chamran_kids
دنبال کننده
10
پست
765
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
. #يك پرش جانانه 😍😬 . #بازى_هيجانى_تخليه_انرژى #چهارساله_هاى_دوست_داشتنى #حسينيه_كودك_شهيد_چمران #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران
06 آبان 1397 12:20:56
0 بازدید
chamran_kids
🥗 قرار نیستند حتما دکتر و مهندس شوند... یا فلان رتبه را در کنکور بیاورند. تیزهوشان قبول شوند و غیره و غیره... قرار است زندگی کردن را بیامورند... کلاس اولی ها، سبزی های ناهار خودشان و بقیه ی بچه های ادبستان را خودشان پاک کردند و برای ناهار آماده کردند. #کلاس_اولی_ها #پرورش #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران
28 فروردین 1398 04:50:08
0 بازدید
chamran_kids
✏ وقتی الفبا باهم دوست بشن چی میشه؟ کلاس اولی ها یه اختراع نیاز داشتن تا مردم شهر الفبا رو باهم دوست کنند. پس دست به کار شدند، با دوتا لیوان یکبار مصرف و ماژیک میشه یه اختراع کرد برای دوستی مردم شهر الفبا. پ.ن:آقای محمدجواد روحی، در حال حاضر معلم کلاس اول ادبستانه پسرانه شهید چمران هستند. ایشون لیسانس مدیریت دارند. همچنین سابقه مسئولیت های فرهنگی و جهادی را نیز دارند. علاوه بر این تجربه چند سال مربیگری پیش دبستانی و سردبیری نشریه افق هم در کارنامه ی کاری ایشون دیده می شه. #آموزش_الفبا #آموزش_فارسی #فارسی_کلاس_اول #کلاس_اول #بازی_فارسی #ادبستان_پسرانه
08 بهمن 1399 18:51:54
0 بازدید
chamran_kids
🌟 بازی و قصه همیشه لذت بخش ترین کار دنیا برای بچه هاست. پس می تونیم خیلی مسائل رو با بازی و قصه برای بچه ها لذت بخش کنیم. بچه های ادبستان یک ساعت در هفته، تدبر در قرآن دارند. باهم قرآن می خونند. عمو برای بچه ها یک قصه می گوید و بعد باهم بازی می کنند... مثل قصه ی اجازه ی گرفتن و بازی اجازه گرفتن... ... یک سری موجودات از تاریکی استفاده کردند و خورشید را دزدیدند. اما آدم ها تصمیم گرفتند مبارزه کنند و زمین را روشن کنند. اما دوباره همه جا تاریک شد. این بار یک اتفاقی افتاد. یک آدم خیلی خوبی گفت: ما می تونیم برای جبران کارهای اشتباه مان، یک جمله ی سحر آمیز بگیم: ببخشید. شما هاهم اگه این جمله رو بگین این دشمنا یواش یواش ضعیف میشن. همه خوشحال شدند. جوری شده بود که وقتی بچه ها باهم دعوا می کردن، سریع میگفتند ببخشید و همه چیز حل می شد. گذشت و گذشت تا اینکه اون موجودات متوجه این جمله ی سحر آمیز شدند. هی بچه ها باهم دعواشون می شد دیگه کسی ببخشید نمی گفت. موجودات تاریکی خیلی خوشحال بودن، که نقششون گرفته. و ... #قرآن #طرح_درس #کلاس_دومی_ها #قرآن_برای_کودکان #هفت_سال_دوم #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #حمزه_دوران
25 دی 1397 10:13:43
0 بازدید
chamran_kids
🇮🇷 جشن تولد انقلاب نزدیکه و می تونیم خونه ها و مدرسه هامون رو برای این جشن بزرگ تزیین کنیم. دخترهای ادبستانی هم دست به کار شدند. مدل های مختلف پرچم ایران رو درست کردند و با اونها، کلاس و راه روی ادبستان رو تزیین کردند. کلاس دومی ها هم در اردوی خانگی شان، خانه ی یکی از دخترها رو تزیین کردند و روزنامه دیواری درست کردند. شما برای جشن تولد انقلاب تو خونه و مدرسه تون چی کار کردین؟ #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #جشن_تولد_انقلاب #دهه_فجر #چمرانی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #پروژه #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران
08 بهمن 1397 06:15:46
0 بازدید
ادمین چمران
0
0
سلام بر طیب حاجی رضایی! مردی که هشت سال ما را مهمان خانه اش کرد. اولین روزی که آقای بنگاه دار کلید را داخل قفل کوچکی چرخاند، ما وارد دالان تنگ و تاریکی شدیم. چند ثانیه بعد تاریکی رفته بود و حیاطی باصفا جلوی ما ظاهر شده بود. انگار دالان ما را انداخته بود داخل یک بهشت کوچک. وسط حیاط حوض داشت و گوشه کنارش درختهایی قد کشیده بودند. خیلی از خانه خوشمان آمد ولی گفتند شاید صاحبخانه با راه اندازی کار در خانه اش موافقت نکند که نکرد.همان اول کار یک نه آمده بود. آقای اعلایی با صاحبخانه صحبت کردند، از شهید چمران گفتند و از مدرسه شان در لبنان و اینکه ما آنجا را دیدیم و دوست داریم مدرسه راه بندازیم. صاحبخانه راضی شد. همان اول بسم الله فهمیدیم خانه مال طیب حاجی رضایی بوده که فروخته به پدر صاحبخانه ی فعلی. اصلا شاید خود شما ما را برای این خانه انتخاب کرده بودید. ما را که نه بچه هایی پاک و شیطان را. ما این سالها از تمام سوراخ سنبه های خانه تا جایی که توان داشتیم استفاده کردیم. بچه ها از درختها بالا رفتند، در راه پله ها دویدند، باهم بازی کردند، غذا خوردند، درس یاد گرفتند و خلاصه هر کاری از دستشان برمیامد کردند.شما کدام گوشه از حسینیه کودک می ایستادید و بچه ها را نگاه می کردید؟ راستی دیدید دخترهایمان همانها که خیلی بازیگوش بودند و پسرهایی که از در و دیوار بالا میرفتند دبستانی شدند؟ حواستان هست پسرها رفتند خانه ی بغلی که صاحبخانه اش کس دیگری بود و آنجا هم تا توانستند بازی کردند و درس خواندند و باز هم از درختها بالا رفتند؟ آقای طیب روزی که دخترها به سن تکلیف رسیدند شما کجای ساختمان داشتید بزرگ شدنشان را می دیدید؟ راستی وقتهایی که خیلی تحت فشار بودیم و آمدیم حرم حضرت عبدالعظیم سرقبرتان و حسابی گریه کردیم شما همان طرفها بودید یا داشتید با بچه های حسینیه کودک سر و کله میزدید؟ راستی دیدید ما پنج نفر از تیم دخترانه باهم بچه هایمان به دنیا آمدند؟ بالاخره شما نوزادها را هم با مهربانی در خانه تان جا دادید. من امروز میخواستم از شما تشکر کنم. شنیده بودم روایتی است که میگوید زمینها هم مثل آدمها سرنوشت دارند. شما آدم خوبی بودید هم خودتان عاقبت بخیر شدید و هم زمینتان. هشت سال زمینتان میزبان بچه های کوچکی بود و حتما خودتان هم حواستان به تک تک بچه ها بوده.. ما بابت مهمان نوازیتان از شما ممنونیم. بابت تمام لحظه های خوش و ناخوشی که کنار شما داشتیم.. دعایمان کن و همین نزدیکیها خودت یک میزبان مهربان دیگر برایمان پیدا کن... #خانه_با_صفا#خانه_حیاط_دار #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #آموزش_پروژه_محور#مدرسه