پست های مشابه

جعبک

🎈🏐⚽️⚾️ یه #بازی سرگرم کننده و ساده برای عصر جمعه. فقط با چندتا دونه پوم پوم، انبر ( اگر انبر نداشتین میتونید به جاش از گیره لباس هم استفاده کنین) ، و چندتا در بطری شیر یا هرجایگزین دیگ که دم دستتونه🥰 شماهم این بازی رو انجام بدین، یه بستنی رنگی رنگی خوشمزه بسازین، عکس یا فیلمشو برامون بفرستین و کد تخفیف از جعبک بگیرین 🤩 این بازی مهارت های حرکتی ظریف رو در کودک تقویت میکنه مثل: تحریک حس بینایی، دقت در تشخیص، تقویت انگشتان و هماهنگی چشم و دست.

09 مهر 1400 10:03:27

25 بازدید

جعبک

🍭⚽️🏸 خیلی وقتها میشه که موقعیت های معمولی زندگی یا موقعیت هایی که انجام دادنش برای بچه ها سخت هست رو تبدیل کنیم به بازی های هیجان انگیز برای بچه ها بدون اینکه نیاز به اسباب بازی خاصی داشته باشیم... شما هم از این مدل بازی ها انجام میدین ؟ توی کامنت بنویسید تا بقیه هم استفاده کنن🤩

24 آبان 1400 08:27:19

330 بازدید

جعبک

🎁 . . از اول قرارمان تولید یک اسباب بازی ارزان قیمت بود. اسباب بازی که اگر خراب شد غصه نخوریم که عجب اشتباهی کردم این همه پول دادم و آخرش هیچ. اسباب بازی باید ارزان قیمت باشد تا با خیال راحت بگذاریم بچه هایمان مشغول شوند و مدام تذکر ندهیم که مواظب باش و آرام تر و ... تمام تلاشمان این بوده و هست که قیمت نهایی جعبک، قیمتی منطقی و حتی ارزان تر نسبت به اسباب بازی های بازار داشته باشد. راستش کم تجربگی، اولین گردنه ی سخت مسیر ما بود. ما بودیم و بازارتهران و حجره های تو در تو و فروشنده های رنگ و وارنگ و چند مادر جوان که دنبال ارزان ترین قیمت تمام شده و با کیفیت ترین ابزار بودیم. این پست تقدیم به دوست عزیزمان که آن روز با دهان روزه کل بازار را زیر و رو کرد برای پیداکردن پیپ پاک کن های رنگ و وارنگ و نی های کاغذی... و ما که توی مغازه‌ی آقا خیبر گرسنه و تشنه ساندویچ کثیف می خوردیم... :) آن موقع ها که ساندویچ کثیف خوردن به اندازه‌ی الان سخت نبود...پاییز ۹۸ 🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬🍭🍬 . . #جعبک#جعبک_برای_کودک#جعبک_بازی #کودک #نگاه#دریچه_نگاه #کودکی #خلاقیت #بازی #بازی_با_کودک #جعبک_من #دنیای_کودکی #سرگرمی  #اسباب_بازی #کودک_خلاق#بازی_های_حسی#بازی_با_خاک#هم_بازی#ایده_بازی_جعبک #هم_بازی #دست_ورزی #خلاقیت #تخیل #مهربانی #بازی_با_کودک #play_kit#sensory_toy#toy#sensory_play

10 اسفند 1398 16:47:28

4 بازدید

جعبک

‌ آلبوم محصولات #جعبک_جان این جعبک دومین محصول جعبک بود و در عرض یک ماه موجودی اش به صفر رسید. خمیربازی های این جعبک خمیرهای سالم و خانگی با مواد کاملا طبیعی بود که هیچ ضرری برای بچه ها ندارد و نسبت به خمیرهای صنعتی به شدت نرم‌تر و مقرون به صرفه‌تر است. جعبک آشپزباشی یا قنادی برای آشپزکوچولوهای داخل خانه بود که کیک و بیسکوییت های خیالی بسازند و آن را تزیین کنند و حتی برای عروسک هایشان جشن تولد بگیرند. در حال حاضر موجودی این بسته تمام شده اما جایگزین آن جعبک خمیری جدید است که با داستانی جدید برای بچه ها به همین اندازه جذاب است.😊‌ ‌ #جعبک_خمیری_قنادی‌ #ایده_بازی #اسباب_بازی #خلاقیت ‌ ‌

22 خرداد 1399 13:10:48

1 بازدید

جعبک

‌ 😌جعبک جدید یه اتفاق جدید هم هست. ‌ هم قد بچه ها که شدیم دیدیم دنیا از اون پایین چقدر جالب تره. چقدر بامزه تره و چقدر خاص تره. بچه ها عاشق ساختن اند. عاشق ساختن و خراب کردن. ‌ شاید اون چیزی که اونا می سازن از این بالا که ما بینیم جز یه سری خطوط نامنظم برش خورده و کج و معوج نباشه!‌ اما از نظر اونا ارزشمند ترین اتفاق جهان هستیه. جعبک جدید برای این نیاز بچه ها طراحی شده! نیاز به ساختن و خلق کردن!‌ لطفا این نیازشونو جدی بگیرید و دست سازه هاشونو مهم بدونید. ‌ اونا با هر برشی که می زنند، با هر نخی که به سختی از سوراخ مهره رد میکنند و با هر خطی که روی کاغذ می کشند درواقع تمرین میکنند تا دنیای آینده ‌ی ما رو بسازند. دنیا به آدم بزرگ هایی نیاز داره که جسارت ساختن داشته باشند. ‌ جسارت ساختن ‌ و نترسیدن از خراب شدن. ‌ کمک‌شون کنیم تا از همین بچگی تمرین کنند.‌ ‌ ‌ 🥳سه روز مونده تا رونمایی از جعبک جدید🥳‌ ‌ ‌ ‌ #جعبک_جان#خلاقیت#کودک#کودکی#جعبک_ابزار‌ #بازی_جعبک_ابزار

25 تیر 1399 11:08:11

2 بازدید

جعبک

🎨‌‌ تازه سه سالش شده بود دلم میخواست برای ساعاتی بگذارمش جایی تا تجربه های جدید کسب کند و من هم کمی نفس تازه کنم.🙆 به پیشنهاد دوستم بردمش کلاس نقاشی! ⁦🖌️⁩ اما ذهنم درگیر شده بود که کلاس نقاشی یعنی چه؟! چه میخواهند یادش بدهند؟! جلسه اول را با هم رفتیم. بهتر است بگویم جلسه اول و آخر!!🤦 معلم چنان جدیتی داشت که همه‌ی بچه‌ها باید چیزی که او می‌گفت را بکشند! خط‌های صاف صاف، دایره های منظم! آخر سر هم چند الگو که باید رنگ می‌کردند ‌و حواسشان هم می‌بود که از خط بیرون نزنند! من چه می‌خواستم؟ میخواستم از کودک سه ساله‌ی خودم نقاش بسازم؟ کم کم فهمیدم توی صفحه‌ی سفید ذهن بچه‌ها موقع نقاشی، هیچ درست و غلطی وجود ندارد! فهمیدم نقاشی تنها راهی بود که می‌توانستند از آن برای بیان احساساتشان استفاده کنند و خودشان را بروز بدهند. خشم، ناراحتی، خوشحالی و هیجان! نشان دادنش با رنگ ها خیلی راحت تر بود.⁦🖍️⁩ توی نقاشی های دخترم درخت‌ها آبی بودند، خورشید به شکل مثلث بود و ماشین ها چرخهای مربعی داشتند. و همه‌ی این‌ها توی دنیای رنگارنگ او کاملا درست سر جای خودشان بودند.‌‌🌈 ‌ ‌ #جعبک_جان #جعبک_تو_راهه #جعبک_؟ دیگه کم‌کمک داریم آماده میشیم برای جعبک بعدی...

11 دی 1399 13:36:21

3 بازدید

ادمین جعبک

0

0

‌ آرام و بی رمق در بستر خوابیده بود و خیره شده بود به فاطمه.‌ فاطمه ٱرام دلش بود. در تمام روزهای دل آشوبهٔ حمل و سرزنش های قریش...‌ صدای فاطمه آب بود روی آتش تنهایی وقتی از بطن او بلند می‌شد که «مامان... غصه نخور... ما خدا را داریم...»‌ فاطمه را نگاه می کرد و اشک از گوشهٔ چشمش سر می‌خورد و بین موهاش قایم می شد... چطور دخترش را بگذارد وسط این شعب و برود؟‌ دلش می‌خواست از جا بلند می شد. دست فاطمه را می گرفت. بین نخل ها می دویدند. صدای خنده فاطمه قوت پاهایش می شد.‌ دلش می خواست با فاطمه گندم آسیاب کنند. با فاطمه شعر بخوانند و دلشان پر از شادی شود. اما توانی نمانده بود. ‌ «محمدم!» رسول خدا خودش را به بالین خدیجه رساند.‌ «جان محمد...»‌ « فاطمه... فاطمه را به تو می سپارم... او به جز تو دیگر کسی را ندارد... زن های قریش زبانشان تیز است. دل دخترم را نبرّند... نگذار آب توی دلش تکان بخورد...» و بغض گلویش را فشار داد... ‌ رسول خدا سرش را پایین انداخت. قد و بالای فاطمه میان اشک های خدیجه می لرزید...‌‌ ‌ ‌ ‌#فاطمه#خدیجه#وفات‌ #جعبک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

جعبک

ادمین جعبک

0

0

‌ آرام و بی رمق در بستر خوابیده بود و خیره شده بود به فاطمه.‌ فاطمه ٱرام دلش بود. در تمام روزهای دل آشوبهٔ حمل و سرزنش های قریش...‌ صدای فاطمه آب بود روی آتش تنهایی وقتی از بطن او بلند می‌شد که «مامان... غصه نخور... ما خدا را داریم...»‌ فاطمه را نگاه می کرد و اشک از گوشهٔ چشمش سر می‌خورد و بین موهاش قایم می شد... چطور دخترش را بگذارد وسط این شعب و برود؟‌ دلش می‌خواست از جا بلند می شد. دست فاطمه را می گرفت. بین نخل ها می دویدند. صدای خنده فاطمه قوت پاهایش می شد.‌ دلش می خواست با فاطمه گندم آسیاب کنند. با فاطمه شعر بخوانند و دلشان پر از شادی شود. اما توانی نمانده بود. ‌ «محمدم!» رسول خدا خودش را به بالین خدیجه رساند.‌ «جان محمد...»‌ « فاطمه... فاطمه را به تو می سپارم... او به جز تو دیگر کسی را ندارد... زن های قریش زبانشان تیز است. دل دخترم را نبرّند... نگذار آب توی دلش تکان بخورد...» و بغض گلویش را فشار داد... ‌ رسول خدا سرش را پایین انداخت. قد و بالای فاطمه میان اشک های خدیجه می لرزید...‌‌ ‌ ‌ ‌#فاطمه#خدیجه#وفات‌ #جعبک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن