پست های مشابه

chamran_kids

🌈 تابستانه ی چهارساله های چمرانی شروع شد. آن هم با یک اردو... بچه ها بعد از آشنایی باهم، در پارک بازی کردند. بعد سراغ یک آب بازی حسابی رفتند. در آخر هم روی یک کاغذ بزرگ نقاشی کشیدند. ‌‌ روزهای اول، میزبان مامان های چمرانی هم هستیم تا بچه ها با محیط جدید و دوستان جدید آشنا شوند. ‌ #چهار_ساله_ها #مهد_کودک #اردو #پارک #آب_بازی #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

15 تیر 1398 10:53:51

0 بازدید

chamran_kids

با یه آشپزی دیگه و البته آخرین پست آشپزی کتاب مائده اومدیم پیشتون🤩👆🏻 . شما میتونید به انتخاب خودتون با بچه ها فرنی نشاسته یا آرد برنج رو درست کنید و برای افطار آماده کنید😇 تازه اگه تو چند تا کاسه کوچولو بریزید که بچه ها تو این روزهای آخر ماه رمضون برای همسایه ها ببرن، کلی حس خوب از این همکاری شون دریافت می‌کنند و ممکنه بیشتر تو آماده کردن سفره کمک تون کنند😉🤗 ⭕این پست رو سیو کنید و برای مامان، باباها و معلم ها بفرستید❗ . #آشپزی#چمرانی_ها#ماه_بندگی #سرآشپز_کوچک#سرآشپز_کوچولو #ماه_رمضان#فرنی_آرد_برنج #فرنی_نشاسته

20 اردیبهشت 1400 17:59:04

9 بازدید

chamran_kids

⏱ ⏱ حتما شماهم موافقین که کلاس های مجازی خسته کننده است. خب چیکار میشه کرد؟ یه راه حل اینه که بعد از کمی درس و آموزش یکم بازی کنین. پسرهای کلاس دومی یه بازی انجام دادن اونم از نوع تمرکزی! ‌ شما هم میتونید این بازی رو هم تو خونه هم تو کلاس هاتون انجام بدین. ‌ پست رو سیو کنید که حتما یه روز به کارتون میاد😊 ‌ شما چه بازی های تمرکزی برای کلاس های مجازی پیشنهاد می کنید؟ ‌ #کلاس_مجازی #بازی_تمرکزی #بازی_هدفمند #بازی_فکری #ایده_بازی #ایده_فعالیت #دبستان_پسرانه #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران

13 بهمن 1399 12:13:07

1 بازدید

chamran_kids

🌱 🤔 در #تعطیلات_نوروزی چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟ ‌. 🌱 یکی از کارهایی که می توانیم انجام دهیم 👈 درست کردن کارت های تبریک برای کسانی که دوستشان داریم. ‌‌‌ 💡این کارت ها می تواند هر شکل و اندازه ای که دوست داریم، باشند. ‌‌ #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران

05 فروردین 1398 06:34:15

4 بازدید

chamran_kids

🌱 🤔 در #تعطیلات_نوروزی چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟ ‌ 📖 یکی از کارهایی که می توانیم انجام دهیم 👈 درست کردن یک دفتر خاطرات است. ‌ 🖊بچه های بزرگتر می توانند خاطرات شان از سفرها، مهمانی ها، بازی و کارهایی که کردند را بنویسند. ‌ 🖍 بچه های کوچکتر هم می توانند خاطرات شان را نقاشی کنند. #تعطیلات_نوروز #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

10 فروردین 1398 13:25:32

2 بازدید

chamran_kids

👨‍⚖ هفت سال دوم، سال های آداب دانی و قوانین است. اما همین که کودک وارد هفت سالگی شد، می توانیم انتظار داشته باشیم تمام آداب و قوانین ما را اجرا کند؟ ‌ کودکی می تواند در هفت سال دوم آداب دان و قانون مدار باشد که: در هفت سال اول، آزادی را تجربه کرده باشد. قوانین و آداب به تدریج و با متناسب با سن، به او ارائه شود. ‌ بُرد قوانين كلاس اول خالی بود، قرار بر اين شده است كه اگر در طول هفته به موردي برخوردند؛ آن را در كلاس مطرح كنند و در رابطه اش به بحث و گفتگو بپردازند و قانونش را باهم تصويب كنند. ‌ پسرها در رابطه با چالشي كه با آن در كلاس مواجه شدند، بحث و گفتگو كردند؛ يعني همهمه و شلوغي در كلاس . و به‌صورت نمايشي، آن موقعيت را باز سازي كردند و به مشكلات آن پي بردند. ‌ به پيشنهاد بچه ها، قانونش را نقاشي كردند و اينطور بود كه اولين قانون رسمي كلاس به بُرد قوانين اضافه شد. مربی: علی قطبی ‌ #کلاس_اولی_ها #هفت_سال_دوم #قانون #آداب_دانی #چمرانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

13 آذر 1398 16:21:58

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن