پست های مشابه

chamran_kids

بنظر شما یک مهد کودک خوب و مطلوب چه ویژگی هایی داره ؟ 📌اصلا شما معیارتون برای انتخاب مهدکودک چیه 🤔؟ 🏫ساختمان مناسب 🖌️آموزش های مختلف (زبان دوم ، سفالگری ، موسیقی و ...) ⁉️مربی ... ⭕لطفا این پست رو ببینین و برای همه ی والدین و مربی ها و کسانی که دغدغه ی انتخاب مهدکودک مناسب رو دارن بفرستید🤗 #مهد#مهد_کودک#انتخاب_مهد #مهد_کودک_خوب #تاریخچه_ی_مهدکودک #مهد_مناسب#انتخاب_مهد_کودک_خوب

06 تیر 1400 07:50:45

2 بازدید

chamran_kids

☀ از آسمان ها روی زمین آمدیم، جایمان شد آغوش مادرهایمان... بزرگ شدیم کم کم راه افتادیم، دویدن یاد گرفتیم و پریدن. پنج ساله شدیم وارد حسینیه کودک شهید چمران شدیم و باز هم بازی کردیم... پیش دبستانی رفتیم.... یک سال دیگر هم گذشت شدیم کلاس اولی، دیگر فقط بازی نمی کردیم کارهای مهم دیگری هم بود که باید انجام میدادیم کتابهای زیادی را باید میخواندیم حتی کتابهای زیادی را هم باید می نوشتیم. بزرگ‌تر شدیم... و شدیم همین جمع هشت نفره بچه های کلاس دوم، بزرگ‌ترین بچه های ادبستان دخترانه حمزه دوران... چمیار شدیم گاهی به آشپزخانه رفتیم، گاهی خدمات و کتابخانه... بعضی از روزها هم باید با بچه های کوچکتر بازی می کردیم. یک شب که همه خوابیدیم خواب دیدیم بزرگ‌تر شده ایم ولی هنوز در چمران درس میخوانیم، کارهایمان هم بزرگ‌تر شده بود، یک روز در هفته مسئول پختن ناهار کل مدرسه بودیم، خرید مواد غذایی هم با خودمان بود. یک چرخ خیاطی بزرگ در کلاس داشتیم و برای بچه هایی که از ما کوچکتر بودند خیاطی می کردیم و لباس می دوختیم، کتابخانه بزرگی در کلاسمان بود که گاهی وقتها بعد از ظهر ها که همه رفته بودند در مدرسه می ماندیم و کتاب می خواندیم. شده بودیم معلم کوچکتر بچه های محله، بعضی از روزها را به پارک می رفتیم و به بچه ها درس می دادیم. کارهای هنری مان روز به روز بهتر می شد، کلاس ما شده بود شبیه کلاس هنرمندان انقدر که از سفال و مجسمه و نقاشی و کلاژهای مختلف در شده بود... باز هم بزرگ‌تر شدیم انقدر که در آغوش همه ما بچه هایمان بود..... تصمیم گرفتیم مدرسه ای بسازیم مثل ادبستان حمزه دوران تا بچه هایمان آنجا به اندازه ما کودکی کنند و به وقت بزرگ شدن آنقدر بزرگ شوند که از پس هر کاری بر بیایند... ‌ پ.ن: بخشی از نمایش نامه ی کلاس دومی ها در #جشن_تکلیف و بندگی شان #کلاس_دومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #نماز

08 اردیبهشت 1398 10:59:40

0 بازدید

chamran_kids

🗓 ‌ برگه های تقویم، بهمن را نشان می دهد. دوباره بهمن و دوباره دهه ی فجر و ... . ‌ 🖊 منِ جوانِ نسل سومی، دهه فجر، با تزیین کلاس و سرود و نمایش انقلابی برایم تداعی می شود. و پدر و مادرم، با خاطرات تظاهرات و نبودن های پدر و شعار و ... و فرزندم...نمیدانم بعدها دهه ی فجر برای فرزندم چگونه تداعی می شود؟ مانند من حس خوب دارد؟ ‌‌ باید خودمان دست به کار شویم تا هویت ملی مان را به کودکانمان یادآوری کنیم...قهرمان های ایرانی و ایران را بشناسیم تا بعدتر ها، آنها هم حس خوب غرور ملی را به فرزندانشان منتقل کنند. ‌ ‌ ❓چگونه؟ ‌ ‌‌ ‌🎊 با ما همراه باشید در جشن تولد چهل سالگی انقلاب... ‌ می خواهیم دوباره شروع کنیم، و یار انقلاب شویم. #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #چمرانی_ها #حمزه_دوران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

01 بهمن 1397 06:49:48

0 بازدید

chamran_kids

مگه میشه ازش غافل شد؟🤯 . همه ذوق عید به عیدی گرفتنه، حالا چرا؟؟؟ و چه جوری؟؟؟ فیلم رو ببینید🤗⬆️ . یکی از چیزهایی که حسابی عید های بزرگ و عزیز مثل غدیر رو برای بچه ها ماندگار میکنه، هدیه و عیدی دادنه😇 . ✅عیدیِ عید غدیر یه فرصت فوق العاده ست که خوبه در حد توانتون انجام بدید 🙃 . ⭕این از دومین پیشنهاد ما برای غدیر، منتظر باشید که تو پست بعدی یه پیشنهاد دیگه برای شما و بچه ها داریم😉 پس پست رو سیو کنید و بقیه هم به این پویش دعوت کنید❗❗❗ . 🌸شما برای عید غدیر تاحالا چیکار کردید؟؟؟ برامون بنویسید 👇🏻😊 #پویش_غدیر#اطعام_غدیر #عید_غدیر#عیدی_غدیر #خاطره_خوب#چمرانی_ها #غدیر#هدیه#عیدی

05 مرداد 1400 07:49:24

39 بازدید

chamran_kids

📏 بیشترین انتظار خانواده از ما وقتی مدرسه می رفتیم، این بود که باید ریاضیت خوب باشه. اول از همه نمره ی ریاضی تو کارنامه دیده می شد و تو فامیل هم با نمره ی ریاضی مون پز می دادیم. البته برای رسیدن به نمره ی خوب هم کلی سختی می کشیدیم. ‌ اما الان فهمیدم که ریاضی، علمیه که بین مفاهیم انتزاعی و مفاهیم ملموس قرار گرفته. ذهن بچّه‌ها هنوز مهارت‌های تفکّر انتزاعی رو پیدا نکرده. بنابراین نمی‌تونند مسایل رو آن‌گونه که ما می‌بینیم، تحلیل کنند. برای همین این ریاضی را برای فرزندانمان دشوار می‌کند. حالا چی به شکستن این سختی کمک می‌کند؟ محسوس‌کردن و ملموس‌کردن مفاهیم و مسایل. برای همین، تو کلاس چهارم، تصمیم گرفتیم ریاضی رو برای بچه ها ملموس کنیم. پسرها، می خواستند شربت هایی که درست کرده بودند را بفروشند. برای همین نیاز داشتند قیمت هر بطری را به دست آورند. ‌هر بطری را یک خانه درنظر گرفتیم و هر ۱۰۰ میلی‌لیتر را یک آدم. این کمی مسئله را ملموس کرد. بعد به این فکر کردیم، که بطری ۳۰۰میلی‌لیتری خانه‌ای چندنفره است. تعداد همه‌ی بطری‌ها را هم که می‌دانستیم؛ یعنی تعداد همه‌ی خانه‌ها را می‌دانستیم. پس می‌توانستیم تعداد کلّ آدم‌ها را حساب کنیم. با این کار می‌توانستیم، کلّ پولی را که هزینه‌کرده‌بودیم، بین آدم‌ها تقسیم کنیم. معنی این حرف: می‌توانستیم بفهمیم هزینه‌ی هر ۱۰۰ میلی‌لیتر چه‌قدر شده. تا این‌جا فهمیدید چه شد؟ ‌ ‌ با این بیان‌ها سعی کردیم، از پیچیدگی تقسیم هزینه بر بطری‌هایی با حجم‌های متفاوت و واحد اندازه‌گیریِ سختی مثل میلی‌لیتر کم کنیم. امّا این تازه یک گردنه از مسیر پیچ‌درپیچمان بود! ‌ بعد از پیداکردن تعداد آدم‌ها( ۱۰۰میلی‌لیترها ) تازه پیچیدگی دیگری سر راهمان سبز شد. این که چگونه ۲۸۰۰۰( کلّ هزینه ) را بر ۴۷( تعداد آدم‌ها( میلی‌لیترها ) تقسیم کنیم. از درنظرگرفتن ۲۸۰ به‌جای ۲۸۰۰ بگیر تا نشاندن پنجاه به‌جای ۴۷( گفتیم ۴۷ تقریباً می‌شود ۵۰ ). و خلاصه پیچیدگی پشت پیچیدگی. یکی پس از دیگری، سختی‌ها را پشت سر می‌گذاشتیم. ‌ درنهایت، پس از تلاش فراوان، فهمیدیم، قیمت هر ۱۰۰ میلی‌لیتر، تقریباً می‌شود ۶۰۰ تومان، که با اضافه‌شدن یک سود درست و عادلانه( ۱۰ درصد ) درمی‌آید ۶۶۰ تومان. #کلاس_چهارمی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #ریاضی #حساب #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

14 مرداد 1398 08:54:20

0 بازدید

chamran_kids

. رنگ بازیِ شگفت انگیز🤩 . رنگ بازی به خصوص رنگ انگشتی، از اون فعالیت های فوق العاده برای بچه هاست که کلی فایده ی پنهان داره اما خیلی ها ازش غافلن...🧐👇🏻 . 🔸️حواس بچه هارو تحریک و تقویت میکنه🧐 . 🔹️ باعث رشد خلاقیت و تخیل میشه🤯 . 🔸️اگر همراه با گفت و گو و تعامل باشه باعث رشد مهارت های ارتباطی و زبانی میشه🗣 🔹️مهارت های حرکتی و دست ورزی بچه هارو تقویت میکنه🖐 . 🔸️از همه مهم تر! حسابی بچه ها ازش لذت میبرن و باعث تخلیه هیجانی شون میشه🤗 . ❇خلاصه رنگ بازی یه عالمه فایده داره که وقتی به تدریج با بچه ها انجام بدین متوجه شون میشید...😉 . ⭕این پست رو سیو کنید و یادتون باشه حتما با بچه ها امتحان کنید😇 . #مهد_تعاملی #مهد_مجازی #مهد_آنلاین #مهد_کودک#رنگ_بازی#دست_ورزی #حسینیه_کودک_شهید_چمران#پنج_ساله_ها

15 فروردین 1400 12:41:08

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن