پست های مشابه

chamran_kids

اولین قدم: چک کردن مدام، امر و نهی، کنترل ممنوع!! . فرض کنید تازه عروسی هستید و برای اولین بار میخواهید برای شام مهمان دعوت کنید؛ مادر شما از ظهر زنگ میزند و میپرسد همه ی وسایل را خریدی؟ بعد از مدتی دوباره زنگ می‌زند و می‌گوید همه کارهایت را انجام دادی ؟ و همین طور زنگ میزند و دستور پخت و نکات آشپزی را به شما میگوید. . نزدیک های شب میبینید که مادر شما به خانه‌ی‌تان آمده و میگوید دلم طاقت نیاورد و استرس داشتم! . ما هم دقیقا همین کار را با بچه هایمان میکنیم؛ مدام میگوییم تکلیفت را بنویس؛ این را نخور؛ آن را بردار و صدها حرف دیگر... . واقعا خود شما از مرور چنین خاطراتی در کودکی تان احساس خوبی دارید؟ اگر می خواهید مادر ماشینی نباشید، برای قدم اول سعی کنید این جملات دستوری را از مکالماتتان حذف کنید! ‌ موافقید باهم شروع کنیم؟ . #مادری #چالش_مادری #مادر#مادری_کردن #مادر_موفق #مادرانه

10 اسفند 1399 18:29:20

0 بازدید

chamran_kids

علوم لگویی؟ مگه داریم؟؟؟🤩😎 . ماجرا از جایی شروع شد که خاله ی دخترهای کلاس چهارمی از بچه ها خواستند که شروع کنند و با ترکیب لگوها یه سازه ی منحصر به فرد بسازند...🤔 . اولش همه فکر کردند که یه پروژه ساخت و ساز معمولیه اما اینجوری نبود... 😊 بقیه ش رو خودتون ببینید و بشنوید 😁⬆️ . ✅یکی از راه هایی که میشه درس علوم رو برای بچه ها عینی کنیم و یادگیری رو آسون تر، اینه که از لگوها و پروژه های متنوع و مواد غذایی مختلف در آموزش مون استفاده کنیم🌱 . ⁉️شما اگر معلم هستید بحث سلول ها و بدن انسان رو چه جوری با بچه ها کار کردید؟ برامون کامنت کنید👇🏻 . 🟢این پست رو ذخیره کنید و برای معلم هایی که می‌شناسید، بفرستید 🤗 #علوم#علوم_چهارم_ابتدایی#بدن_انسان #آموزش_پروژه_محور#کلاس_چهارم #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران

22 دی 1400 13:42:50

0 بازدید

chamran_kids

🎈 هفت سال اول زندگی، زمانی است برای بازی کردن. ‌بچه ها با بازی کردن، یاد می گیرند، تجربه می کنند و زندگی می کنند. اگر شما به یک صندلی، به جایی برای نشستن نگاه می کنید، برای کودکان جایی است برای قایم شدن در قایم باشک، سکوی پرش شان است، دیوار خانه ی شان می شود و صدها بازی دیگر... ‌ ما اصراری به یادگیری زبان دوم، حفظ شعر و قرآن نداریم. چرا که زبان کودکان هم بازی است و آموزش مستقیم با زبان کودکان همخوانی ندارد. ‌ اگر از بچه های حسینیه کودک سوال کنید، که امروز در چمران چه کردین؟ پاسخ شان معمولا این است: فقط بازی کردیم... ‌‌‌ #چهار_ساله_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #بازی #هفت_سال_اول #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران ‌

01 آبان 1398 15:32:34

0 بازدید

chamran_kids

📏 آشنا شدن با حساب و کتاب برای بچه ها لازمه. خرید و فروش هم میتونه تجربه شیرینی براشون باشه. هم حساب و کتاب، هم خرید و فروش به بچه ها کمک می کنند به صورت غیرمستقیم با مفاهیم ریاضی آشنا بشن. وقتی همه این کارها با علاقه انجام بشه میتونیم بگیم اونها نسبت به ریاضی علاقه مند شدن و این درس براشون کاربردی میشه. قطعا حفظ کردن مفاهیم زودتر نتیجه میده ولی معلوم نیست وارد زندگی روزمره اونها بشه و بتونن بهترین استفاده رو از مفاهیم ریاضی بکنن. ‌ پسرهای کلاس دوم ادبستان، تصمیم گرفتن برای روز بازارچه بسته های نخودچی و کشمش آماده کنن. اینجاست که معلم خلاق از این بستر، بهترین استفاده رو برای مرور مفاهیم ریاضی انجام میده. هم بچه ها یک عالمه نخود و کشمش خوردند، هم بازیهای ریاضی انحام دادن و هم بالاخره چند تا بسته برای بازارچه آماده کردن. ‌ #کلاس_دومی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #ریاضی

05 آذر 1397 06:26:41

0 بازدید

chamran_kids

خیمه های اربعین . داریم کم کم به اربعین نزدیک میشیم. امسال که نمیتونیم به سفر اربعین بریم، میشه یه کارایی تو خونه هامون انجام بدیم. . مثلا خیمه درست کنیم. خیمه هایی که تو راه می دیدیم و توش استراحت می کردیم. . برای درست کردن یه خیمه ی کاغذی، کافیه فقط از روی عکس ها، کاغذرنگیمون رو تا بزنیم!👆 . میشه کلی از این خیمه ها درست کردو اون هارو رو یه مقوای بزرگ نصب کرد، اونطوری یه ماکت خیلی قشنگ داریم و خونه مون پر از خیمه های اباعبدلله میشه😊 . #اربعین_حسینی#خیمه#اباعبدلله #چمرانی_ها #اوریگامی#کودکان #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجموعه_شهید_چمران

13 مهر 1399 17:09:43

0 بازدید

chamran_kids

. برای هر کسی یه چیزی افتخاره بعضی موقع ها یه کاری که کردیم باعث میشه حس خوبی داشته باشیم و آدم وقتی یادش میفته با وجود سختی هاش قند تو دلش آب بشه... برای من خادمی هیات کودک از اون کارهاست، از اون افتخارها و البته از اون چیزای خیلی سخت:) چون هر سال باید کلی با خودم بجنگم که ده شب برم هیات ولی تو خود هیات نباشم، یه گوشه ای با یک عالمه بچه مشغول باشیم و نه صدایی از هیات بشنویم و نه تصویری ببینیم. هیات کودکِ ما در دانشگاه هنر، اینقدر جاش دنجه که فقط وقتی مردم میان دنبال بچه هاشون می فهمیم هیات تموم شده.... و اون وقت باید جمع کنیم و بریم. وقتی بیشتر دل آدم میسوزه و میفته تو دو دو تا چهارتای خودش که آیا کار درست رو میکنم یانه که قیافه ی خیس از اشک آدمها رو بیرون هیات میبینه... خلاصه که پیدا کردن نیروی کمکی برای همچین توصیفاتی، قاعدتا باید خیلی سخت باشه، حالا بازی کردن با بچه ها هر سال چند تا دونه طرفدار داره ولی نفری برای ورودِ بچه ها و اسم نویسی شون و هزار تا دردسر دم در ورودی جزء اون کارای دردناکیه که اگر کسی براش اعلام آمادگی کنه اون نفر یک گوهر کمیابه....! چرا؟ چون کلی شماره باید بنویسه، کلی بچه که دلشون برای مامانشون تنگ شده کنارش باهم گریه می کنن و اون باید دونه دونه هم آرومشون کنه و هم به مامانشون زنگ بزنه، کفش بچه ها رو که یکی درمیون گم میشه پیدا کنه، بچه هایی رو که میخوان برن دستشویی بسپره به خاله های هیات کودک و سخت ترین کار، موقع رفتن بچه هاست که در بین اون شلوغی وانفسای آخر شبِ مادرها، خوش اخلاق باشه و تند تند بچه هارو صدا کنه و چون غالبا نمیخوان برن بیرون و دوست دارن بازی کنن با لطایف الحیلی راضیشون کنه برن خونه و مطمئنشون کنه فردا شبم هیات کودک هست... . ما یک گوهر کمیاب داشتیم که چند سال ده شب این ماموریت ویژه رو انجام میداد و در این چند سال هیچ شبی لبخند از صورتش گم نشد.... و این گوهر امروز بعد از کلی سختی کشیدن از زندگی این دنیا و پسر سه سالش خداحافظی کردو رفت به سمت هیات کودک واقعی در بهشت....😭 . آزاده سلطانی میدونم اونجا هم دم در میشینی و با خوش اخلاقی مثل همیشه هوای بچه ها رو داری... 💔 کاش مسئول هیات کودک بچه های امام حسین شده باشی اون چیزی که همه مون آرزوشو داشتیم و همیشه اول دهه برای خودمون تکرارش میکردیم...😔 راستی کاش وقتی دلتنگ سید علی میشی چند دقیقه سه ساله ی امام حسین رو بهت بسپارن که باهاش بازی کنی...😭 پ.ن:با فاتحه ای دوست هم هیاتی مارو بدرقه کنین...یک خادم در هیات کودک.... یک خاله ی مهربون.... خاله ی ثبت نام....🖤 #هیئت_کودک#هیئت_هنر

21 خرداد 1400 16:39:10

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

📖 📿 تسبیح حضرت زهرا ‌ طهورا دوست داشت مثل مادرش یک جانماز با مهر گلی داشته باشد. مادر و طهورا یک جا نماز دوختند و یک مهر خیلی قشنگ هم که پدرش از کربلا سوغاتی آورده بود، در آن گذاشتند. اما طهورا دوست داشت در جانمازش یک تسبیح هم باشد. مادرش یک تسبیح که از مشهد سوغاتی آورده بودند را به او داد. طهورا خوشحال شد و گفت: حالا چی باید بشمرم؟ مادر خندید و گفت: چیزی نباید بشمری. باید تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگی. طهورا با تعجب گفت: تسبیحات حضرت زهرا چیه؟ مادر گفت: بشین تا برایت یک داستان تعریف کنم. اون قدیما، یک مامانی بود که چهار تا بچه کوچولو داشت. باید براشون غذا درست می کرد، نان می پخت. لباسشون رو می شست. خلاصه خیلی کار می کرد. مادر مهربان یک روز به پدرش گفت: میشه شما یه نفر رو یه من معرفی کنین که روزها، تو کار خونه به من کمک کنه؟ پدر مهربانش گفت: من یه راهی بهت یادمی دم که تنهایی کارهات رو انجام بدی و خسته هم نشی. با خاک و آب، گل درست کن ک اون رو به شکل دونه های ریز در بیار. بعد با یک نخ، دونه ها رو به هم وصل کن. هر روز، صبح و شب و بعد از هر نماز با استفاده از دونه ها، ۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمدالله و ۳۳ بار سبحان الله بگو. ‌ مادر طهورا گفت: آن مادر مهربان، حضرت زهرا (س) بود که از امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم مراقبت می کرد. پدر مهربان آن مادر هم، حضرت محمد (ص) بودند که دخترشان را راهنمایی کردند تا تسبیح درست کنند. ‌ 💡شما هم می تونید همراه بچه با کمی گل، نخ و سوزن پلاستیکی یه تسبیح درست کنید. ‌ #قهرمان_سازی #حضرت_زهرا

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

📖 📿 تسبیح حضرت زهرا ‌ طهورا دوست داشت مثل مادرش یک جانماز با مهر گلی داشته باشد. مادر و طهورا یک جا نماز دوختند و یک مهر خیلی قشنگ هم که پدرش از کربلا سوغاتی آورده بود، در آن گذاشتند. اما طهورا دوست داشت در جانمازش یک تسبیح هم باشد. مادرش یک تسبیح که از مشهد سوغاتی آورده بودند را به او داد. طهورا خوشحال شد و گفت: حالا چی باید بشمرم؟ مادر خندید و گفت: چیزی نباید بشمری. باید تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگی. طهورا با تعجب گفت: تسبیحات حضرت زهرا چیه؟ مادر گفت: بشین تا برایت یک داستان تعریف کنم. اون قدیما، یک مامانی بود که چهار تا بچه کوچولو داشت. باید براشون غذا درست می کرد، نان می پخت. لباسشون رو می شست. خلاصه خیلی کار می کرد. مادر مهربان یک روز به پدرش گفت: میشه شما یه نفر رو یه من معرفی کنین که روزها، تو کار خونه به من کمک کنه؟ پدر مهربانش گفت: من یه راهی بهت یادمی دم که تنهایی کارهات رو انجام بدی و خسته هم نشی. با خاک و آب، گل درست کن ک اون رو به شکل دونه های ریز در بیار. بعد با یک نخ، دونه ها رو به هم وصل کن. هر روز، صبح و شب و بعد از هر نماز با استفاده از دونه ها، ۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمدالله و ۳۳ بار سبحان الله بگو. ‌ مادر طهورا گفت: آن مادر مهربان، حضرت زهرا (س) بود که از امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم مراقبت می کرد. پدر مهربان آن مادر هم، حضرت محمد (ص) بودند که دخترشان را راهنمایی کردند تا تسبیح درست کنند. ‌ 💡شما هم می تونید همراه بچه با کمی گل، نخ و سوزن پلاستیکی یه تسبیح درست کنید. ‌ #قهرمان_سازی #حضرت_زهرا

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن