و اتاق بچه انجام می‌شد. کابینت کنار پنجره‌ی آشپزخانه را که نور‌خوبی داشت می‌کردیم استدیو‌ی عکاسی و کف و دیوارهای اطرافش را با کاغذ رولی می پوشاندیم. ته هال پذیرایی را می‌کردیم قسمت بسته بندی و ارسال. وسط هم بچه‌ها می‌دویدند و بازی می‌کردند. گاهی تا نه شب کار می‌کردیم و در انتها وقتی بچه های‌تیم با خستگی می‌رفتند خانه، من می‌ماندم و یک خانه‌ی ترکیده که زمینش مثل میدان مین پر از نخود و لوبیا و بقایای آرد بازی و خمیربازی بود. البته با حضور بچه‌ای که از صبح نخوابیده بود و کلافه بود و آقای همسر که از سرکار آمده بود و چندساعتی هم در اتاق مانده بود تا کار ما تمام شود‌. گاهی زیر فشار کارها درست وقت خستگی، وقت مریضی بچه‌هایمان یا وقتی کارها گره می‌خورد، غول ناامیدی سر و کله‌اش پیدا می‌شد و می‌آمد سراغمان و شروع می‌کرد توی ذهنمان خواندن که: چه کار داری می‌کنی تو؟ بچه را گذاشتی توی فشار؟ تو مادری؟ چه همسری هستی؟ این هم محصولتان! آخر چه کسی به چنین چیزهایی اهمیت می‌دهد؟ آن وقت باید کمر می‌بستی برای جنگیدن هر روزه با غول‌ ناامیدی که هرازگاهی سر از تاریکی بیرون می آورد و شک را مثل خوره می‌انداخت به جانت که هر طور شده از ادامه دادن بایستی. حتما شما هم تجربه‌اش کرده‌اید‌. توی هر اتفاق مهم و بزرگی غول ناامیدی درست وقتی کم آورده‌ای، سر و کله اش پیدا می‌شود و دست می اندازد دور گردنت و تویی که باید بجنگی و ادامه بدهی. اما جعبک کوچک همیشه چیزی داشت که از ما دلبری کند و نگذارد غول ناامیدی سیاهی را پخش و پلا کند توی قلبمان! ما حواسمان گرم کار بود و جعبک مثل یک کودک نوپا جایش را در دل همه‌ی ما داشت باز می‌کرد...جعبک بچه‌مان شده بود و ما همان مادری که دلش میخواست غیر از بچه‌ی خودش روی صورت هزاربچه‌ی دیگر هم لبخند بکارد و برای همین داشت با تمام قدرت می‌جنگید.‌ ‌ ‌#استارتاپ #کارآفرینی #اول_مسیر #تولید_محصول #مادر_شاغل #جعبک #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #فرزند_پروری #والدگری #کاردستی_کودک #کاردستی #ابزار_بازی #ابزار_کاردستی #ابزار_نقاشی #روایت_کارآفرینی #بانوان_کارآفرین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

جعبک

ادمین جعبک

0

2

❌کپشن را بخوانید❌ روایت دوم: اولین کارگاه جعبک خانه‌ی من بود. قسمت هال و پذیرایی خانه را دو قسمت کردیم. برای کارگاه سنگر درست کردیم که کودک هشت‌ماهه‌ی خانه واردش نشود‌. صبح در خانه‌ی ما جمع می‌شدیم برای کارها. برای بچه‌ها هم برنامه می‌ریختیم که سرگرم شوند؛ گرچه کار همیشه آن طور که پیش‌بینی میکردیم هم پیش نمی‌رفت؛ چون بچه‌ها اساسا غیرقابل پیش بینی هستند و ما این را در کارمان پذیرفته بودیم. همه‌ی کارها توی پذیرایی و آشپزخانه و اتاق بچه انجام می‌شد. کابینت کنار پنجره‌ی آشپزخانه را که نور‌خوبی داشت می‌کردیم استدیو‌ی عکاسی و کف و دیوارهای اطرافش را با کاغذ رولی می پوشاندیم. ته هال پذیرایی را می‌کردیم قسمت بسته بندی و ارسال. وسط هم بچه‌ها می‌دویدند و بازی می‌کردند. گاهی تا نه شب کار می‌کردیم و در انتها وقتی بچه های‌تیم با خستگی می‌رفتند خانه، من می‌ماندم و یک خانه‌ی ترکیده که زمینش مثل میدان مین پر از نخود و لوبیا و بقایای آرد بازی و خمیربازی بود. البته با حضور بچه‌ای که از صبح نخوابیده بود و کلافه بود و آقای همسر که از سرکار آمده بود و چندساعتی هم در اتاق مانده بود تا کار ما تمام شود‌. گاهی زیر فشار کارها درست وقت خستگی، وقت مریضی بچه‌هایمان یا وقتی کارها گره می‌خورد، غول ناامیدی سر و کله‌اش پیدا می‌شد و می‌آمد سراغمان و شروع می‌کرد توی ذهنمان خواندن که: چه کار داری می‌کنی تو؟ بچه را گذاشتی توی فشار؟ تو مادری؟ چه همسری هستی؟ این هم محصولتان! آخر چه کسی به چنین چیزهایی اهمیت می‌دهد؟ آن وقت باید کمر می‌بستی برای جنگیدن هر روزه با غول‌ ناامیدی که هرازگاهی سر از تاریکی بیرون می آورد و شک را مثل خوره می‌انداخت به جانت که هر طور شده از ادامه دادن بایستی. حتما شما هم تجربه‌اش کرده‌اید‌. توی هر اتفاق مهم و بزرگی غول ناامیدی درست وقتی کم آورده‌ای، سر و کله اش پیدا می‌شود و دست می اندازد دور گردنت و تویی که باید بجنگی و ادامه بدهی. اما جعبک کوچک همیشه چیزی داشت که از ما دلبری کند و نگذارد غول ناامیدی سیاهی را پخش و پلا کند توی قلبمان! ما حواسمان گرم کار بود و جعبک مثل یک کودک نوپا جایش را در دل همه‌ی ما داشت باز می‌کرد...جعبک بچه‌مان شده بود و ما همان مادری که دلش میخواست غیر از بچه‌ی خودش روی صورت هزاربچه‌ی دیگر هم لبخند بکارد و برای همین داشت با تمام قدرت می‌جنگید.‌ ‌ ‌#استارتاپ #کارآفرینی #اول_مسیر #تولید_محصول #مادر_شاغل #جعبک #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #فرزند_پروری #والدگری #کاردستی_کودک #کاردستی #ابزار_بازی #ابزار_کاردستی #ابزار_نقاشی #روایت_کارآفرینی #بانوان_کارآفرین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن