پست های مشابه

chamran_kids

ورود به کلاس پیش دبستانی ممنوع😳🚫😱 کپشن رو بخونید تا بدونید ماجرا از چه قراره👇🏻 . ماجرا از اونجایی شروع شد که پسرهای پیش دبستانی به مدرسه اومدند اما اجازه ورود به کلاس رو نداشتند! 😐 چون کنترل کولر خراب شده بود و یه گاز خطرناک سمی تو کلاس پخش شده بود (در کلاس عنبر نسارا دود کردیم که طبیعی جلوه کنه😉)، حتی یکی از عموها هم دچار گازگرفتگی شد و بچه ها براش یه داروی مخصوص اختراع کردند تا خوب بشه😊😁 . حالا خودتون فیلم رو ببینید⬆️😳 . ‼️باید بچه ها برای ورود به کلاس و خارج کردن دود از فضا، راهی پیدا میکردند اگرنه مجبور بودند تا آخر سال تو حیاط کلاس داشته باشن... 😄 پس کلی فکر کردند و دست به کار شدند و با ابزارهای مختلف، یه ماسک مخصوص درست کردند و بعدش هم وارد کلاس شدند و با میز و کارتن و صندلی اتاق اکسیژن ساختند...!😎 . پ. ن: این طرح درس هیجان انگیز و درگیرکننده، میتونه حسابی بچه ها رو به وجد بیاره و بهشون این توانایی رو بده که در شرایط سخت و بحرانی بتونند فکر وچاره اندیشی کنند، ایده های خلاقانه بدند و هم فکری و کارگروهی رو بهتر یادبگیرند😃🧐 . ✅این پست رو ذخیره کنید و برای معلم هایی که میشناسید بفرستید🤗 . #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #پیش_دبستانی #آموزش_پروژه_محور #آموزش_بازی_محور #بازی#درس#پیش_دبستان #معلم_خلاق#مدرسه #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

24 فروردین 1401 17:36:45

0 بازدید

chamran_kids

تعزیه آنلاین پسران چمرانی🏴😊 . یکی از کارهای جالب و جذاب برای بچه ها، اجرای نمایش و تعزیه خوانی هست که میتونه تو این روزها که کلاس ها مجازیه کلی تنوع و احساس خوب به کلاس تزریق کنه و از طرفی انس بچه ها رو نسبت به امام حسین (ع) و محرم بیشتر کنه🖤 . تو این فیلم پسرهای کلاس پنجم شهید چمران یه تعزیه ی آنلاین داشتن که یه تجربه متفاوت محرمی بود😍 . ✅ به شما معلم های عزیز هم پیشنهاد می‌کنیم حتما تو کلاس های مجازی، با دانش آموزهاتون امتحان کنید🤗 . ⁉️شما چه کارهای جالب دیگه ای برای محرم انجام دادید؟ همین جا برامون کامنت کنید تا از نظراتتون ایده بگیریم🙃👇🏻 . 🌹این پست رو ذخیره کنید و برای معلم های دبستان بفرستید😇 . #هیئت_کودک #محرم#نمایش #تربیت_دینی#تعزیه_خوانی #تعزیه_آنلاین#پسران_چمرانی #امام_حسین_علیه_السلام #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران

30 مرداد 1400 16:16:18

0 بازدید

chamran_kids

حالا وقت بازیه!!! 😇 چی بازی؟ 🤔 . دست ورزی اونم به همراه قندی🤩👆🏻 . آرد بازی یکی از انواع دست ورزی هست که حسابی حواس بچه هارو تقویت میکنه، باعث میشه هیجانات شون تخلیه بشه و حسابی سرگرم بشن!🙃 . آرد میتونه با ابزار های مختلف مثل ماشین ترکیب بشه، بچه ها با قابلمه و...باهاش آشپزی کنند و برای عروسک ها یا مامان، بابا یه ناهار خوشمزه درست کنند😉 . ⭕یادتون باشه همراهی و تخیل کردن کنار بچه ها چیزیه که این بازی هارو لذت بخش، شیرین وتاثیر گذارتر میکنه🤗 . ❗این پست رو سیو کنید و برای مامان ها و مربی ها بفرستید🙃 . #مهد_تعاملی #مهد_مجازی #مهدکودک #دست_ورزی #آرد_بازی #بازی_کودک

16 اسفند 1399 12:32:37

0 بازدید

chamran_kids

🌙 هر سال احیاهای زیادی می رویم. شاید هیچ کدام احیای کوتاه همراه با بچه ها نمیشود. همراه پسرهای چمرانی، در ادبستان جمع شدیم. بچه ها ۵فراز از جوشن را خواندند که الغوثش را هم محکم میگفتند و هم غلط، قرآنهای کوچک را روی سرهای کوچکشان گرفته بودند و با صداهای نازکشان که از ته دلهای پاک در می آمد خدا را صدا می زدند و اسامی ائمه را. بچه ها آنقدر پاکند که چشمهایشان هم با دلهایشان هم صداست. آنقدر صادقند که آدم احساس می کند بچه ها با تمام وجود خدا را حس می کنند. محمد را... علی را... فاطمه را... و در یک کلام همه ی خوبیها و پاکیها را. خلاصه شب ۲۷ ام برای ما کوته شب قدری بود که به اندازه ی هزار شب قدر درون جانهای ما روح دمید. باشد که ما هم به برکت این جانهای پاک، پاک شده باشیم. از بانی خیر این افطار که یکی از مادرهای مهربان کلاس دومی بودند کمال سپاس را داریم.انشالله خداوند ماجور بدارد. ‌ پ.ن: افطاری که لقمه های نان و پنیر بود با کمک چمرانی ها آماده شد. بعد هم جوجه ها سیخ شدند و با آتشی که خودشان راه انداختند، کباب شد. بعد هم همراه هم دعا خواندیم و قرآن سر گرفتیم. #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #افطاری #احیا #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران #چمرانی_ها

14 خرداد 1398 11:30:50

0 بازدید

chamran_kids

💡 اردو همیشه پارک نیست، گاهی می توان مکان های مختلف را مقصد اردو قرار داد. چرا که بچه ها به دنبال کشف و تجربه‌های جدید هستند که این تجربه ها را می توان در مکان های دیگر به دست آورد. ‌‌ اردوی این هفته‌ی چهارساله های چمرانی‌ها، یک امام زاده بود. تعدادی آجر در حیاط امام زاده، توجه بچه ها را جلب کرد. با همراهی مربیان، تصمیم گرفتند یک خانه‌ی آجری بسازند. ‌ مربی: مائده جهانگیری، فاطمه فیض آبادی، مریم صادق پور، زهرا صحتی ‌ چه بازی ها و فعالیت های دیگری می توانیم در یک امام زاده انجام دهیم؟ ‌ #چهار_ساله_ها #اردو #اردو_مهد_کودک #مهد_کودک #ایده_اردو #ایده_فعالیت #حسینیه_کودک_شهید_چمران #چمرانی_ها

28 بهمن 1398 18:35:13

0 بازدید

chamran_kids

. زمانی که ما خودمون درس میخوندیم از مقطعِ راهنمایی و بیشتر از اون دبیرستان، بحث درس خیلی جدی میشد و خانواده ها در تکاپو بودند مدرسه ای پیدا کنند که تضمین کننده ی قبولیِ ما در دانشگاه باشه. کم کم سطح آگاهی ها به طرز عجیبی بالا رفت و مقطعهای تحصیلی پایینتر مهم و مهمتر شدند.‌ و بعد از چند سال چشم باز کردیم دیدیم همه دارن راجع به انتخاب مهد چند زبانه، مهارت محور، ورزشکار پرور، استعداد سنج و خیلی صفتهای دهن پر کنِ دیگه صحبت می کنند. 📝به نظر شما ارتباط مهدکودک و آموزش چیه؟ و اگر این آموزش قوی یا ضعیف باشه واقعا چه تاثیری در آینده ی دورِ بچه ها داره؟ ⭕لطفا این پست رو ببینین و برای همه ی والدین و مربی ها بفرستید🤗 #مهد_کودک#مهد#مهد_مناسب #سن_مناسب_مهدکودک #سن_مناسب_مهد#آموزش #آموزش_کودکان

09 تیر 1400 16:50:16

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت دوم . تابستان اول/ در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند . یکی از رؤیاهای بزرگم، نوشتن یک رمان بلند بود. 11سالم بود، چند تا برگه کوچک A6 در کمد پیدا کردم، همه را باهم منگنه و یک دفترچه درست کردم. یک نقاشی روی جلدش کشیدم و یک عنوان دهان‌پُرکن برایش گذاشتم. «در جست‌وجوی یخچال‌های ایسلند». حالا یکی نبود بگوید: چرا این اسم رو گذاشتی؟! یخچال به درد کی می‌خوره که بره دنبالش. ولی من در همان عالم نوجوانی فکر می‌کردم کلاً جست‌وجو جالب‌ترین کار دنیاست، حالا جست‌وجوی چیزهای عجیب‌تر، جالب‌تر هم هست. اسم‌های خارجی برای شخصیت‌های داستانم گذاشته بودم که رمانم جذاب‌تر بشود. اسم‌هایی مانند تام، جیم، سام و .... خواهرم دست به نوشتنش خیلی بهتر از من بود. سرعتش هم بیشتر بود. یک روز قصه‌ای که در ذهنم بود را برایش تعریف کردم و او هم نوشت. 16صفحه شد. به همه پز می‌دادم که «من یه داستان 16صفحه‌ای نوشتم، تازه هنوزم تموم نشده.»  . بعد از این تجربه خوب، به خاطر علاقه‌ای که به داستان داشتم، کتاب داستان‌های خواهر و خاله‌ام که خیلی کتاب‌خوان بودند را می‌گرفتم و می‌خواندم. کلاً معروف شده بودم به اینکه در هر حالتی کتاب می‌خوانم، حتی در خیابان. سال‌ها بعد که دانشجو شدم استاد دانشگاهمان چند بار به من گفت که در خیابان مرا در حال کتاب خواندن دیده و هرچه برایم دست تکان داده و سلام کرده، من متوجه نشدم. خواندنم خیلی کند بود، ولی در همان تابستان‌های کودکی، تعداد زیادی کتاب و فیلم‌نامه از نویسنده‌های مختلف را خواندم. کتابی خواندم که در آن چند نوجوان، یک انجمن مخفی درست کرده و اشعارشان را برای هم می‌خواندند و این کار برایم همیشه یک آرزو بود. در دانشگاه از همان سال اول سعی کردم نمایشنامه و داستان بنویسم. الآن چند تا کتاب داستان و شعر کودک نوشتم. نوشتن برایم دوست‌داشتنی است. همین مهارت نوشتن، در پایان‌نامه، نامه‌نگاری‌های اداری، ارائه گزارش کار، تدریس و تدوین کتاب‌های علمی پژوهشی کلی کارم را راه انداخته و باعث شده محتاج کسی نباشم. . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن