پست های مشابه

madaran_sharif

. محمد کم‌کم داره حرف زدن یاد می‌گیره؛ هرچیزی که بشنوه #تلاش_می‌کنه تکرار کنه. . مامانی بگو پیشیه: شیه (پیشیه در زبان ترکی، یعنی گربه🐱 قبلا گفته بودم ما بهش #ترکی یاد می‌دیم😇) البته ناگفته نمونه خون دل‌ها خوردیم که به این مرحله هم برسه. قبلا گربه می‌دید می‌گفت #جوجو !! 🐱?=🐤 😓 گربه که باز خوبه! به ببعی🐑 و شترم🐪 می‌گفت جوجو!!!! . مامانی بگو سو (آب): سی بگو گوشی: شی (وقتی گوشیمون زنگ می‌خوره با صدای بلند می‌گه شیییی) بگو کلید: سی🔑 (وقتی می‌خوایم از خونه بریم بیرون، حواسش هست کلیدو برداریم و می‌گه سیییی! منم هر بار فکر می‌کنم آب می‌خواد اما باباش زود متوجه می‌شه کلیدو می‌گه) . پسرم تلاششو می‌کنه؛ ولی خب خیلی از کلمات شبیه هم ادا می‌شن😁 به قول مامانم، زبونش #سیاه_و_سفیده.📺 سبز و قرمز و نارنجی، همه رو خاکستری نشون می‌ده😂 . بگو سوت (شیر): سی تو ترکی، خود #بگو هم میشه #دِ، حالا با این نکته☝️، بریم که این جمله رو داشته باشیم: مامانی دِ بابا گِددی ایشَه (بگو بابا رفت سرکار): و پسرک به صورت خیلی کشدااار تکرار می‌کنه: باباااا... شیییی... دیروزم داشت به میله‌ی پرده اشاره می‌کرد و می‌گفت: شی!!😮 این دیگه انصافا هییچ ربطی به شی نداشت. . حالا تصور کنید وقتی عالی‌جناب می‌گن شی یا سی (که خیلیم شبیه هم ادا می‌شه)، ما باید چه‌جوری متوجه بشیم الان به چه چیزی اشاره داره؟😅 . یکی از کلماتی که این روزا پسرم زیاد تکرار می‌کنه کلمه‌ی طوطیه!! چون هر چیزی که ما بهش می‌گیم، تلاش می‌کنه تکرار کنه؛ ما هم ذوق‌زده می‌شیم از #تلاش و #پیشرفتِ اون و یه دونه با کِیف می‌گیم #طوووطییی !! و اونم باز همونو تقلید می‌کنه و می‌گه طوووطییی 😂😂 . اصلا اگه بچه‌ها این‌طوری تکرار و تقلید نمی‌کردن، عمرا زبون یاد می‌گرفتن. . به جز تقلید از کلمات، همه‌ی کارهامونم، محمد تحت نظر و زیر ذره‌بین🔎می‌گیره. می‌خواد همه‌ی اونارو تکرار کنه. مثل این عکس، که دیده باباش پیچ‌گوشتی به ‌دست، ‌پیچ می‌بنده😁 . یا مثلا یه بار خونه مامانم اینا بودیم. یه سوسک پیدا شد😱 مامانم با یه پارچه‌ای اونو برداشت و برد حیاط انداخت. فرداش محمد یه آشغال (بی‌جان البته😅)، روی زمین دید. با همون پارچه، اونو برداشت و رفت سمت در حیاط و «آآآ...» یعنی باز کن. خلاصه خیلی باید مراقب رفتارامون جلوی بچه باشیم دیگه😅 کوچکترین کارامون رو آقای کارگردان داره فیلم می‌گیره 🎥 حتی اگه همون روزا هم پخشش نکنه، تو حافظه‌ش می‌ره و یه روزی ازش استفاده می‌کنه. . #ه_محمدی #برق۹۱ #روزنوشت‌های_مادری #مادران_شریف

28 آذر 1398 16:38:36

0 بازدید

madaran_sharif

. امروز می‌خواستیم به خاطر یه جلسه‌ی کاری بریم تهران. . آخرین باری که تهران بودیم به خاطر آلودگیِ هوا خیلی اذیت شدیم، ولی اهمیتِ این جلسه انقدری بود که حاضر بودم بی‌خیالِ آلودگی بشم و مثل همه‌ی اون ۱۹ سالی که تو تهران بزرگ شدم، دو روز آخر هفته‌مون رو دودی کنم😁 از قضا بچه‌ها دیروز مریض شدن، دیشب تا صبح مشغول مریض‌داری بودیم. برنامه‌ی تهران که تعطیل شد، نوبتِ دکتر گرفتیم که این طفلانِ مریض رو ببریم، و چون همسرم هم باید به کلاسش می‌رسید، عجله داشتیم و بدون صبحانه راه افتادیم. همین که از در خونه اومدم بیرون، دیدم محمد آقای بیمار ما، بالا و پایین می‌پره، علی آقا هم دستشو به نشانه ی سلام تکون می‌ده و می‌خنده.😶😯 . بعله، با گله‌ی گوسفندها و بزها روبرو شدیم.😆🐑🐏 محمد اصرار کرد که بمونیم و با بزها بریم چِرا😒😀 ولی ما عجله داشتیم و به سختی سوارِ ماشینش کردیم که بریم. . چرخِ ماشین پنچر بود...! . من😅 (کارم از گریه گذشته است، به آن می‌خندم) همسر😭😣 محمد😀😛😏 خلاصه تا چرخ ماشین جابه جا بشه (شاید باورتون نشه، آچارِ چرخ هم شکست و تا همسر بره یه آچار گیر بیاره)، من با بچه‌ها رفتیم کلللی ببعی‌ها و بزها رو دیدیم و درحالی‌که خوشحال بودم که از هوای آلوده‌ی تهران نجات پیدا کردم، «خوش به حالت ای روستایی» رو خطاب به خودم و بچه‌هام می‌خوندم😅😅😂😆 . پ ن۱: علیکم بالفرار از تهران😏😷 پ ن۲: مامان بزیِ موجود در تصویر باردار می‌باشد😍 پ ن۳: هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یه گله بز و گوسفند، بتونه منو از بحرانِ شب بیداری و بیماری و شکمِ گرسنه و از دست رفتن جلسه‌ی خودم و کلاسِ همسرم، در بیاره و انقدر به خودمو بچه‌ها خوش بگذره. باید با آقای چوپان هماهنگ کنیم گاهی مارو هم ببره چِرا 😆😂🐑🐏 . #پ_بهروزی #ریاضی_۹۱ #روزنوشت_های_مادری #نصیرالدین_محمد #عمادالدین_علی #هوای_پاک #خوش_به_حالت_ای_روستایی #مهاجرت_معکوس #مادران_شریف

05 دی 1398 17:25:06

0 بازدید

madaran_sharif

. #قسمت_هشتم . #ش_رهبر (مامان سه پسر ۹ و ۶ و ۳ ساله) . توی این سال‌های بچه‌داری، درباره‌ی تمیز و مرتب کردن خونه، هیچ‌وقت سخت نگرفتم. البته شلخته هم نیستم. پذیرفتم که بچه به‌ هر حال بخواد بازی کنه یا غذا بخوره کثیف‌کاری داره و دیگه حرص نمی‌خورم به خاطر کثیف‌کاری‌هاشون و توقعی هم ندارم که خونه همیشه مرتب باشه و برق بزنه. . توی این مدت از نیروی خدماتی هم کمک نگرفتم. خودم بودم و سعی می‌کردم تا حدی که خونه مرتب و قابل سکونت باشه، کارها رو انجام بدم.😊 . درسته که وجود بچه‌ها، زمان‌های آزاد مادر رو کم می‌کنه اما اینطورم نیست که کلا مادر رو محدود کنه و مانع انجام کارهای دیگه بشه. . توی این سال‌ها با برنامه‌ریزی تونستم در کنار بچه‌ها کارهای دیگه هم انجام بدم. عمدتا وقتایی که خوابن، به‌خصوص صبح زود، کارام رو انجام می‌دم. الان هم که بزرگ‌تر شدن، اکثرا خودشون مشغولن با هم و من می‌تونم در کنارشون کارام رو انجام بدم. به عینه دیدم که وقتی محدودیت زمانی داشته باشم، بهتر برنامه‌ریزی می‌کنم و از زمان‌های مرده‌م هم استفاده می‌کنم. . انگار که توی محدودیت، ظرفیت‌های پنهان خودم رو تونستم کشف کنم و بیشتر رشد کنم. . یه مدت تا قبل بچه‌‌ی دومم، که کار یا درسی نداشتم، صبح‌ها با پسرم تا ساعت ۹ می‌خوابیدم. بعد ناهار هم دوباره می‌خوابیدم. چون هر دومون خیلی خوش‌خواب بودیم. . در حدی که مامانم اومده‌بودن خونه‌مون، می‌گفتن چرا شماها این‌قدر می‌خوابید؟!🙄 خب اون موقع‌ها زندگی جذابی نداشتم و خودم هم از اون شرایط راضی نبودم. . حالا اما از نماز صبح تا ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب یکسره بیدارم. گاهی عصرها یه ربع، بیست دقیقه‌ای ناخودآگاه خوابم می‌بره و تجدید قوا می‌کنم.💪🏻 . الان هم شرایط سختیه، اما خداروشکر راضی‌ام و فکر می‌کنم که توی همین سختیاست که آدم ساخته می‌شه و قابلیت‌ها و ظرفیتش بالا می‌ره و استعدادهای نهفته‌ش شکوفا می‌شه‌. . ممکنه به خاطر بچه‌ها، یه سری کارهام عقب بیفته و سرعتم کم بشه، مثلاً یهو بچه‌ها مریض بشن و هرچی برنامه ریختم ،بره روی هوا.😞 . ممکنه من نسبت به دوست مجردم، از نظر تحصیلی و شغلی، عقب‌تر باشم اما منم می‌تونم مسیر خودم رو طی کنم و به سمت اهدافم پیش برم و راکد نمونم. مثلاً اون آدم راه رو ۳ ساله طی می‌کنه و من مادر، ۴ یا ۵ ساله. درسته من به‌عنوان مادر، سرعتم کم‌تره، اما در عوض از نظر قابلیت‌ها و توانایی‌ها، بیشتر رشد کردم. . . #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

28 دی 1399 16:47:09

0 بازدید

madaran_sharif

. #قسمت_پنجم . #ز_فرقانی (مامان چهار فرزند ۱۲ساله، ۷.۵ساله، ۵ساله و ۳ساله) . فکر می‌کردم هر ثانیه باید دنبال بچه بود. مثلا یادمه یه بار روروئک علی گیر کرد لای فرش و من شتابان رفتم که درش بیارم. همسرم دستم رو گرفت و گفت نمی‌افته. اگر هم افتاد فوقش دستش می‌شکنه. این رو که گفت خودم رو با گریه از دستش رها کردم و دویدم و روروئک رو از لای فرش‌ رد کردم که نیفته!🙄 . بعدها متوجه شدم این رفتارهای من روی پسرم هم تاثیر منفی داشته😞 و اون رو ترسو و جمع گریز کرده. وقتی وارد یه جمعی می‌شدیم جوری جیغ می‌زد که انگار هفت دست کتکش زدن!😨 . . بی‌تجربگی دیگه‌م این بود که می‌خواستم همه چی براش مهیا باشه. از انواع اسباب‌بازی تا حتی لپ‌تاپ! مثلا تازه یک سالش بود که انواع ماشین کنترلی و هلی‌کوپتر رو براش می‌خریدیم. در حالی که روی جعبه یکیشون نوشت بود برای بالای ۱۴ سال!🤦🏻‍♀ . در خصوص نگرانی‌هام با چند روانشناس و مشاور آشنا و مورد اعتماد مشورت کردم. یکی‌شون می‌گفت آدم‌های مثل من شاعر یا نویسنده می‌شن و منم به خاطر احساسات زیاد این‌جور وابستگی دارم. یکی دیگه با یادآوری مرگ و تنهایی دائم اون دنیا آرومم می‌کرد. . چند تا راهکار هم دادن. مثل اینکه هر شب نگرانی‌هات رو بنویس و بریز دور، زیاد مراقبه کن و ذکر خدا رو بگو. در نهایت هیچ چیز به اندازه‌ی زیاد شدن تعداد بچه‌ها به درمانم کمک نکرد.😇 . . تابستون سال دوم ازدواج یه روز صبح خواب دیدم پدرم اومدن دیدنم. از خواب بیدار شدم و همسرم گفتن حاضر شو بریم گنبد. با ترس پرسیدم که چی شده؟ گفتند حاج ‌آقا (پدرم) سکته کردن. اون موقع علی ۱ سال و ۴ ماهش بود. یادمه که اون روز من با یه روسری صورتی رفتم گنبد و وقتی رسیدم با سیاه‌پوشی خانواده و خونه‌ی پدری مواجه شدم.😭😭 . فوت پدرم ضربه‌ی بزرگ دیگه‌ای برای من بود. خیلی بهشون وابسته بودم و علاقه‌ی شدیدی داشتم و این موضوع تا مدت‌ها من رو تحت‌تاثیر قرار داد. بعد از مراسم‌ها که برگشتیم تهران، من هر شب صبر می‌کردم علی بخوابه و بعدش بلند بلند گریه می‌کردم.😭 چند بار نتونستم خودم رو جلوش کنترل کنم و می‌دیدم داره از گریه من ناراحت میشه. همون روزا خدا رو شکر کردم که علی رو دارم و زود بچه‌دار شدم که تو این اتفاق به خاطر اون هم که شده یه کم خودداری و مقاومت می‌کنم. البته خیلی دیر برگشتم ولی اگه بچه👶🏻 نبود، خودم و همسرم رو خیلی بیشتر اذیت می‌کردم. . . #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_زمین

26 آذر 1399 16:33:19

0 بازدید

madaran_sharif

. سلام✋🏻 یه مستند جالب براتون داریم. خانوم مرثا نورانی، مامان سه فرزند اند.🥰 فوق لیسانس حقوق دارن و دغدغه و علاقه‌شون طراحی بازی‌ها و برنامه‌های شاد و مفرح و آموزنده برای بچه‌هاست.😇 به همین خاطر از چند سال پیش، بنیاد کودک و ولایت سفینه رو راه‌اندازی کردن و کلی برنامه و بازی خوب برای بچه‌ها دارن.👏🏻 علاوه بر طراحی بازی‌های حرکتی، در زمینه‌ی بازی‌های مجازی هم فعالیت دارن و چند تا اپلکیشن بازی مذهبی برای کودکان تولید کردن در کنار گروهشون.😃 یکی از معروف‌ترین بازی‌هاشون، بازی کودکان اربعینه، که در کنار چند تا بازی جذاب، حال و هوای ایام عزاداری و اربعین رو به بچه‌ها منتقل می‌کنه. این مستند جالب و دوست داشتنی رو از دست ندید.🌹 پ.ن: این مستند از شبکه‌ی تهران پخش شده تحت عنوان مهربانو. تهیه کننده‌ش خانم زینب پور ابراهیم اند. @mehrbanootv5 صفحه‌ی اینستاگرام بنیاد کودک و ولایت سفینه، که خانم نورانی مدیرش اند: @bonyadsafineh #مستند_مهربانو #مرثا_نورانی #مامان_سه_فرزند #مامان_طراح_بازی #مادران_شریف_ایران_زمین

22 فروردین 1401 14:47:53

1 بازدید

madaran_sharif

. #قسمت_هشتم . #بنت‌الهدی( مامان سه دختر) . مجرد که بودم، فکر می‌کردم تمام روزم پره و وقت خالی ندارم.😏 . ازدواج کردم و کارهام بیشتر شد، ولی بازم به همه‌شون می‌رسیدم و حس می‌کردم دیگه واقعاً وقتم پره!😅 . دوقلوها که دنیا اومدن، دیگه احساس می‌کردم هیچ وقت خالی‌ای ندارم!😁 . الآنم که سه تا بچه دارم و کلی پروژه و فعالیت جدید هم به برنامه‌م اضافه شده بازم تمام روزم پره!😂 . اما طبق تجربه معتقدم هنوزم وقتم پر نیست! اصلاً شاید وقت پرشدنی نیست! هی کش میاد! زمان #برکت پیدا می‌کنه. . وقتی حجم کار میره بالا، مجبور میشم با #برنامه_ریزی دقیق‌تری پیش برم. روی زمان‌های پرت حساس میشم و ازشون استفاده می‌کنم.💪🏻 . یه دفترچه دارم که همه کارهایی که باید انجام بدم رو اونجا یادداشت می‌کنم.📒 در طول روز هر جا که وقتم خالی میشه از تو دفترچه یکی از کارها رو انتخاب می‌کنم و انجام میدم. مثلاً تحقیقی باید انجام بدم یا کتابی بخونم. گاهی حتی در حین کلاس‌های نه چندان مفید دانشگاه مشغول انجامشون میشم. . هر روز هفت صبح میرم دانشگاه.گاهی تا ظهر هستم و گاهی کمی بعدتر میرم خونه. وقتی برمی‌گردم تمام وقتم رو با بچه‌ها می‌گذرونم. هر چند الان که بزرگتر شدن خیلی پیش میاد که خودشون مشغول بازی میشن و من ترجیح میدم اینجور مواقع کتاب دستم بگیرم، تا بچه‌ها هم ببینن که مادرشون مطالعه می‌کنه!😎 هرجا بخوام برم و امکان بردن بچه ها باشه با خودم میبرمشون.👧👧👯 . تو انتخاب اینکه چه کارهایی رو تو برنامه بیارم هم وسواس دارم. کارهای خوب خیلی زیاده. ممکنه هزار و یک کار باشه که من دوست داشته باشم انجام بدم اما من باید برای بازه‌های مختلف زندگیم یک هدف رو در نظر بگیرم و هر کار خوب دیگه‌ای رو اگه در راستای رسیدن من به اون هدفم هست انجام بدم.😊 . اول هر سال میریم مشهد❤️ من و همسرم همون‌جا یه برنامه یک‌ساله می‌نویسیم. با مشورت هم اهداف و برنامه‌هامون رو مشخص می‌کنیم. در طول سال هم چند وقت یک بار بررسی می‌کنیم که چقدر پیش رفتیم و کجا کم‌کاری کردیم. چه کارهایی رو باید حذف کنیم و چه کارای جدیدی رو باید اضافه کنیم. یکی از موضوعات گفت‌و‌گوهای دونفره‌مون همین‌هاست.🧔🏻👩🏻 . البته اینها همه راهکارهای ثانویه هستند! مهم‌ترین راهکارم برای جمع بین فعالیت‌ها با مادری توسل هست. توفیق فکر کردن و برنامه‌ریزی رو هم به لطف اهل‌بیت دارم.🙏🏻 . نکته دوم هم برکته! خدا به همت و زمان کسی که طبق وظیفه کار می‌کنه برکت میده.😍👌 پ ن: البته از وقتی کرونا اومده مشهد نمی‌ریم😔 ولی برنامه سالانه مینویسیم.👌 #تجربیات_تخصصی #مادران_شریف_ایران_

26 اسفند 1399 17:09:19

0 بازدید

مادران شريف

0

0

. روسری را بر سر می‌اندازم کودکم می پرسد: در در؟؟ می گویم: نه مادر، الله اکبر📿 . خوراکی🍡 و مهر اضافه می‌گذارم کنار سجاده، اسباب‌بازی‌های مورد علاقه😁 ساق دست می‌پوشم و روسری را با گیره سفت می‌کنم. . الله اکبر⁦🤲🏻⁩ هنوز سوره‌ی حمد را تمام نکرده‌ام که به سمتم می‌آید و گوشه‌ی چادرم را می‌گیرد و به دور خود می‌پیچد.🤗 وقتی به رکوع می‌روم، موهایش به صورتم برخورد می‌کند، می‌فهمم که قد کشیده است.⁦ . وقتی به سجده می‌روم، بر پشت من سوار می‌شود. آرام پایین می‌آورمش، سجده‌ی دوم و باز می‌نشیند.🙂 . نماز می‌خوانم و دعایم این است که با برادرش⁦👦🏻⁩ به سراغم نیایند🏃🏻‍♂️⁩ سواری دو نفره را خیلی دوست دارند. . رکعت چند بودم!؟ . بعد از نماز روی زانویم می‌نشیند. با کمک انگشتانش تسبیح می‌گویم. یک کتاب📖 دعا برای خودم و یکی برای او. کتاب دیگری را قبول نمی‌کند! . وسط دعا چند بار از جایم بلند می‌شوم. برای آوردن اسباب‌بازی جدید🧸 از داخل کمد، رساندن کودکم به دست شویی🚽 و... . دعا می‌خوانم اما بغض گلویم را گرفته! خدایا آن از نمازم این از دعا!⁦⁦🤦🏻‍♀️⁩ . یاد امام خمینی (ره) می‌افتم که در اتاق مخصوص با فراغت به عبادت می‌پرداخت! اشک‌هایم جاری است. امام به عروس خود گفته بود من حاضرم ثواب تمام عبادت‌هایم را به تو بدهم تا ثواب یک روز نگه‌داری بچه‌ها⁦👶🏻⁩ را به من بدهی! . لبخند می‌زنم🙂 بچه‌ها را در آغوش گرفته و به سراغ بازی می‌رویم! . بهشت من مادری بر کودکانم است! . #ص_جمالی #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

madaran_sharif

مادران شريف

0

0

. روسری را بر سر می‌اندازم کودکم می پرسد: در در؟؟ می گویم: نه مادر، الله اکبر📿 . خوراکی🍡 و مهر اضافه می‌گذارم کنار سجاده، اسباب‌بازی‌های مورد علاقه😁 ساق دست می‌پوشم و روسری را با گیره سفت می‌کنم. . الله اکبر⁦🤲🏻⁩ هنوز سوره‌ی حمد را تمام نکرده‌ام که به سمتم می‌آید و گوشه‌ی چادرم را می‌گیرد و به دور خود می‌پیچد.🤗 وقتی به رکوع می‌روم، موهایش به صورتم برخورد می‌کند، می‌فهمم که قد کشیده است.⁦ . وقتی به سجده می‌روم، بر پشت من سوار می‌شود. آرام پایین می‌آورمش، سجده‌ی دوم و باز می‌نشیند.🙂 . نماز می‌خوانم و دعایم این است که با برادرش⁦👦🏻⁩ به سراغم نیایند🏃🏻‍♂️⁩ سواری دو نفره را خیلی دوست دارند. . رکعت چند بودم!؟ . بعد از نماز روی زانویم می‌نشیند. با کمک انگشتانش تسبیح می‌گویم. یک کتاب📖 دعا برای خودم و یکی برای او. کتاب دیگری را قبول نمی‌کند! . وسط دعا چند بار از جایم بلند می‌شوم. برای آوردن اسباب‌بازی جدید🧸 از داخل کمد، رساندن کودکم به دست شویی🚽 و... . دعا می‌خوانم اما بغض گلویم را گرفته! خدایا آن از نمازم این از دعا!⁦⁦🤦🏻‍♀️⁩ . یاد امام خمینی (ره) می‌افتم که در اتاق مخصوص با فراغت به عبادت می‌پرداخت! اشک‌هایم جاری است. امام به عروس خود گفته بود من حاضرم ثواب تمام عبادت‌هایم را به تو بدهم تا ثواب یک روز نگه‌داری بچه‌ها⁦👶🏻⁩ را به من بدهی! . لبخند می‌زنم🙂 بچه‌ها را در آغوش گرفته و به سراغ بازی می‌رویم! . بهشت من مادری بر کودکانم است! . #ص_جمالی #سبک_مادری #مادران_شریف_ایران_زمین

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن