chamran_kids
دنبال کننده
6
پست
764
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
آدم فضایی های زاویه خوار!!!🤯😳 . شروع آموزش درس با یه داستان عجیب؟؟؟ بله دقیقا! یه ماجرای متفاوت میتونه ذهن بچه ها رو به چالش بکشه و بووووم! انگیزه بشه برای یادگرفتن یه مبحث جدید؛ حالا اگه ریاضی باشه که بیشتر به روش های جالب نیاز داره تا بچه ها با جون و دل همراه بشن. . پ.ن: تو این فیلم کوتاه، خاله ی کلاس چهارمی ها بحث زاویه هارو با دخترها شروع کردند و ادامه ی آموزش و تمرینات، در کلاس آنلاین صورت گرفت🤗 . #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #کلاس_چهارمی_ها#ریاضی_چهارم_دبستان #ریاضی#زاویه_ها#آموزش_مجازی
14 اسفند 1399 09:45:00
0 بازدید
chamran_kids
🖐🏻 ناخن خوردن، مکیدن انگشت، برخی کنجکاوی های جنسی، مشکلات نوشتاری در هفت سال دوم و چند مساله دیگر، از مسائل شایع در کودکان است. خب طبیعتا برای حل این مسائل و حتی پیشگیری از اونها، برچسب زدن به کودک و رفتن پیش روانشناس و روانپزشک، اولین گزینه نیست! یکی از بهترین راهکار ها که به سادگی قابل اجرا هست فعالیت های دست ورزی هستش که به نوعی می تونه هم دست و ذهن کودک رو مشغول کنه و هم به او آرامش بده. علاوه بر این ها، این فعالیت ها به خاطر جذاب بودن برای بچه ها، میتونه ساعت ها اون ها رو مشغول کنه. و گزینه ی خوبی برای مهمانی هاست که تعداد بچه ها زیاده و معمولا کسی برنامه ای براشون ندارن. خمیر بازی، گل بازی، آرد بازی، رنگ بازی، بازی نمک رنگی جزو فعالیت های دست ورزیه. به نظر شما چه بازی هایی با ابزار هایی مثل گِل، نمک، رنگ و خمیر میشه انجام داد؟ #دست_ورزی #مهارت_دست_ورزی #فعالیت_دست_ورزی #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران
30 مهر 1398 17:15:14
0 بازدید
chamran_kids
روایت دلتنگی...🙃🤔⬇️ . سال های قبل از کرونا، به شهریور که می رسیدیم برنامه ریزی درسی بچه ها تموم شده بود، لیست اسامی و عکس های قشنگشون رو از روابط عمومی تحویل میگرفتیم، دیگه ابزارهای کلاس ها رسیده بودند تا سر جاشون مرتب و منظم قرار بگیرن، هر کدوم از بچه ها یه جعبه ی مخصوص ابزار داشتن، ما هم عکس هاشون رو روی جعبه ها میچسبوندیم تا جعبه های اختصاصی خودشون رو بشناسن😊 . عطر پرده های شسته شده و تمیز تو کلاس میپیچید، در و دیوار کلاس ها پر بود از شوق حضور بچه ها....😇 از اونجایی که دخترها عاشق خاله بازی بودن، یه قسمت از کلاس مخصوص وسایل خاله بازی شون بود، فکر همه چیز رو کرده بودیم و آماده بودیم تا وجود پاک و صمیمی شون به مدرسه، زندگی دوباره ببخشه...😍 . راستش رو بخواید، ما قبلا ساعت های بیشتری رو در مدرسه می موندیم تا همه جا آماده ی آماده باشه، لاستیک های رنگی رنگی حیاط، کتاب های درسی که برای هر کدومشون یه برنامه ی ویژه داشتیم و قرار بود بچه ها رو حسابی غافلگیر کنند و کلی جلسه های پشت سرهم برای برنامه ی اولین روز حضور بچه ها .... 😌 . اما حالا.... . شهریور ۱۴۰۰ شده... خبری از عکس های چاپ شده ی بچه ها نیست، بیشتر از یکساله که خونه شنی خالیه، صدای خنده های از ته دل بچه ها، تو حیاط شنیده نمیشه...😔 . ما لیست ابزار بسته ی پاییز رو به واحد اجرایی تحویل دادیم، ولی دیگه نیازی به تحویل گرفتن وسایل خاله بازی از انبار نیست...😢 . درسته که همچنان بیشتر از بقیه ی روزهای سال درتکاپوییم که لحظه های دوست داشتنی رو برای بچه ها رقم بزنیم، جلسه های پی در پی و کلی هماهنگی و پیگیری داریم، اما دیگه خبری از چیدن کلاس ها نیست.... این روزها، کلاس ما، اینجاست👇🏻 صفحه ی شیشه ای لپ تاپ -اسکای روم....:) . پ.ن: عکس ها یه گوشه از خاطرات سالهای قبل هستن که حسابی انتظار بچه هارو میکشن تا دوباره جون بگیرن و قشنگ تر ساخته بشن❤ . ✅شما هم اینجا برامون از دلتنگی هاتون، کامنت کنید 👇🏻😊🙃 . #مدرسه#آموزش_مجازی #کلاس_آنلاین #کلاس_حضوری#درس#خاطرات_چمرانی #دلتنگ_مدرسه #چمرانی_ها #معلم_چمرانی #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #دانش_آموز #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران
03 شهریور 1400 13:59:05
0 بازدید
chamran_kids
اول کپشن رو بخون تا متوجه شی ماجرا چیه؟😎👇🏻 . این فیلم، مسابقه پسرهای کلاس سوم چمرانی هست که به همراه عموشون در پارک انجام دادند و چندتا مرحله جالب و هیجان انگیز داره🤗⬇️ . مسابقه اینجوریه که بچه ها گروه بندی میشن و بعد....👇🏻 . ✅باید با لی لی به خونه ها برسن، اول از همه با مخالف و هم معنی کلمات روبه رو میشن 🤩 . ✅مرحله بعد، اعداد سه رقمی رو جمع میکنند➕ . ✅بعدش برای تنوع به یه معما یا چیستان پاسخ میدن🧐⁉️ . ✅بعد هم با حرف هایی که داخل موزائیک ها نوشته شده باید یه کلمه ی معنا دار بسازند 😉 . ⭕خلاصه هرکدوم از پسرهای گروه، مسئول یه مرحله از مسابقه ست و باقی بچه ها که نوبتشون نشده هم باید در تمام طول بازی هم گروهی هاشون، ورزش کنند و بشین پاشو برن😅🏃🤸♂️ . ✔راستی تو این مسابقه و بازی، حسابی فارسی و ریاضی براشون دوره میشه😎 . 🔴این پست رو ذخیره کنید و برای معلم هایی که میشناسید بفرستید تا با دانش آموزاشون حتما تجربه کنند😊 . #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #کلاس_سوم_پسرانه #چمرانی_ها #بازی_درسی #مسابقه#فارسی#ریاضی #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست
04 آبان 1400 16:52:27
0 بازدید
chamran_kids
. برای هر کسی یه چیزی افتخاره بعضی موقع ها یه کاری که کردیم باعث میشه حس خوبی داشته باشیم و آدم وقتی یادش میفته با وجود سختی هاش قند تو دلش آب بشه... برای من خادمی هیات کودک از اون کارهاست، از اون افتخارها و البته از اون چیزای خیلی سخت:) چون هر سال باید کلی با خودم بجنگم که ده شب برم هیات ولی تو خود هیات نباشم، یه گوشه ای با یک عالمه بچه مشغول باشیم و نه صدایی از هیات بشنویم و نه تصویری ببینیم. هیات کودکِ ما در دانشگاه هنر، اینقدر جاش دنجه که فقط وقتی مردم میان دنبال بچه هاشون می فهمیم هیات تموم شده.... و اون وقت باید جمع کنیم و بریم. وقتی بیشتر دل آدم میسوزه و میفته تو دو دو تا چهارتای خودش که آیا کار درست رو میکنم یانه که قیافه ی خیس از اشک آدمها رو بیرون هیات میبینه... خلاصه که پیدا کردن نیروی کمکی برای همچین توصیفاتی، قاعدتا باید خیلی سخت باشه، حالا بازی کردن با بچه ها هر سال چند تا دونه طرفدار داره ولی نفری برای ورودِ بچه ها و اسم نویسی شون و هزار تا دردسر دم در ورودی جزء اون کارای دردناکیه که اگر کسی براش اعلام آمادگی کنه اون نفر یک گوهر کمیابه....! چرا؟ چون کلی شماره باید بنویسه، کلی بچه که دلشون برای مامانشون تنگ شده کنارش باهم گریه می کنن و اون باید دونه دونه هم آرومشون کنه و هم به مامانشون زنگ بزنه، کفش بچه ها رو که یکی درمیون گم میشه پیدا کنه، بچه هایی رو که میخوان برن دستشویی بسپره به خاله های هیات کودک و سخت ترین کار، موقع رفتن بچه هاست که در بین اون شلوغی وانفسای آخر شبِ مادرها، خوش اخلاق باشه و تند تند بچه هارو صدا کنه و چون غالبا نمیخوان برن بیرون و دوست دارن بازی کنن با لطایف الحیلی راضیشون کنه برن خونه و مطمئنشون کنه فردا شبم هیات کودک هست... . ما یک گوهر کمیاب داشتیم که چند سال ده شب این ماموریت ویژه رو انجام میداد و در این چند سال هیچ شبی لبخند از صورتش گم نشد.... و این گوهر امروز بعد از کلی سختی کشیدن از زندگی این دنیا و پسر سه سالش خداحافظی کردو رفت به سمت هیات کودک واقعی در بهشت....😭 . آزاده سلطانی میدونم اونجا هم دم در میشینی و با خوش اخلاقی مثل همیشه هوای بچه ها رو داری... 💔 کاش مسئول هیات کودک بچه های امام حسین شده باشی اون چیزی که همه مون آرزوشو داشتیم و همیشه اول دهه برای خودمون تکرارش میکردیم...😔 راستی کاش وقتی دلتنگ سید علی میشی چند دقیقه سه ساله ی امام حسین رو بهت بسپارن که باهاش بازی کنی...😭 پ.ن:با فاتحه ای دوست هم هیاتی مارو بدرقه کنین...یک خادم در هیات کودک.... یک خاله ی مهربون.... خاله ی ثبت نام....🖤 #هیئت_کودک#هیئت_هنر
21 خرداد 1400 16:39:10
0 بازدید
chamran_kids
. پسرم شش ماهه بود که به یک موقعیت کاری مناسب جواب مثبت دادم .چند ساعت بعد سوالات و اما و اگرهای مختلف در ذهنم رژه میرفتن🤯 وقتی که مادر میشی برای انجام هرکاری ،هزار تا دغدغه پیدا میکنی . ⁉️حالا که مادر شدم میشه ادامه تحصیل بدم ؟اصلا ادامه تحصیل بدم یا نه 🤔 دوست دارم برم سرکار ولی آخه ... ⭕لطفا این پست رو ببینین و برای همه ی والدین و مربی ها بفرستید🤗 #مهد_کودک#مهد#مهد_مناسب #سن_مناسب_مهدکودک #سن_مناسب_مهد
08 تیر 1400 17:46:12
0 بازدید
ادمین چمران
0
0
☀ از آسمان ها روی زمین آمدیم، جایمان شد آغوش مادرهایمان... بزرگ شدیم کم کم راه افتادیم، دویدن یاد گرفتیم و پریدن. پنج ساله شدیم وارد حسینیه کودک شهید چمران شدیم و باز هم بازی کردیم... پیش دبستانی رفتیم.... یک سال دیگر هم گذشت شدیم کلاس اولی، دیگر فقط بازی نمی کردیم کارهای مهم دیگری هم بود که باید انجام میدادیم کتابهای زیادی را باید میخواندیم حتی کتابهای زیادی را هم باید می نوشتیم. بزرگتر شدیم... و شدیم همین جمع هشت نفره بچه های کلاس دوم، بزرگترین بچه های ادبستان دخترانه حمزه دوران... چمیار شدیم گاهی به آشپزخانه رفتیم، گاهی خدمات و کتابخانه... بعضی از روزها هم باید با بچه های کوچکتر بازی می کردیم. یک شب که همه خوابیدیم خواب دیدیم بزرگتر شده ایم ولی هنوز در چمران درس میخوانیم، کارهایمان هم بزرگتر شده بود، یک روز در هفته مسئول پختن ناهار کل مدرسه بودیم، خرید مواد غذایی هم با خودمان بود. یک چرخ خیاطی بزرگ در کلاس داشتیم و برای بچه هایی که از ما کوچکتر بودند خیاطی می کردیم و لباس می دوختیم، کتابخانه بزرگی در کلاسمان بود که گاهی وقتها بعد از ظهر ها که همه رفته بودند در مدرسه می ماندیم و کتاب می خواندیم. شده بودیم معلم کوچکتر بچه های محله، بعضی از روزها را به پارک می رفتیم و به بچه ها درس می دادیم. کارهای هنری مان روز به روز بهتر می شد، کلاس ما شده بود شبیه کلاس هنرمندان انقدر که از سفال و مجسمه و نقاشی و کلاژهای مختلف در شده بود... باز هم بزرگتر شدیم انقدر که در آغوش همه ما بچه هایمان بود..... تصمیم گرفتیم مدرسه ای بسازیم مثل ادبستان حمزه دوران تا بچه هایمان آنجا به اندازه ما کودکی کنند و به وقت بزرگ شدن آنقدر بزرگ شوند که از پس هر کاری بر بیایند... پ.ن: بخشی از نمایش نامه ی کلاس دومی ها در #جشن_تکلیف و بندگی شان #کلاس_دومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #نماز