پست های مشابه

chamran_kids

🇮🇷 خوشحالی از نزدیک شدن به جشن تولد انقلاب رو می تونیم با بقیه شریک بشیم. بسته های نذری انقلاب، امروز با همکاری دخترهای ادبستانی آماده شد. و بعد هم بین همسایه های ادبستان، پخش شد. روی هر بسته یک جمله و یا یک نقاشی کشیده شد. ‌ #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #پروژه #دهه_فجر #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #چمرانی_ها

08 بهمن 1397 10:59:04

0 بازدید

chamran_kids

🤹 وقتی با بچه ها کار می کنی، هر روز بهانه ای برای شگفت زده شدن، داری... کافیست ابزاری در اختیارشان بگذاری و خلاقیت هایشان را تماشا کنی و کیفش را ببری. پیش دبستانی ها با نوارهای مشکی یک بازی همیشگی دارند. نوار ها را در جریان باد قرار می دهند. کمی بعد از بازی، بچه ها تصمیم گرفتند با این نوار ها، بادبادک بسازند. #بازی #شش_ساله_ها #پیش_دبستانی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

05 دی 1397 10:15:08

0 بازدید

chamran_kids

🏴 🚌 در اتوبوس، با کودکان چه کنیم؟ ‌ اگر از راه زمینی عازم کشور عراق هستید، مسیری را از شهر خود تا نجف با اتوبوس یا ماشین شخصی خود طی خوهید کرد. ‌ 📝 می توانیم بازی ها یا فعالیت هایی را برای این زمان در نظر بگیریم: ‌ ‌ ‌ 👊 ۱. بازی های بدون ابزار: ‌ گل یا پوچ، پانتومیم، بیست سوالی، معما بازی، پیدا کردن اشیا مختلف در جاده، تعریف کردن قصه، شعر خوانی، گوش کردن به قصه های صوتی. ‌ ‌ ‌ 🎨 ۲. بازی با ابزار: ‌ 🖍 چسباندن كاغذهاى كوچك به وسيله چسب كاغذى روى شيشه ماشين یا اتوبوس و کشیدن نقاشی. ‌ ‌ خميربازی. ‌ ‌ 📞ساخت کاردستی ساده بدون نیاز به قیچی: مثلا دو ليوان هاى كاغذى را به وسيله نخ كاموا به هم وصل می کنیم و تلفن بازی می کنیم. ‌ ‌ 🗒درست كردن اوريگامى هاى ساده و بازى با كاغذ. ‌ 💡اگر با اتوبوس سفر می کنید، می توانید مسئولیت پخش برخی خوراکی ها مثل میوه و کیک بین زائران را به کودکان بسپارید. ‌‌‌‌ ✅یادمان نرود کودک برای مدت زیادی نمیتواند روی صندلی بنشیند. همراه او کمی در اتوبوس قدم بزنید. و در توقف های بین راه، حتما اجازه دهید راه برود و بدود. ‌ ‌‌‌‌ ⏳#روز_شمار اربعین 👈🏻 ۱۷ روز مانده ‌ #سرباز_حسینم #پیاده_روی_اربعین

10 مهر 1398 16:54:59

0 بازدید

chamran_kids

. #ورق_بزنید . #تابستانی_برای_مرد_هزار_چهره . 📝قسمت اول "بهترین فرصت " . همیشه دوست داشتم آدم خَفنی باشم. همه‌فن‌حریف. از هر انگشتم یک هنر بریزد. #دانشمند، #مخترع، #سرباز، کارآگاه، سیاستمدار، #مدیر، #بازیگر، #فوتبالیست و خلاصه یک همه‌فن‌حریف که از پس همه‌چیز بربیاید. . یک دوره دوست داشتم چیزهای مختلف اختراع کنم؛ یک اسلحه عجیب‌وغریب،موشکی که با سوخت هویج به فضا برود،یک‌زمانی هم دوست داشتم کارآگاهی باشم که پیچیده‌ترین پرونده‌ها را حل کند. من می‌خواستم از اتفاقات خطرناکی که هیچ‌کسی خبر ندارد، خبر داشته باشم و از آن‌ها جلوگیری کنم. منتظر بودم تا به مدرسه بروم و تمام این تجربه‌های جالب را در مدرسه داشته باشم. . وقتی مدرسه رفتم، دیدم آنجا اصلاً جایی برای کارهای خفن نیست. مدرسه جایی است که فقط باید یک سری چیزهای تکراری بخوانی و امتحان بدهی. به این نتیجه رسیدم، خفن بودن در مدرسه به نمره بالاست. نمره‌ای که برای من نه نان شد و نه آب. بالاخره یک‌راهی برای رسیدن به علاقه‌هایم پیدا کردم. تابستان بهترین فرصت بود. سه ماه که می‌شد بدون فکر به نمره و مدرسه، خفن بودن را تمرین کرد. در پست های بعدی می‌خواهم چند ماجرا از آن تابستان‌ها را تعریف کنم.  . پ.ن: این مطالب که به قلم کارشناس تربیتی، حجت الاسلام احمدرضا اعلایی نوشته شده است برای اولین بار درصفحه ی: @nojavan_khamenei منتشر شده است!🙏🌸 . #تابستانه #چمرانی_ها #اوقات_فراغت #کار_مفید #سرگرم_کردن_بچه_ها

25 تیر 1399 19:44:44

0 بازدید

chamran_kids

. ✅ #پیشنهاد_ویژه هاچین برای سرگرم کردن کودکان در سفر اربعین 👇 کتاب سلام بر 💡 داستان کربلا به زبان کودکانه 💳 قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان سفارش👈 @chamran_gifts #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

30 مهر 1397 08:26:05

0 بازدید

chamran_kids

🇮🇷 چقدر به قهرمان های زندگی تون فکر کردین و چقدر تلاش کردین اونها رو برای بچه ها هم تبدیل به قهرمان کنید؟ ما سعی کردیم برای جشن تولد انقلاب، بچه ها رو به اردوهایی ببریم که با قهرمان های نسل ما آشنا بشن. ۱. برج آزادی ۲. خانه شهید رجایی ۳. خانه شهید بهشتی ۴. حسینیه جماران ۵. موزه ی نیرو هوایی ۶. ؟ چه مکان های دیگه ای به ذهنتون میرسه؟ فقط یادتون نره که کافیه بچه ها خصوصا زیر هفت سال، تو این اردو ها بازی کنند و کلی خاطره ی خوب تو ذهن شون بمونه. #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #دهه_فجر #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #اردو #قهرمان

07 بهمن 1397 09:48:46

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

. معلم ها کجای زندگی بچه ها هستند؟ و بچه ها کجا زندگی معلم ها؟ . این متن مربوط به زمانی است که عموی پسرهای پیش دبستانی چمران، خودش را به بیمارستان رساند تا احوالی از خانواده ی شاگردش که در کما رفته بپرسد. به سرعت پیام به تمام پایه های مدرسه ارسال شد:👇🏻 "بسم الله الرحمن الرحیم 🛑یا من اسمه دوا و ذکره شفا متاسفانه طی سانحه ای یکی از بچه ها پیش دبستانی حادثه جدی براشون پیش اومده و الان در کما هستند. خواهش میکنم هر چقدر از دستتون برمیاد دعا کنید و بسپارید دعا کنن ان شالله به لطف امام رضا برگردن." و این متن بعد از رفتن همان شاگردش است...👇🏻😔💔 "سلام و عرض ادب خدا ان شالله به خانواده علمی صبر عطا کنه مصیبت خیلی سختیه داغش به دلمون موند و قد کشیدنشو ندیدیم... خاطراتی که یه زمانی میتونستن دلیلی برای شاد بودن باشن الان آیینه دق شدن... خدا بخیر بگذرونه و به دل مادرش رحم کنه." ما چه میدانیم در دل عموی جوان تازه کار چمرانی چه میگذرد؟ وقتی تنهایی و موبایل به دست از این طرف حیاط میدوید آن طرف و با بچه های آن طرف خط تفنگ بازی میکرد، به امید شاد کردن بچه ها بود. بچه هایی که تمام عشقشان این بود هفته ای یکبار بیایند و عمو را ببینند یا تصویرش را در فضای کوچک اسکایپ نگاه کنند. فردا عمو دوباره کلاس آنلاین دارد و این بار غمی بزرگ بر دلش است... تازه عموها، مثل خاله ها خیلی راجع به هر چیزی حرف نمیزنند... عمو ماند و آیدی محمدعلی علمی.....و داغی که برای همیشه بر دلش ماند....داغ بزرگ شدن و قد کشیدن پسر بچه ای سرزنده.... . این متن تقدیم میشود به عموی پیش دبستانی، تمام عموهای چمران و تمام معلم های دنیا که شاگردی را ازدست دادند و داغی بزرگ بر دلشان نشست....داغی که هیچ وقت سرد نمیشود! . پ.ن۱: میشد عکس هایی به شیوه خبرگزاری‌ها گذاشت، از لحظه ای که مادرِ محمدعلی، عموی پسرش را دید، از لحظه ای که پدر محمدعلی و عمو همدیگر را در آغوش گرفتند و زار زدند، از لحظه ای که عموی پیش دبستانی، لحظه ی تدفین شانه هایش لرزید و از لحظه تلقین خواندن که عمو دوزانو روی سنگ ریزه ها نشست... . ولی عکسی نمیگذاریم. نه از عموی پیش دبستانی ها و نه باقی عموها که همه خودشان را به مراسم رساندند و عقب تر از همه ایستادند و خداحافظی بقیه با پسرک را نگاه کردند. خاطره ی ما و عموها با محمدعلی همان خاطرات شیرین کودکی باشد. همان دویدن ها، تیراندازی ها و خندیدن ها.... پ.ن۲: از آن بالا باز هم با عمو تفنگ بازی کن! محمدعلی بدو... عمو منتظرته ها....😭🖤 #معلم_آرزوها #مدرسه_آرزوها#معلم #معلم_داغدار#شاگردان_کوچک#کودکان_پاک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

. معلم ها کجای زندگی بچه ها هستند؟ و بچه ها کجا زندگی معلم ها؟ . این متن مربوط به زمانی است که عموی پسرهای پیش دبستانی چمران، خودش را به بیمارستان رساند تا احوالی از خانواده ی شاگردش که در کما رفته بپرسد. به سرعت پیام به تمام پایه های مدرسه ارسال شد:👇🏻 "بسم الله الرحمن الرحیم 🛑یا من اسمه دوا و ذکره شفا متاسفانه طی سانحه ای یکی از بچه ها پیش دبستانی حادثه جدی براشون پیش اومده و الان در کما هستند. خواهش میکنم هر چقدر از دستتون برمیاد دعا کنید و بسپارید دعا کنن ان شالله به لطف امام رضا برگردن." و این متن بعد از رفتن همان شاگردش است...👇🏻😔💔 "سلام و عرض ادب خدا ان شالله به خانواده علمی صبر عطا کنه مصیبت خیلی سختیه داغش به دلمون موند و قد کشیدنشو ندیدیم... خاطراتی که یه زمانی میتونستن دلیلی برای شاد بودن باشن الان آیینه دق شدن... خدا بخیر بگذرونه و به دل مادرش رحم کنه." ما چه میدانیم در دل عموی جوان تازه کار چمرانی چه میگذرد؟ وقتی تنهایی و موبایل به دست از این طرف حیاط میدوید آن طرف و با بچه های آن طرف خط تفنگ بازی میکرد، به امید شاد کردن بچه ها بود. بچه هایی که تمام عشقشان این بود هفته ای یکبار بیایند و عمو را ببینند یا تصویرش را در فضای کوچک اسکایپ نگاه کنند. فردا عمو دوباره کلاس آنلاین دارد و این بار غمی بزرگ بر دلش است... تازه عموها، مثل خاله ها خیلی راجع به هر چیزی حرف نمیزنند... عمو ماند و آیدی محمدعلی علمی.....و داغی که برای همیشه بر دلش ماند....داغ بزرگ شدن و قد کشیدن پسر بچه ای سرزنده.... . این متن تقدیم میشود به عموی پیش دبستانی، تمام عموهای چمران و تمام معلم های دنیا که شاگردی را ازدست دادند و داغی بزرگ بر دلشان نشست....داغی که هیچ وقت سرد نمیشود! . پ.ن۱: میشد عکس هایی به شیوه خبرگزاری‌ها گذاشت، از لحظه ای که مادرِ محمدعلی، عموی پسرش را دید، از لحظه ای که پدر محمدعلی و عمو همدیگر را در آغوش گرفتند و زار زدند، از لحظه ای که عموی پیش دبستانی، لحظه ی تدفین شانه هایش لرزید و از لحظه تلقین خواندن که عمو دوزانو روی سنگ ریزه ها نشست... . ولی عکسی نمیگذاریم. نه از عموی پیش دبستانی ها و نه باقی عموها که همه خودشان را به مراسم رساندند و عقب تر از همه ایستادند و خداحافظی بقیه با پسرک را نگاه کردند. خاطره ی ما و عموها با محمدعلی همان خاطرات شیرین کودکی باشد. همان دویدن ها، تیراندازی ها و خندیدن ها.... پ.ن۲: از آن بالا باز هم با عمو تفنگ بازی کن! محمدعلی بدو... عمو منتظرته ها....😭🖤 #معلم_آرزوها #مدرسه_آرزوها#معلم #معلم_داغدار#شاگردان_کوچک#کودکان_پاک

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن