پست های مشابه

chamran_kids

💡 💡بچه ها عاشق بازی کردن هستند و یه مامان یا بابای خوب، همیشه کلی ایده برای بازی و فعالیت با بچه ها داره... ‌ 👌اگه شما هم دوست دارید کلی بازی و فعالیت یاد بگیرید؛ 📖 کتاب های الکترونیک چمرانی پیشنهادی خوبی برای شماست. ‌ 📚 همه شون اینجاست 👇🏻 ‌ chamraniha.com/shop #سایت_چمرانی_ها #ای_بوک_تربیتی #تربیت_کودک #چمرانی_ها #مجتمع

30 بهمن 1398 17:52:59

0 بازدید

chamran_kids

. 📝قسمت سوم . "مدیر مدرسه۱" . شاید تصور بیشتر ما از مدیر مدرسه، یک خانم یا آقای نسبتا سن بالای جدی باشد که بیشتر اوقات در موضوعات مهم حاضر میشود و مارا ساعت ها در صف مدرسه نگه میدارد تا حرف های مهمش را توام با سرزنش و نصیحت به ما بگوید؛ اما بیایید اینبار با یک مدیر متفاوت و البته مطلوب آشنا شویم که میتواند تاثیر فوق العاده ای روی بچه ها داشته باشد😊 . فکرش را کنید! همان خانم یا آقای مدیر خیلی مهربان باشد،در بیشترشرایط کنار بچه ها فعالیت کند، حرف های آن هارا با جان و دل بشنود، به هرکس توجه و محبت کافی داشته باشد، درحقیقت مدیری که با بچه ها دوست باشد میتواند تاثیر خوبی روی آن ها بگذارد و چه بسا به یک الگوی دوست داشتنی تبدیل شود. مثلا آقای کوبایاشی،مدیر مدرسه توموئه که طبیعت را خیلی دوست داشت، شاگردان را برای گردش و قدم زدن می برد و می گفت: "بیایید در طبیعت دنبال هماهنگی بگردیم." او بچه ها را کنار درخت بزرگی می برد و به آن ها نشان می داد که چگونه برگ ها و شاخه ها در مقابل نسیم می لرزند و به آن ها اجازه میداد خودشان باتمام وجود طبیعت و واقعیت هارا تجربه کنند‌ و به نظرات و تفکرات آن ها بها میداد. . تصور شما از یک مدیر مدرسه چیست؟ شما در دوران مدرسه چه مدیرهایی داشتید؟🤔 . برای تهیه ی کتاب به: @chamran_gifts مراجعه بفرمایید🌸 . #مدرسه_رویایی #کتاب_خوب_بخوانیم #توتوچان_دخترکی_آنسوی_پنجره

23 تیر 1399 17:42:29

0 بازدید

chamran_kids

. دیروز که خبر رو شنیدم، پرت شدم تو ۹ سالگی و دوباره شیرینی خاطراتی که آقای راستگو برام ساخته بودند، مرور شد. ‌. برای جشن عبادت تو مدرسه مون حسابی ذوق و شوق داشتم. چادرهامون رو سر کردیم و تو نماز خونه نشستیم. یهو دیدیم عمو راستگو اومد تو. خیلی خوشحال شدیم.🙃 . عه این همونه که تو تلویزیونه! همون که با بچه‌ها مهربونه! همون که با دوتا دستش بسم الله مینویسه! . آخه چندبار تو تلویزیون دیده بودیمش. برامون حرف زد، بازی کرد، معما گفت... کلی خندیدیم و یه خاطره‌ی خوب از جشن عبادت تو ذهنم موند. ‌‌. با خودم فکر کردم چقدر بازی کردن و ارتباط با بچه ها اونم به زبون خودشون میتونه تو نگاه مون به دین موثر باشه که حتی بعد بیست سال، حس خوبش برام موندگار شده.😇 ‌. خدا رحمتت کند عموی مهربان بچه های دهه شصت و هفتاد...🖤 . #عمو_راستگوی_تلویزیون #حاج_آقا_راستگو #عمو_راستگوی_بچه_ها #عمو_راستگو #خاطرات_کودکی #بچه_های_دهه_شصت#دختران_دهه_شصتی

03 آذر 1399 10:31:40

0 بازدید

chamran_kids

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره 📝قسمت سوم . تابستان دوم/ از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری . پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. . ادامه مطلب در کامنت اول👇 #تابستانه #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها #نجاری

28 تیر 1399 18:32:34

0 بازدید

chamran_kids

🇮🇷 دوران دهه فجر دوران بسيار خوب و شيريني براي ما تو مدرسه بود و حال و هواي فراموش نشدني داشت. كلاس هامون رو خودمون تزيين مي كرديم، درست كردن روزنامه ديواري هم كه هر سال ردخور نداشت. نقش هواپيماي امام، يا نوشته ٢٢ بهمن، معروفترين و بيشترين طرح كاغذ ديواري ها بودند. روز قبل از ٢٢ بهمن هم تو هر كلاس، خودمون جشن مي گرفتيم. از بازي، نمايش، مسابقه و .... گرفته، تا خريد كيك كه خودمون پولش رو جمع مي كرديم. يادمه يكي از قشنگ ترين كيك هايي كه خريديم، طرح هواپيماي حضرت امام خميني بود. چه حال و هوايي داشتيم. يك روز هم كه جشن اصلي توي مدرسه بود. يادمه تو نمايشي كه تو كلاس خودمون مي خواستيم اجرا كنيم، من يكي از نقش هاي اصلي بودم، حسم اين بود كه انگار مي خواستم مهمترين نقش رو تو مهمترين نمايش تاريخي دنيا اجرا كنم. خلاصه با تمام وجود شاد بوديم. شاد شاد. معلم ها هم لطف داشتند و با درس نپرسيدن و امتحان نگرفتن تو اون دهه، شادي مارو دوچندان مي كردند. امسال سال اولي هست كه پسرم مي ره مدرسه، منتظرم ببينم حال و هواي دهه فجر تو مدرسه اين نسل، چطوره. اميد دارم همچنان پرحرارت باشه. و نهضت امام خميني (ره) پر رهرو. 🖋 خاطرات فائزه.ب متولد سال انقلاب. ١٣٥٧. #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #دهه_فجر #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

07 بهمن 1397 06:05:00

0 بازدید

chamran_kids

🏠 فقط مهد کودک و مدرسه نیست که می تواند بستری برای بازی و دوستی های کودکانه باشد...خانه ها هم این امکان را دارند!! اردوهای خانگی چمرانی، تلاش دارد این فرهنگ را بین خانواده جا بیاندازند که می توان با بستری سازی ساده، امکان بازی و دوستی چندین کودک را در خانه فراهم کرد. دخترهای چهارساله، مهمان خانه ی یکی از بچه ها بودند و آخرین اردوی شان را در خانه ی دوست شان برپا کردند. #اردو #اردو_خانگی #چهار_ساله_ها #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #چمرانی_ها

27 اسفند 1397 09:48:38

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

💡 هر بار در راه چیزهای متفاوتی را میبینیم. این بار یکی از کسانی را دیدیم که مراقب سلامت درختان شهر بود. دیدیم که درخت را رنگ میکند... پرسیدیم رنگ میکنید؟ گفت "خیر سم میزنم." پرسیدیم برای چه ؟ گفت "آفتشان سوسک های سیاه کوچک هستند." پرسیدیم چرا به همه نمیزنید ؟ ایشان گفت "فقط به درختان نارون میزنم" پس از آن در راه سعی میکردیم درختان نارون را از طریق برگ ها و شاخه ها و تنه هایشان تشخیص دهیم... #همه_جا_کلاس_درس_است #کلاس_دومی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران #چمرانی_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

💡 هر بار در راه چیزهای متفاوتی را میبینیم. این بار یکی از کسانی را دیدیم که مراقب سلامت درختان شهر بود. دیدیم که درخت را رنگ میکند... پرسیدیم رنگ میکنید؟ گفت "خیر سم میزنم." پرسیدیم برای چه ؟ گفت "آفتشان سوسک های سیاه کوچک هستند." پرسیدیم چرا به همه نمیزنید ؟ ایشان گفت "فقط به درختان نارون میزنم" پس از آن در راه سعی میکردیم درختان نارون را از طریق برگ ها و شاخه ها و تنه هایشان تشخیص دهیم... #همه_جا_کلاس_درس_است #کلاس_دومی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران #چمرانی_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن