پست های مشابه

chamran_kids

💳 📣 بانک چمرانی افتتاح شد ‌ کلاس دومی ها بعد از برگزاری بازارچه زمستان، بانک چمرانی را راه اندازی کردند. ‌‌ ابتدا هر کس که میخواست، پول هایش را میشمرد سپس به حسابدار میداد ‌. حسابدار پول ها را میشمرد و از بچه ها تحویل میگرفت و در دفتر ثبت میکرد. بانک روزی دوبار باز میشود و بچه ها میتوانند پول بگذارند یا بردارند. با این کار علاوه بر اطمینان از گم نشدن پول ها ، میتوان از این حساب، قرض الحسنه به بچه ها چمرانی قرض بدهیم. #ریاضی #کلاس_دومی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #دبستان_پسرانه_حمزه_دوران #چمرانی_ها

25 اسفند 1397 10:08:40

0 بازدید

chamran_kids

💪🏻 یکی از چالش های پدر و مادر، درگیر نشدن بچه ها در فعالیت هاست. اینکه فرزند من انگیزه ای برای انجام کار ندارد. یک راهکار ساده، ورود شما و درگیر شدن خودتان در انجام فعالیت است. وقتی بچه ها ببینند که کاری را پدر یا مادر انجام می‌دهند، خواه ناخواه بیشتر علاقه مند به انجام آن می‌شوند. پسرها پروژه ی برشکاری کارتن با ارّه را داشتند، در این کار قرار شد طرح اصلی را روی کارتن چسب بزنند و رنگ کنند، این کار مجوزی می‌شود برای تحویل گرفتن ارّه. بعد نوبت می‌رسد به برش با ارّه، این قسمت جزء پرهیجان ترین قسمت کار است که البته نیاز به توانایی هایی هم هست: 1.حفظ تعادل 2.دقت 3.قدرت دست 4.سعی برای نگهداری و له نشدن کارتن و... همه و همه، در این کار به ظاهر ساده نهفته است. وقتی مربی خودش اولین نفر دست به اره شود، انگیزه کودک بیشتر می شود. مربی: سید محمد یزدان شناس #کلاس_دومی_ها #انگیزه #دانش_آموز #کودک #نجاری #پروژه #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران

18 آذر 1398 16:07:51

0 بازدید

chamran_kids

🌱 بهار جایی همین نزدیکی است...میان دستانشان ‌ پروژه ی امروز دخترهای پیش دبستانی نقاشی بهاری روی پارچه بود...دخترها برای کامل کردن نقاشی شان، از دوخت و دوز هم استفاده کردند تا بهارشان کامل شود. #پیش_دبستانی_ها #پروژه #نقاشی_کودکانه #خیاطی_کودکانه #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران #چمرانی_ها

18 فروردین 1398 10:11:37

0 بازدید

chamran_kids

امشب چی دعا بخونیم؟ چه دعایی کنیم؟ 🖤🤔 . حتما ورق بزنید و بخونید⬆️ . ☘️این پست رو ذخیره کنید و برای معلم هایی که میشناسید بفرستید. . #شب_قدر #ماه_رمضان #شب_احیا #معلم#فلسطين #آرزو #دعا #شب_بیست_و_یکم_رمضان #شهادت_امام_علی_علیه_السلام #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

02 اردیبهشت 1401 16:16:57

2 بازدید

chamran_kids

. ✅معلم های عزیز! حالا که این روزها عزاداری های بچه ها تموم شده میتونید بهشون پیشنهاد بدید یا به عنوان یکی از فعالیت هاي کلاسی ازشون بخواید که یه قاب عکس جالب و ساده درست کنند؛ بعد اگر تو محرم عکسی گرفتن توقاب قرار بدن یا از هیئت و کارهای خوبی که در این ایام انجام دادن، داخل دایره ی قاب نقاشی بکشن 🤩🖤 . ✔این فیلم آموزش ساختن یه قاب عکس خورشیدی قشنگه حتما ببینید⬆️😊 ❗❗❗فعالیت قاب عکس، مخصوص بچه های بالای هفت سال هست❗❗❗ . پ.ن: این فیلم محتوای یکی از فعالیت های جالب داستان بازی تکیه ی آقا بزرگ هست😇🌹👇🏻 @agha_bozrg . 🟩این پست رو ذخیره کنید و برای معلم ها بفرستید🙃 . #محرم #معلم_خلاق #تکیه_آقابزرگ #ساختن_قاب_عکس #قاب_عکس #قاب_خورشیدی #کودک_و_نوجوان #امام_حسین_علیه_السلام

01 شهریور 1400 13:38:00

7 بازدید

chamran_kids

💡 تا حالا به این سوال فکر کردین؟ اینکه نقش مادر در تربیت فرزندش چیه؟ اگه بخوایم تو یک کلمه خلاصه کنیم، میشه هم بازی شدن!! تو هفت سال اول، نباید نگاه از بالا به پایینی به بچه ها داشته باشیم. باید کودک بشیم و هم سطح اونا باشیم. وقتی هم بازی کودک بشیم و دنیا رو از چشم اونا ببینیم، خیلی راحت تر احساسات شون رو درک می کنیم و خیلی از چالش ها بین مون پیش نمیاد. مثلا وقتی کودک می خواد در کابینت رو باز کنه و با قابلمه ها بازی کنه، مادر به او تذکر میده که اینا وسایل بازی نیست که. برو تو اتاقت با با اسباب بازی هات بازی کن. اما مادری که خودش رو هم بازی کودک می دونه، از پیشنهاد کودک استقبال می کنه. چندتا قابلمه انتخاب می کنند و باهم بازی می کنند. نتیجه چی میشه؟ یه رابطه ی خوب و مطمئن بین مادر و کودک به وجود میاد. وقتی مادر به نیاز های کودک پاسخ بده، کودک هم به درخواست های مادر پاسخ مثبت میده!! دیروز برای مادران چمرانی که بچه های چهار تا شش سال داشتند، یه کارگاه داشتیم. کارگاه مادر به مثابه مربی یا همبازی ‌ #کارگاه_مادران #تربیت #هم_بازی #مادر #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

08 مرداد 1398 05:33:17

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره 📝قسمت سوم . تابستان دوم/ از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری . پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. . ادامه مطلب در کامنت اول👇 #تابستانه #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها #نجاری

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره 📝قسمت سوم . تابستان دوم/ از فیل اسباب‌بازی تا تابلوی دیواری . پسرعمه‌ام اره‌مویی و تخته سه‌لا گرفته بود، وسایل مختلف درست می‌کرد و بین اقوام و دوستان می‌فروخت. من و برادرم هم دیدیم عجب اتفاق جالبی است، هم کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم، هم می‌توانیم با چوب همه‌چیزهای خفنی را که دوست داریم تولید کنیم. روزهای اول وسایل خیلی ساده درست کردیم. طرحش را هم از پسرعمه‌ام گرفته بودیم. یک فیل ساده و یک اردک. هرکدام سه یا چهار قطعه داشتند و سرهم می‌شدند. بعد از اتمام ساخت، آن‌ها را فروختیم. مدتی که گذشت یک کتاب پیدا کردیم پر از الگو، البته مقوایی بود، ولی همه الگوها را می‌شد با تخته سه‌لا اجرا کرد. یادم است پیچیده‌ترین پروژه‌ای که انجام دادیم اسکلت یک دایناسور گیاهخوار بود که نزدیک به 100قطعه داشت. بعد از تمام شدن، دایناسور را به آزمایشگاه مدرسه‌مان فروختیم. البته یادم نیست پولش را دادند یا نه! من می‌ساختم و داداشم بازاریاب بود. بعد از مدتی دیدیم کسانی که از ما خرید می‌کنند، محدود به فامیل و همسایه‌ها هستند و آن‌هم به خاطر این است که دل ما نشکند. واقعیت این بود که همسایه‌ها و فامیل، به اسکلت دایناسور یا اردک نیاز نداشتند، پس رفتیم سراغ تولید وسایل کاربردی. زیر قابلمه‌ای، زیر استکانی و .... ساختیم که بازار نسبتاً خوبی داشت. روی چوب‌ها را روغن جلا می‌زدیم که هم زیباتر شوند و هم خراب نشوند. آخرین پروژه‌های آن تابستانمان هم تابلوی آیات، احادیث و اسامی الهی و ائمه بود. از کتاب‌های معماری پدرم، الگوی کتیبه‌ها، گِره‌ها و اسلیمی‌ها را کپی کردیم، روی چوب چسباندیم و اره کردیم. یک تابلوی مزین به اسم محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله را آن موقع ( 20سال پیش) 5000تومان به یکی از همسایه‌هایمان فروختم. 5000 تومان خیلی پول بود برای ما! ساخت این تابلو نزدیک به یک ماه زمان برد. چون تابلواش 50تا حفره داشت که باید سر هرکدام، اره را باز می‌کردم و می‌بستم. یک‌بار پدرم ما را به کارگاه چوب حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام برد. فوق‌العاده بود. درهای حرم را درست می‌کردند. بوی چوب گردو و عناب حس خوبی به آدم می‌داد. ابزارهایی که داشتند و کارهایی که انجام می‌دادند، خیلی پیچیده و عظیم بود. از آن روز یکی از رؤیاهایم این شد که یک روز بتوانم درِ یکی از حرم‌ها را درست کنم. جایی که زائرها آن را می‌بوسند. . ادامه مطلب در کامنت اول👇 #تابستانه #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها #نجاری

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن