پست های مشابه

جعبک

😇 آخ از اون لحظه که خنده بچه ها، توی اوج خستگی ما مامان باباها خونه رو پر میکنه... تو این ظهر جمعه ای بنویسید برامون، حال بچه ها رو با چی خوب کنیم و صدای قهقهه خنده شونو بشنویم که خستگی کل هفته رو بشوره ببره ؟ #شادی_کودک #شادی_ها #خوشحالی_کودک #بازی_کودک #خنده_کودک

05 شهریور 1400 07:44:27

6 بازدید

جعبک

🖌🖍 روزی روزگاری یه مداد شمعی زرد کوچولو بود که با پدر مادرش تو یه خونه زندگی میکرد و خیلی نقاشی کشیدن رو دوست داشت. اون همه چیز رو به رنگ زرد میکشید. خورشید، جوجه، گل آفتابگردون، حتی فیل ها و ابرها رو هم به رنگ زرد میکشید. یه روز آبی کوچولو به همراه مادر پدرش اومد خونه اون ها مهمونی... آب کوچولو و زردکوچولو تصمیم گرفتن باهم یه نقاشی بکشن. زردکوچولو یه خورشید زرد کشید و آبی کوچولو هم براش یه آسمون آبی... زر کوچولو کمی پایین تر یه درخت زرد کشید آبی کوچولو گفت :"اما درخت که زرد نیست. آبیه!" و اومد روی نقاشی زردکوچولو رو آبی کرد. زرد کوچولو میخواست جلوش رو بگیره اما یه دفه یه چیز عجیب دیدن.... ! درخت دیگ نه زرد بود و نه آبی... اون سبز شده بود... اونا از کشفشون خوشحال شدند و رفتند کلی چیزای سبز باهم کشیدند مثل سوسمار سبز، دایناسور سبز، چمن سبز و لاکپشت... 🖍🖌 بچه ها با داستان های با مزه میتونین ترکیب رنگ ها رو باهم یادبگیرن... شما از چه روشی برای آموزش ترکیب رنگ ها استفاده میکنید ؟ 🖍🖌

19 شهریور 1400 09:15:02

66 بازدید

جعبک

🎈🎉🎀 خیلی وقتا با خودمون فکر میکنیم خودباوری، احساس ارزشمندی و عزت نفس مثه یه آمپول میمونه که انگار باید به بچه ها بزنیم و از اون به بعد هم بچه مون موجود دیگه ای میشه. اما همه اینا به مرور و از لای ریز به ریز رفتارهایی که با بچه ها داریم به وجود میاد و توشون رشد میکنه. این پست یه تلنگر و یادآوریه به همه مون تا با بچه ها محترمانه تر برخورد کنیم و تصور نکنیم اونا متوجه نمیشن. لازمه بهشون گاهی توضیح بدیم و مطمئن باشیم اینطوری زودتر و بهتر هم به خواسته هامون میرسیم. شما تجربه ای تو این زمینه داشتین ؟

28 آبان 1400 11:34:08

34 بازدید

جعبک

🥳🥳🥳🥳‌ این شما و این هم قلمدونک! محصول جدید جعبک😍 من دیگه حرفی نزنم! تصاویر گویاست قراره با این جعبک چه جوری خونه رو منفجر و سرتاپامون رو رنگی پنگی کنیم. ابزارهایی برای اینکه جهاز مادر را به فنا داده و جیب پدر را خالی کنیم😁 🎨 با #قلمدونک نمی دونیم قراره چه اتفاقی بیفته! چه چیزی در انتظار برگه‌ی سفید جلومونه! ما فقط با ابزارهای قلمدونک شروع میکنیم به رنگ و وارنگ کردن صفحه! هر جوری که خواستیم. هر جوری که از درونمون براومد! قلمدونک در واقع #جعبک_ابزار جدید ماست! قلم‌دان کوچکی که قراره تا همیشه وسیله ‌ای باشه برای بروز احساسات درونمون با رنگ ها و ابزارها... تقدیم به همه‌ی بچه هایی که عاشق نقاشی هستن و البته همه‌ی بچه‌هایی که با نقاشی میونه‌ی خوبی ندارن! قلمدونک یه تراپی فوق العاده برای مامان باباها هم میتونه محسوب بشه! کافیه اون قلوی بزرگ رو بزنید تو گواش و رهاش کنید روی صفحه‌ی سفید... بعد اون موقع می فهمید ما دقیقا چی میگیم😍‌‌ ‌ ‌ بچه‌ها! خانم‌ها و آقایان! این شما و این قلمدونک محصول جدید جعبک‌جان!‌ ‌ ‌ ‌پینوشت: کامنت های این پست جایزه داره. به قید قرعه یه قلمدونک رایگان جایزه داده میشه. تو کامنت برامون از تجربه های خوب و بد نقاشی با بچه ها بگید! دوست دارن؟ ندارن؟ شما همراه خوبی هستید در نقاشی‌ براشون؟ یا...‌ ‌ 👼‌گروه سنی: +۲ سال 🌈قیمت: ۲۳۲ هزارتومان+به همراه دفترچه‌ی بازی ⭐این جعبک جعبک اقتصادی هم دارد! 🍬برای ۱۰ خرید اول ۲۰ درصد تخفیف+به همراه کتاب نقطه اثر پیتر.اچ.رینولدز‌ ‌ ‌ #قلمدونک#جعبک#جعبک_ابزار#جعبک_جان‌ #نقاشی#نقاشی_خلاق#ایده#ایده_نقاشی #نقاشی_کودکان ‌ ‌ ‌

14 دی 1399 06:34:32

7 بازدید

جعبک

. 🌋شما در موقعیت های پرفشار چه واکنشی نشون می‌دین ؟ این پست رو برای پدرمادرایی که می‌شناسید،بفرستید تا اوناهم تو کوقعیت ها این چنینی بهترین واکنش رو از خودشون نشون بدن #جعبک #والدگری #فرزند_پروری #روانشناسی_کودک #روانشناسی_رشد #کودک_سالم #مادر_نمونه #اسباب_بازی_کودک #تربیت_فرزند #تربیت_کودک #مادر_پدر_آگاه #والدین_بخوانند #والدین_نمونه #والدین_آگاه

22 تیر 1401 15:44:10

122 بازدید

جعبک

‌ . .‌ روز پنجم بهار🌿‌ ‌💓خدایا ممنونم به خاطر قدرت خلاقیت...به خاطر قدرت امتحان چیزهای جدید و کشف دوباره‌ی مواد...ممنونم ازت خدای خلاق من...‌ ‌ 💭دستالو و دوستاش تو کارخونه خمیرسازی کار میکنن کاغذهارو از همه جا جمع میکنن ومیارن تو کارخونه. پاره پوره می کنن. می کوبن. از آب جادویی می ریزن روش و خمیر می سازن. این شما و این دستالو و کارخونهٔ خمیر سازی!‌ ‌ 👯چی کار کنم بیشتر خوش بگذره؟‌‌ یک: از اقصی نقاط خونه روزنامه و کاغذ باطله جمع کنید بریزید تو یه ظرف گنده!‌‌ دو:همه‌ی روزنامه ها و کاغذ ها رو پاره پوره کنید و کیف کنید. ریز‌‌ ریز ریز...کی می‌تونه ریز تر از همه درست کنه؟‌ سه: آب بریزید...کم کم... بریزید.. بریزید...تا همه‌ی کاغذا خیس بخوره! (مامان های عزیز لطفاً قیافه تون رو کج و کوله نکنید 😁خیلی کیف میده)‌ چهار:صبر کنید تا کاغذا خیس بخوره و نرم شه...‌ پنج:خوب خوب ورز بدید. از گوشتکوب برقی هم میشه استفاده کرد.(مامان های گرامی بابای خونه رو تو این مرحله صدا کنید😁)‌ شش:آرد و نمک رو بهش اضافه کنید.(در این مرحله چشمان بچه ها برق‌ می زند😁) +به جای آرد و نمک از چسب چوب هم میشه استفاده کرد.‌ هفت: خمیر ما آماده است! یه خمیر کاغذی!‌. هشت:شکل بدید بهش و رنگش کنید. ‌ 👼برای چند ساله ها؟ از دو سال به بالا زیر دوساله ها هم می تونن بدون کاغذ و فقط آرد و آب رو بازی کنن... ‌ ‌ 🧶لطفا عکس و فیلم بازی تونو برامون بفرستید. از بین ارسال کنندگان قرعه کشی میکنیم و به یک مامان و نی‌نی‌خوش شانس‌ ۵۰ درصد تخفیف روی جعبک بعدی می‌دیم.😌 ‌ #جعبک_جان‌ #نوروز_جعبک ‌ #بچه_های_جعبکی ‌ #ایده_بازی‌ #بازی_با_کودک‌ #مونته_سوری‌ #قرنطینه_با_کودک

05 فروردین 1399 12:58:12

85 بازدید

ادمین جعبک

0

0

‌ آرام و بی رمق در بستر خوابیده بود و خیره شده بود به فاطمه.‌ فاطمه ٱرام دلش بود. در تمام روزهای دل آشوبهٔ حمل و سرزنش های قریش...‌ صدای فاطمه آب بود روی آتش تنهایی وقتی از بطن او بلند می‌شد که «مامان... غصه نخور... ما خدا را داریم...»‌ فاطمه را نگاه می کرد و اشک از گوشهٔ چشمش سر می‌خورد و بین موهاش قایم می شد... چطور دخترش را بگذارد وسط این شعب و برود؟‌ دلش می‌خواست از جا بلند می شد. دست فاطمه را می گرفت. بین نخل ها می دویدند. صدای خنده فاطمه قوت پاهایش می شد.‌ دلش می خواست با فاطمه گندم آسیاب کنند. با فاطمه شعر بخوانند و دلشان پر از شادی شود. اما توانی نمانده بود. ‌ «محمدم!» رسول خدا خودش را به بالین خدیجه رساند.‌ «جان محمد...»‌ « فاطمه... فاطمه را به تو می سپارم... او به جز تو دیگر کسی را ندارد... زن های قریش زبانشان تیز است. دل دخترم را نبرّند... نگذار آب توی دلش تکان بخورد...» و بغض گلویش را فشار داد... ‌ رسول خدا سرش را پایین انداخت. قد و بالای فاطمه میان اشک های خدیجه می لرزید...‌‌ ‌ ‌ ‌#فاطمه#خدیجه#وفات‌ #جعبک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

جعبک

ادمین جعبک

0

0

‌ آرام و بی رمق در بستر خوابیده بود و خیره شده بود به فاطمه.‌ فاطمه ٱرام دلش بود. در تمام روزهای دل آشوبهٔ حمل و سرزنش های قریش...‌ صدای فاطمه آب بود روی آتش تنهایی وقتی از بطن او بلند می‌شد که «مامان... غصه نخور... ما خدا را داریم...»‌ فاطمه را نگاه می کرد و اشک از گوشهٔ چشمش سر می‌خورد و بین موهاش قایم می شد... چطور دخترش را بگذارد وسط این شعب و برود؟‌ دلش می‌خواست از جا بلند می شد. دست فاطمه را می گرفت. بین نخل ها می دویدند. صدای خنده فاطمه قوت پاهایش می شد.‌ دلش می خواست با فاطمه گندم آسیاب کنند. با فاطمه شعر بخوانند و دلشان پر از شادی شود. اما توانی نمانده بود. ‌ «محمدم!» رسول خدا خودش را به بالین خدیجه رساند.‌ «جان محمد...»‌ « فاطمه... فاطمه را به تو می سپارم... او به جز تو دیگر کسی را ندارد... زن های قریش زبانشان تیز است. دل دخترم را نبرّند... نگذار آب توی دلش تکان بخورد...» و بغض گلویش را فشار داد... ‌ رسول خدا سرش را پایین انداخت. قد و بالای فاطمه میان اشک های خدیجه می لرزید...‌‌ ‌ ‌ ‌#فاطمه#خدیجه#وفات‌ #جعبک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن